با نگاهی اجمالی به متن معرفی جبهه ی جمهوری دوم ایران، اصول پایه ای جمهوریت، دمکراسی و لائیسیته بستگی به زمان و مکان ندارد و جهان شمول است؛ در عین حال، استراتژی جبهه نشانگر همخوانی و هماهنگی این اصول با تجربه تاریخی-سیاسی و فرهنگ بومی ایرانیان تنظیم شده است. به عبارت دیگر، این چتر ائتلافی، پایه های اساسی یک همبستگی باز و گسترده بین احزاب و سازمان های سیاسی ایران را که به آزادی انسان و حکومت مردم بر مردم باور دارند فراهم می سازد.
اصل جمهوریت، همان نظامی است که در کشورهای آزاد جهان مستقر است و در هر زمان و در هر جایی از جهان، از جمله کشور ما هم می تواند، به معنای واقعی آن- یعنی چرخش قدرت برای تبلور اراده مردمی- قابل اجرا باشد. با قبول این اصل، مقام و جایگاه سیاسی مادام المعر و موروثی-که استبداد زا هستند- برای همیشه خاتمه پیدا می کند. این اصل حاکی از مشروعیت و منشاء قدرت و خواست مردمی و مدرن امروزی است و نه نیروهای الهی و سنت های استبدادی گذشته. تجربه چهار دهه ی گذشته نیز مردم را با نشانه و نمادهای جمهوری آشنا کرده است و می توانیم با افزودن محتوای دمکراتیک به آنها، مکانیزم های مستبدانه را حذف کنیم.
اصل دمکراسی، اشاره به مردم سالاری و مشارکت فعال مردم در مدیریت و تصمیم گیری های سیاسی با استفاده از مکانیزم جمهوریت دارد. برقرار شدن این اصل دغدغه فکری اندیشمندان و آزادیخواهان جهان در چند سده گذاشته بوده است و در ایران ما هم مردم بیش از یک صد سال است که در آرزوی آزادی و دمکراسی تلاش و مبارزه کرده و هزینه می پردازند. ما در تاریخ اجتماعی و سیاسی انواعی از مردم سالاری را در سطح خرد تجربه کرده ایم که ضربات و حملات سیاست کلان استبدادی همیشه بر آنها سایه افکنده و در بسیاری از موارد از بین برده است. ولی نمادهای تحمیل قدرت مردمی بر مدیریت خرد همیشه در ابعاد کوچک و بزرگ در مقابل دیکتاتوری حاکم خودنمایی می کرده است. از آن جمله می توان از انجمن های ایالتی و ولایتی و شوراها و سندیکاها در دوران انقلاب مشروطیت و یکی دوسال پس از انقلاب ضد استبدادی 57 نام برد. امروز هم نهادهای اجتماعی، مدنی، صنفی و محیط زیستی به نام سازمان های مردم نهاد (سمن ها) زیادی داریم که در پروسه ی ساختن دمکراسی آینده می توان با توانمند کردن آنها مجبور به شروع از صفر نباشیم.
اصل لائیسیته، جدا کردن نهاد های دینی و مذهبی از نهادهای سیاسی و حفاظت نهآدینه آنها از گزند یکدیگر است. لائیسیته با قانونی کردن ایده و فرهنگ سکولاریسم، دخالت دین و افکار مذهبی را در مدیریت سیاسی مانع می شود و نهادهای مذهبی را از نفوذ سیاسی مبرا می کند. لائیسیته یکی از بهترین مدل های ایجاد صلح اجتماعی و همزیستی به ویژه برای جوامعی با تضادهای شدید دین و دولت بوده است. در تاریخ ایران هر زمان که دخالت دین در سیستم حکومتی افزایش داشته منجر به فاجعه سیاسی و اجتماعی شده است. برای حل بحران های امروز ایران که ریشه در دخالت مذهب قرون وسطایی در مدیریت کشور دارد، لائیسیته ابزارمحوری و رهگشای بسیار خوبی می تواند باشد، زیرا که هم اکنون بسیاری از کنشگران مدنی و اجتماعی در کار خود از این اصل استفاده می کنند.
آخرین رفورم اساسی در ایدیولوژی اسلامی در تاریخ معاصر ما جنبش بابی و بهائیت در قرن نوزدهم بود که به روشنی عدم دخالت این گرایش مذهبی را در امور سیاسی محور کار قرار دادند. حال زمان آنست که بهائیت و دیگر نهاد های متشکل مذهبی بطور رسمی پذیرش لائیسیته را اعلام کنند تا برای همیشه از گزند و دخالت قدرت سیاسی محفوظ باشند.
آزادی انسان جزء لاینفک این اصول است. آزادی اندیشه و بیان، آزادی احزاب و اجتماعات، و آزادی مطبوعات از بایستگی های اجرای برنامه سیاسی جبهه ی جمهوری دوم ایران است. در برنامه این دگرگونی گام به گام اول تغییر نظام سیاسی و بستن پرونده جمهوری اسلامی به عنوان جمهوری اول و شروع جمهوری دوم مد نظر است و دگرگونی های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را می توان در مراحل بعد در محیطی دمکراتیک و آزاد رقم زد.
در دوران امروزین ما که بحران های سیاسی، اجتماعی و محیط زیستی تمام جهان را فرا گرفته و سوال اساسی “چه باید کرد” پاسخ مشخصی ندارد، ایده ی جمهوری دوم ایران از دید نظری و عملی کنشگران در داخل ایران کارنامه آزمایش موفقیت آمیز یک سال اول خود را در مقابل ما قرار داده است تا آن را به طور جدی مورد استفاده قرار دهیم.
این اصول پایه ای شده و در عین حال بسیار عمیق فلسفی در هر زمانی که که مردم ایران برای یک تغییر اساسی اجتماعی-سیاسی تصمیم بگیرند، چه در چند ماه آینده و یا حتی چند دهه ی آینده، می تواند کارکرد موثری داشته باشد. این چهار چوب تغییر همچنین می تواند مورد استفاده همسایگان میهن مان و دیگر مردمان اسیر استبداد و فقر در هر کجای دیگر از جهان و در هر زمانی کارکرد تعیین کننده داشته باشد.
در تاریخ ایران، از جمله در سه دگرگونی بزرگ قرن بیستم، وقتی که سیستم استبدادی رو به ضعف بوده، همه ی تار و پود را از هم گسستیم تا سیستم دیگری را جایگزین کنیم. این بار به جای سوزاندن تر و خشک کل ساختار ها آیا بهتر نیست با تمرکز بر روی تغییر حاکمیت سیاسی، این کار را با هوشمندی و دقت انجام دهیم تا آن اجزا دیوانسالاری را که برای زندگی مردم مفید است حفظ کنیم و به این ترتیب مجبور به ساختن دوباره همه چیز نباشیم؟! #