در سال 1914 امپراتوری اتریش-مجارستان یک پیشنهاد به صربستان ارائه دادند عنوان شده بود که این پیشنهادی است که «نمیتوان آن را رد کرد». صربستان نه ماده از ده مادهی پیشنهادی را پذیرفت و فقط با یکی مخالفت کرد. بلافاصله حمله به صربستان آغاز شد.
این وضعیت، کمابیش، شکلدهندهی اولتیماتوم آمریکا به ایران است که یا شرایط پیشبینی شده در مذاکره را بپذیرد و یا به قول ترامپ «با بمبارانی مواجه شود که مثل آن را کسی ندیده است.» این پیشنهاد بر اساس یک حکم حکومتی که در همان آغاز ریاستجمهوری ترامپ امضاء شد ( National Security Presidential Memorandum) دستگاههای دولتی آمریکا را موظف میکند که ایران ۱) فاقد توان هستهای شود. ۲) فاقد توان موشکهای دوربرد باشد و ۳) هیچ گونه سلاح و امکانات متعارف جنک نامتقارن را نداشته باشد. در یک کلام، همان مدل مطرح شدهی اسرائیل برای لیبی را پذیرا شود و آمادهی سقوط و فروپاشی و تجزیه و تغییر رژیم باشد.
قرار دادن این شرایط برای این است که به دنیا بفهمانند دیگر قانون و قاعدهای برقرار نیست. بازی شطرنجی دیگر در کار نیست و همه چیز، روز به روز، بر اساس مصلحت منافع آنی سرمایهداری ابراهیمی آمریکا و صهیونیسم تجاوزگر اسرائیل و با قدرت و زور انجام میشود.
اسرائیل در موقعیتی است که نمیتواند هیچ شانس واقعی به مذاکراتی که قرار است از روز شنبه ۱۲ آوریل میان ایران و آمریکا در عمان آغاز شود بدهد، حتی یک درصد. یا جنگ بزرگ خاورمیانه را با حمله به ایران به راه میاندازد و یا وارد سرنوشت شومی میشود که اضمحلال صهیونیسم و حتی انحلال اسرائیل را در بر خواهد داشت.
از این سوی آمریکا که متعهد به حفظ جایگاه نخست قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی در جهان برای خود است در مقابل ناتوانی بارز خود در جنگ اقتصادی، به فاجعه کشیده شدن مفتضحانهی جنگ تعرفهها و عدم زور کافی برای حملهی مستقیم نظامی به چین و روسیه، ترجیح میدهد که در یک نمایش قدرت بیمانند، نخست ایران را به خشنترین و بیرحمترین شکل ممکن جلوی چشم آنها و دنیا قربانی کند؛ منظور گرفتن یک زهر چشم استراتژیک از همه جهان میباشد. اسرائیلیها عنوان کردهاند که این حمله با هیچ جنگ یا عملیات نظامی بعد از جنگ جهانی دوم قابل مقایسه نیست.
ترکیب نیاز اسرائیل به جنگ بزرگ منطقهای و نیاز آمریکا به نمایش قدرت جهانی از طریق جنگ با ایران چنین رویدادی را از یک احتمال به یک حتمیت در راه وقوع تبدیل میکند. صحبت زمان است و بس.
روند چیزی شبیه به این خواهد بود:
. نمایش تظاهر به تلاش برای انجام مذاکره آغاز ولی چندی نمیپاید.
. با شکست نمایش مذاکره، حملهی اسرائیل و آمریکا به ایران به بهانهی ممانعت از دستیابی رژیم به سلاح اتمی آغاز میشود.
. حملهی اسرائیل و آمریکا به ایران و پاسخ رژیم و نیروهای شبه نظامی آن در منطقه به سرعت به یک جنگ در خاورمیانه تبدیل میشود.
. جنگ در خاورمیانه به تمامی کشورهای عربی و حتی شمال آفریقا (مصر) گسترش یافته و به یک جنگ بزرگ منطقهای در آسیای جنوب غربی، بعد آسیای مرکزی، شمال آفریقا و سپس بخشی از شبه قارهی هند تبدیل خواهد شد.
. جنگ بزرگ منطقهای زمینهای برای ورود جبری ابرقدرتهای اتمی به رویارویی نظامی و آغاز جنگ جهانی سوم خواهد بود. تصرف تایوان توسط چین و آغاز جنگ میان دو کره بخشی از این مرحله است.
. جنگ جهانی سوم با ماهیت اتمی، معادل پایان امکان حیات در سیارهی زمین و حتمی شدن محو بشریت و موجودات زنده خواهد بود.
شاید اغراق نباشد اگر شانس تحقق این سناریوی هولناک را بالای ۹۰ درصد و شانس پرهیز از آن را زیر ۱۰ درصد ارزیابی کنیم.
دلیل بالا بودن ضریب فوق آن است که آمریکا و اسرائیل با شرطبندی بر روی بیقاعدگی و بینظمی به عنوان روش مناسب برای یک استراتژی تبهکارانه و جنایتکارانه، خود را در موقعیتی قرار دادهاند که دیگر از آن عقبنشینی نمیتوانند بکنند. به عبارت دیگر، جنگ برآیند طبیعی زمینهسازی برای جنگ است. جنگ نتیجهی منطقی رفتار غیرمنطقی زایندهی جنگ است.
بدیهی است که روند بالا بسیار تأسفبرانگیز است. اما به نظر نمیرسد که چیز دیگری به عنوان جایگزین برای آن قابل تصور باشد. پلهای اقتصادی و اقلیمی برای بازگشت به یک جهان عادی پشت سر بشریت خراب شده است و راه فرار نیست.
ما ایرانیها در مورد ایران چه کنیم؟
اگر حمله به ایران مانند هجوم به افغانستان در 2001 یا تصرف عراق در 2003 موردی تنها و منزوی بود میشد به طور خاص و مجزا نگران سرنوشت کشورمان باشیم، اما همچنان که آمد، این هجوم نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران مقدمهای است برای فرو رفتن کل منطقه به جهنم کشتار و تخریب و بعد از آن، گسترش آسیایی و در نهایت جنگ جهانی. جنگی که از پس آن و در نتیجهی آن، کسی یا چیزی به عنوان موجود زنده روی زمین نخواهد زیست. این امر جایی برای این که بخواهیم تاسفی خاص و محدود به ایران یا راهکاری ویژه برای نجات کشورمان داشته باشیم نمیگذارد. در واقع باید به حال کل بشریت تاسف خورد که فرصت بقاء در زمین را -همانند تمدنهای دیگری که پیش از ما آمدند، نماندند و منقرض شدند- از دست خواهد داد.
به یاد داشته باشیم. دنیا دیگر کشش جنگ محدود دیگری را ندارد؛ یا جنگی نخواهد بود یا جنگ بعدی، جنگ آخر خواهد بود.#
_________________________________________
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریهی «بینهایتگرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بینهایت گرایی: نظریهی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
ایکس (توییتر) :@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد