همهی شواهد گواهی میدهد که دنیای پساکرونا همان جهان زورسالاری است که در آن ستم و تبعیت از قانون جنگل از حالت نسبی به سوی مطلق خود پیش میرود. از این پس زورمندان، که همان ثروتمندان صاحب قدرت هستند، بدون کمترین شرم و تعارفی شرایط حذف میلیاردها انسان ضعیف و فقیر و نیازمند را از روی سطح زمین اعلام و فراهم میکنند.
این سرنوشت جهانی است که خواسته و ناخواسته به سرمایهداری ابراهیمی اجازه داد به عنوان نظام اقتصادی مسلط جهان همه چیز را به کف خود درآورده و از آمیختهای از قدرت و ثروت برای نابودسازی بشریت استفاده کند.
یک نمونهی آن را در آمریکا میبینیم. قطع کمکهای خارجی این کشور که، با هزار و یک ماجرای توطئهوار، قدری نان و آب و دارو برای میلیونها فقیر در جهان فراهم میساخت گویای آن چیزی است که در حال گذاشتن است. بودجه «آژانس یاریرسانی آمریکا» (USAID) در سال 2024 کمتر از 22 میلیارد دلار بوده است. با قطع آن در برخی از کشورهای آفریقایی جان میلیونها نفر، از جمله کودکانی که دیگر واکسن فلج اطفال و امثال آن را دریافت نمیکنند، به خطر میافتد.
این تصمیم را قرار دهیم در کنار بودجهی نظامی جدید آمریکا برای وزارت دفاع خود (پنتاگون) که معادل یک تریلیون دلار است. ۱۰۰۰ میلیارد دلار برای تدارک قتل عام بشر در مقابل کمتر از ۲۲ میلیارد دلار برای نجات جان برخی از آنها.
این منطق روشن دنیای امروز است که به اسارت سرمایهداری ابراهیمی درآمده است. سرمایهداری استثمارگر به اضافهی تفکر سودمدار، قوممدار و نژادپرست ابراهیمی.
جهان زیر چنگ سرمایهداری ابراهیمی
شاید بتوان گفت این خطرناکترین ترکیب مادی و غیرمادی است که ممکن بود در تاریخ جهان شکل گیرد. یک نظام مبتنی بر چپاول انسان و غارت طبیعت و یک تفکر مبتنی بر برتری قومی خودبرگزیده بر سایر ابناء بشر. اما این ترکیب منحوس امروز شکل گرفته و به طور آشکاری کمر به نابودی تمدن بشر بسته است. نخست انسانیت را قربانی میکند و بعد انسان را.
انسانیت، یا همان همحسی حافظ بقای انسان، به نحو بارزی تضعیف شده است. تفکر ابراهیمی با نفوذ در فرهنگ و رسانهها، خشونت و بیرحمی و بیاعتنایی به دیگران و خودپرستی و خودمحوری را به عنوان ضدارزشهای عادی شده جا انداخته است. ابتذال مادون انسانی جای هنر انسانی را گرفته و تبدیل زندگی به فرصت لذتجویی برای آدمها بدیهی شده است. اینک، بخش عظیمی از افراد موجوداتی هستند که جز تامین مادیات زندگی خود، به همراه قدری لذت شهوتگونهی گذرا، به چیز دیگری نمیاندیشند تا روزی که شانس داشته باشند و مرگ آنها را از این چرخهی هزل و بیمعنای بدتر از مردن رها سازد.
جامعه به تودهای از انسانهای دردمند بیاعتناء به درد یکدیگر تبدیل شده است که به مثابه مردگان متحرک راه میروند، میخورند، میخوابند، سکس میکنند، بدبختانی مثل خود تولید میکنند و با هرز دادن منابع طبیعی و تاراج طبیعت در ابهام عمیق وجودی خویش میمیرند. انسانها نسبت به سرنوشت یکدیگر بیتوجه شدهاند، نه از آن روی که درد و رنج و مرگ و قتل عام و نسلکشی را نمیبینند و نمیفهمند، بلکه از این روی که حتی نسبت به سرنوشت مفلوک خود نیز بیاعتناء هستند. انسانی که به خود رحم نمیکند چگونه میتواند ترحم به دیگران داشته باشد؟
آرمانگرایی و ایدئولوژیها توسط ابراهیمیون به گور سپرده شده و معنویت از لیست وجود بشر حذف؛ روایتی که از تفالهی مذهب باقی مانده خشونتطلبی و برتری قومی و نفرت را ترویج و تشویق میکند. هیچ طناب فکری برای نجات انسان از باتلاق ساختهی دست سرمایهداری ابراهیمی باقی نمانده است. گویی قرار است بشر در این لجنزار متعفن کودککش و ضعیفکش غوطه خورد تا بمیرد.
سرمایهداری ابراهیمی انسان را قبل از مرگ کشته و طبیعت را نیز آسیب زده و آن را از روندهای متعارف خویش خارج ساخته است. زمینی که میتوانست جایگاه بهروزی و شکوفایی بشر باشد به سیارهی سیهبخت و محاق اضمحلال او تبدیل شده است. ستمی که سرمایهداری ابراهیمی در حق محیط زیست کرده میرود که زمین را به محیط نازیست تبدیل کرده و انسانها و سایر موجودات زنده را برای میلیونها سال از حق حیات بعد از انقراض محروم سازد تا فرصت بازسازی خویش را بیابد. طبیعت حذف نمکنشناسان ابراهیمی را به همراه تمامی انسانهایی که نظارهگر جنایت و غارت آنها بودند و دَم برنیاوردند در دستور کار خود دارد.
سرنوشت بشر و بشریت
واضح است که اینک در سال 2025 وارد فازی شدهایم که در آن، راه بازگشتی برای بشریت باقی نمانده مگر تغییری که پیش و بیش از هر چیز نیازمند یک «انقلاب فکری» عمیق و دقیق است. انقلاب در روشی که با آن اندیشه میکنیم تا بتوانیم ۱) با فکرورزی متفاوت، تصویری از جهانی دیگر را ترسیم کنیم، ۲) جهان پوچ و باطل خود را با دنیای مطلوب مقایسه کنیم و ۳) به واسطه تفاوت آن دو هم به انگیزهای برای خودپویاسازی رسیم و هم موفق به ترسیم مسیری برای حرکت تغییرساز تاریخی شویم.
تلاشها در این زمینه کم نبوده و نیست. نگارنده به سهم خود با پیشنهاد نظریهی فلسفی «بینهایتگرایی» این ایده را مطرح ساخت که رشد و پیشرفت بشر در گرو صِرفِ اصرار و پافشاری برای یافتن منابع بیشتر در همان سطحی از جهان مادی که میشناسیم نیست، بلکه در شناختن سطوح بیشتری از ساختار ماده است. منابع فراوان و اضافی بلی، اما نه با درجا زدن در همان لایههای قبلی شناختهشدهی طبیعت، بلکه با رفتن به سراغ کشف لایههای تازهای از ساختار ماده؛ لایههایی که بیشمار و بینهایت هستند. به طور مثال، اصرار دولت ترامپ بر فعالسازی هر چه بیشتر برای استخراج زغال سنگ تاکید بر استفاده از منبعی از انرژیهای فسیلی است که نخستین آثار استفاده از آن در چین مربوط به سال 3490 قبل از میلاد میباشد . بنابراین، میخواهیم همچنان در یک جهان در حال نابودی از گرمایش اقلیمی و آلودگی هوا به سوی پرآلایندهترین نوع سوخت، که عمری معادل 5515 سال دارد، برویم! نام این عمل یا دشمنی با انسانیت و زمین است یا حماقت محض.
راز بدبختی بشر در تفکر ابراهیمی و استقرار سیستم سرمایهداری ابراهیمی است. در مقابل این اندیشهی ایستای حریص و غارنشینانه و ابله، «بینهایتگرایی» ایدهی نوین و ناب بینهایتِ منابع انرژی و طبیعی را مطرح میکند که در هر مقیاسی از ماده، حتی در کوچکترین ذرهی آن، در دسترس است و فقط نیاز به دانش و فنآوری استخراج و بهرهبرداری دارد. تصور کنیم اگر همین یک هزار میلیارد دلار بودجهی پنتاگون به جای هزینه شدن برای توپ و تانک و بمب و وسایل کشتار به تحقیق و پژوهش علمی برای شناسایی و تبلور و تحقق مادی همین یک گزارهی «بینهایتگرایی» میشد که : «هر چیز، یا بینهایت است یا که نیست». آیا نمیتوان با ایدهی جستجوی ناکرامندی در هر چیز، جهانی دیگر را پایه گذاشت؟ جهانی رها شده از هرگونه محدودیت منابع مادی و انرژی. جهانی که شانس عظیمی برای خودشکوفایی تاریخی بشر فراهم میآورد. رهایی از محدودیت مادی در گرو رهایی از محدودیت فکری است.
لیکن، شوربختانه، از این شکل مطلوب برخورد با موضوعات بسیار دور هستیم. قدرت و ثروت در دست کسانی است که مغزشان با شبه تفکر ابراهیمی به مسخ کشیده شده است و به احتمال بسیار زیاد تا آخر خطِ محو و انقراض بشر در زمین به پیش خواهند رفت. اگر قربانیان این روند ضد بشری، یعنی مردمان، یعنی من و شما، در این باره کاری نکنند و نکنیم، کار همهمان را یکسره خواهند کرد و حیات را از روی زمین با بلاهت و خباثت خویش جارو میکنند.
در این میان بهتر است امید خود را از دست ندهیم و همچنان، تا لحظهی انقراض، از آرمان یک زندگی انسانی روی زمین دفاع کنیم.#
_________________________________________
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریهی «بینهایتگرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بینهایت گرایی: نظریهی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
ایکس (توییتر) :@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد