بهرام سلطانی – 18 ژانویه 2024- ۲۹ بهمن ۱۴۰۲
و سخنی کوتــاه بــا اپــوزیسیون ایرانی ھــوادار اســرائیل و غــرب (مــدافــعان ســلطنت، خــلق،
جمھوریخواه و …. )
گزارش مستند زیر داستان غیر قابل تصور و دلخراش در خصوص دختر خردسال یک سال و نیمه بنام “هور هویسیر” (پانوشته ۱) که مدتی است در بیمارستان “الاقصی” در غزه فلسطین بستریست. دو عکس او با چهره در هم ریخته، پریشان و مضطرب که دلیل آن بطور خلاصه در بالا آمده، قابل مشاهده است.
“هور” در حمله گسترده ارتش اسرائیل در 27 ژانویه 2024 به منازل مسکونی در ناحیهای در غزه (پانوشته ۲) نزد خانواده خود بود. در این حمله وحشیانه پدر، مادر و سه برادر “هور” کشته شدند. تنها بازمانده این خانواده این دختر خردسال “هور” که زیر آوار رفته بود بعد از مدتی توسط نیروهای مردمی با جراحات عمیق بیرون آورده شد. شاید گفتن این جملات غیر انسانی باشد ولی شرایط جسمی او با توجه به جراحات متعدد و عمیق به حدی دردناک است که بهتر بود او هم به همراه پدر، مادر و سه برادر از این “دنیای بی در و پیکر زیر سلطه قدرتمندان و جنایتکاران محصول ثروت و سرمایه” به هر جایی که بقیه اعضای خانواده او رفتند، او هم آنها را همراهی میکرد.
کادر پزشکی شجاع بیمارستان با قلبی پر از محبت و انسانیت با دستانی خالی و محروم از هر گونه مسائل پزشکی موفق شدند جان این دختر خردسال از زیر آوار بیرون آمده را نجات دهند ولی با اکراه مجبور شدند دست چپ این کودک یک سال و نیمه را کاملا قطع کنند. انگشتان دست راست او هم به دلیل عفونت و آسیب فراوان قطع شده، پاها و سر این کودک بینوا هم جراحات عمیق برداشته است. دو عکس زیر کاملا بیانگر وضعیت جسمی و روحی این دختر خردسال است.
در حال حاضر عمه “هور” در بیمارستان در حد امکان از او مراقبت میکند. بر اساس گفتهی عمه او این کودک مرتبا حرف میزند که اصلا قابل فهم نیست. تنها یک کلمه او معنا دارد “ماما”.
طبق نظر پزشکان، “هور” به چندین عمل جراحی و از جمله “پروتز” برای دست چپ قطع شده و انگشتان دست راست او نیاز دارد ولی چنین امکانی در بیمارستانی که حتی از وسائل بسیار عادی نظیر دستکش و سرم خبری نیست، موجود نمیباشد و لذا قادر به هیچ کار اضافی در مورد این دختر خردسال نیستند.
برای پیشگیری از اندوه بیشتر آن ایرانیانی که هنوز به مرام انسانی باور دارند و خواندن این سطور موجب غم و درد آنها میشود به این گزارش کوتاه از درد و رنج این کودک یک سال و نیمه خاتمه میدهم. ولی قبل از آن سخن کوتاهی با آن دسته به اصطلاح سیاستمداران و گروههای مخالف جمهوری اسلامی -که به نوبهی خود در اعمال رفتار غیرانسانی، اعدام و زندانی کردن دست بالایی دارد- در زیر اشاره میشود.
سخنی کوتاه با اپوزیسیون مدافع “سلطنت”، “خلق”، “جمهوریخواه” و غیره که در مقابل غرب، سران آن و حامیان اسرائیل زانو خم میکننند تا مخالفت خود را هر چه بیشتر با رژیم جمهوری اسلامی به نمایش بگذارند. آنهایی که به اسرائیل سفر کرده و با مقامات رسمی آن نشست و برخاست میکنند، از امکانات مالی اسرائیل و غرب بهرهمند میشوند، در پاریس و واشنگتن و … با سیاستمداران و مقامات و سازمانهای غربی که بطور مستقیم و یا غیر مستقیم در اتحاد با دولت و در خط ارتش غیر انسانی اسرائیل قرار دارند در تماس هستند. چگونه شما خود را حامی اصول انسانی میدانید در حالی که از ترس مورد غضب قرار گرفتن غرب از بیان و نوشتن کلمه “اسرائیل جنایتکار و اعمال غیرانسانی و قرون وسطایی سران و ارتش آن” پرهیز میکنید تا مبادا دستگاههای امنیتی غرب و در راس آن آمریکا دست از حمایت شما بردارند؟ آیا نمیشود که به موازات فعالیتهای به حق در مقابل جمهوری اسلامی، اندکی به جنایات اسرائیل به طور روشن و واضح بپردازید؟ به جای آن، از تعداد کشتهها و یا زخمیان فلسطینی از قول این و یا آن رسانه غربی اکتفا میکنید که فاقد هر گونه تحلیل بوده و یا این که عامل این کشتار تنها یک رژیم غیرانسانی و آپارتاید به نام اسرائیل و حامیان آن به خصوص دولت آمریکا بوده است. دفاع از حقوق اولیه انسانی و رد کشتار و ظلم حد و مرز ندارد مگر آن که پرهیز از آن، نوعی سیاست بازی برای خوشنودی قدرتمندان غرب واسرائیل باشد. در حالی که هر هفته دهها هزار اسرائیلی در پایتخت آن کشور بر علیه دولت و مقامات آن به اعتراض بر میخیزند. در حالی که صدها هزار شهروند در کشورهای غربی، عربی و آسیا بر علیه اعمال ضدانسانی اسرائیل و غرب مخالفت خود را ابراز میدارند، بخش عمده به اصطلاح اپوزیسیون ایرانی بطور آشکار با مقامات غربی و حامیان اسرائیل جلسه و معارفه بر گزار میکنند تا برای ساقط کردن جمهوری اسلامی نقشه و طرح براندازی تعیین کنند. مگر صدها هزار و افرادی که در راهپیمایی میلیونی در کشورهای متعدد شرکت میکنند طرفدار “حماس” و “نابودی شهروندان اسرائیلی” هستند؟
این راه و سیاست اپوزیسیون ایران در خارج کشور، که حداقل در ۴۰ سال گذسته اعمال شده، آیا نتیجه مشخصی برای منافع ملی و مردم محروم ایران داشته است؟ به فرض روزی این اپوزیسیون با کمک کشورهای غربی، آمریکا و اسرائیل در ایران حاکمیت را به دست بگیرد. مگر میتوان کوچکترین اعتبار و ارزشی برای این نوع حاکمیت متکی بر قدرتهای غربی قائل شد؟ مگر نمونه حکومت محمدرضا شاه را فراموش کردهاید که علیرغم وابستگی سیاسی، نظامی و اقتصادی به غرب، به محض آن که تمایل خود را به استقلال محدود از غرب نشان داد، طرح سقوط او را برنامهریزی کردند. غرب از فرانسه، آمریکا و بریتانیا و … حتی به مردی که به گفته خود او در چند دهه مهماندار ۴۵۰۰۰ مستشار و پرسنل امریکایی، هزاران پرسنل از کشورهای دیگر غربی و صدها جاسوس اسرائیلی بود، در آخرین لحظات حیات او، دست رد به سینه این مرد، شاه بیمار، زندند؛ به بهانه این که رژیم جمهوری اسلامی عکسالعمل نشان میدهد.
سران دول غربی و اسرائیل (و البته شرقی) به جز منافع خود به هیچ قانون و مرامی نه اعتقاد دارند و نه در عمل ارزشی برای انسانیت و اصول آن قایل هستند.
همان گونه که در مقاله مفصل تحت عنوان “دولت آپارتاید اسرائیل، مشارکت در پایهگذاری ساواک حکومت پهلوی، اپوزسیون خارج کشور، غرب و جوایز حقوق بشر آن – و یک تجربه شخصی” -که در چندین سایت گروههای چپ درج شده- اشاره کردم اپوزیسیون ایرانی خارج کشور، با اعمال این روش و سیاستکاری، کوچکترین شانسی برای رسیدن به حاکمیت در ایران نداشته و ندارد مگر با کمک اسرائیل و آمریکا که این داستان دیگری از وابستگی است که در مجال این مقاله نمی گنجد.
———————————————————————————-
پانوشته ۱ ) HOOR NUSSEIR نام کامل این کودک خردسال است
پانوشته ۲Deir el ( – Balah نام محلهای است که خانواده این کودک خردسال در آن زندگی میکرد و توسط ارتش اسرائیل کاملا نابود شده است.
خلاصه متن انگلیسی در خصوص شرح حال این کودک خردسال
The toddler amputees of Israel’s war on Gaza – Hoor Nusseir
Hoor Nusseir has lost her parents, brothers and her hands in an Israeli bombing on Deir el-Balah.
Deir el-Balah, Gaza – Little Hoor Nusseir, with her fearful, bewildered eyes, sits on a bed at Al-Aqsa Martyrs Hospital, looking around.
She is being treated after she was the sole survivor rescued from beneath the rubble of her family’s home.
Her family, including her father, mother, and three brothers, were killed when an Israeli bomb landed near their home in Deir el-Balah on January 27.
Hoor is only a year and a half old, and she has a lot to recover from, as her tragedy extends beyond losing her family.
Doctors have had to amputate her left hand entirely and the fingers of her right hand. She also has a lot of wounds to her head and legs.
She has started crying and trembling as she looks at the people gathered around her and her aunt, Fatima Nusseir, tries to comfort her.
“She’s in severe shock and is afraid of unfamiliar faces,” Fatima tells Al Jazeera.
The 24-year-old has been staying with Hoor in the hospital to take care of her as she is being treated.
“Hoor cries for her mother all night long. She says a lot of things I can’t understand, but I do understand when she says: ‘Mama! Mama!’” Fatima says tearfully.
Doctors had to amputate Hoor’s left hand entirely, and the fingers on her right hand. She also has numerous injuries to her legs and head [Abdelhakim Abu Riash/Al Jazeera]
“I take care of her all day, but nobody can replace her mother and father. My heart aches with grief for her.”
The doctors at Al-Aqsa Martyrs Hospital say Hoor needs additional surgeries and treatment, some of which cannot be found in Gaza, so she may need to travel to, among other things, be fitted for a prosthetic limb to replace her missing hand.
“What she’s endured is unbearable for any adult, let alone a child,” Fatima says. It is hard to distract or console the child, given the nature of her injuries.
“Hoor can’t grab a toy, because of her amputations,” her aunt explains, trying to find a way to distract her.
“Losing a hand at her tender age, along with her family, especially her mother, is devastating.”
Hoor used to be a cheerful, sociable toddler, Fatima says. But now, her mental health has suffered a great deal and she has a hard time with the presence of others around her.
She cries almost incessantly, and it is difficult to calm her.
“Hoor wasn’t weaned yet, so she relied on her mother even more.
“Why should this child suffer such a loss when she needs her parents desperately?” Fatima lamented.