شرایط جهانی و نیز موقعیت خاورمیانه هر دو به ضرر رژیم آخوندی در ایران چرخیدهاند. در سطح جهانی روی کار آمدن جریان راست تهاجمگرا در آمریکا به رهبری ترامپ جای زیادی برای مانوور، وقتکشی و در حاشیه ماندن برای حکومتهای ناهماهنگ مانند ایران باقی نمیگذارد. در منطقه نیز اشغالگران اسرائیلی سودای شخم زدن کل خاورمیانه را دارند که بخش اصلی طرح و نقشهی آنها ایران است.
غول اقتصاد
علاوه بر این دو اهرم فشار سنگین بیرونی، رژیم در درون هم با خطرات آنی و تهدیدهای وجودی مواجه است. اقتصاد ایران رو به موت است و قدم کوچکی تا ورود به مرحلهی «ابرتورم» (hyperinflation) دارد. برخی عنوان میکنند که باید شاخص دلار ۱۰۰ هزار تومانی را برای ورود به این مرحلهی مخرب اقتصادی در نظر بگیریم. در صورت بروز ابرتورم تمامی سازوکارهای رسمی و غیر رسمی حاکم بر بازار کالاهای اساسی به هم خواهد ریخت. اینها کالاهایی است که حیات حداقلی جامعه به آنها وابسته است و در صورتی که دچار کمبود، نبود یا افزایش سرسامآور قیمت شوند کل اقتصاد کشور به هم خواهد ریخت.
این کالاها در ایران و براساس بافت اقتصادی و اجتماعی آن به دو گروه تقسیم شدهاند:
بخش اول کالاهای اساسی شامل «كالاها شامل گوشت قرمز، گندم، آرد، نان، برنج، روغن نباتی، شكر، كره، جو، ذرت، كنجاله سويا، گوشت مرغ، شير خشك صنعتی، شير خام، كود اوره،كود فسفات و پتاس است». بخش دوم دربرگیرندهی «پنير، ماست، تخم مرغ، واکسن دامی، كاغذ چاپ و مطبوعات، روغن موتور، دوده، یاستيك، پلیاتيلن، شمش فولادی، انواع ورق، ميلگرد، تيرآهن، مس كاتد، شمش آلمينيوم، سرب، سيمان خاكستری، كاشی، شیشه جام، خودرو سبك، تراكتور و كمباين، یخچال و فريزر، ماشين لباسشويی و تلويزيون و سيب و پرتقال در ايام ويژه» میباشد.
این تقسیمبندی که مبنای حداقلی حیات مردم ایران را از دههی نود خورشیدی تشکیل میداده است برای دههها مورد حمایت مالی و ارزی دولت بود تا قیمتها پایین نگه داشته شوند. اما از چند سال پیش، با آشکار شدن ورشکستگی مالی دولت، شمار کالاهای حمایتی دولت کاهش پیدا کرده و در سال جاری اغلب این کالاها از هرگونه حمایت ارز دولتی حذف شدهاند. سامانهی ارزی نیما که قرار بود ارزی قدری ارزانتر از ارز بازار آزاد در اختیار واردکنندگان بگذارد به کلی حذف شد.
فاجعهی ابرتورم اما فراتر از همهی این سازوکارها است. صحبت دیگر بر سر نبود پشتوانهی ارزی دولت از واردات یا تولیدات این کالاها نیست بلکه اشاره به افزایش قیمت سرسامآور، مستمر و غیرقابل کنترل قیمتها دارد. همان طور که لیست کالاهای بالا نشان میدهد کل زنجیرهی اقتصاد خرد کشور با فرارسیدن روند افزایش ساعت به ساعت قیمتها فرو خواهد پاشید.
از آن جا چقدر فاصله داریم؟
شواهد نشان می دهد که زیاد دور نیستیم. قیمت ارز در روزی که این نوشتار تهیه میشود به نزدیک ۸۵ هزارتومان رسیده است و از چند روز تا چند هفته تا مرز دلار ۱۰۰ هزار تومانی فاصله دارد. با در نظر گرفتن تاثیر روانی این قیمت در بازار باید منتظر واکنشهای تندی باشیم که به احتمال زیاد همان شروع عملی فرآیند استقرار ابرتورم در اقتصاد ایران خواهد بود.
مسیر تحولات آتی
از آن جا به بعد دیگر اوضاع و امور مملکت چندان قابل کنترل نیستند اما برعکس، قابل پیشبینی هستند. به طور مثال آن چه در زیر میآید گامهای مسیر احتمالی شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در ایران است از زمانی که ابرتورم در حوزهی کالاهای اساسی کلید بخورد:
. هجوم گستردهی مردم برای خرید کالاها قبل از آن که قیمتها چنان افزایش یابد که برای اکثریت غیر قابل دسترسی شوند.
. تعطیل شدن فروشگاهها و مغازههای کسبهی خرد برای عدم فروش کالا با در نظر گرفتن این که قیمت خرید و فروش از این پس غیر قابل محاسبه خواهد بود.
. سیر عظیم احتکار و پنهانسازی و انبار کردن کالاها.
. آغاز دورهی کمبود، نبود، قحطی و نایابی بسیاری از کالاها در شکل عادی خود.
. شکلگیری بازار سیاه کالاهای اساسی با قیمتهای سرسامآور.
. محروم شدن دهها میلیون ایران از دسترسی به کالاهای اساسی با قیمتهایی که بتوانند پرداخت کنند.
. تعطیل شدن هزاران کارگاه و کارخانه و فروشگاه به دلیل عدم دسترسی به مواد اولیه با قیمت قابل خرید برای آنها
. بیکارسازی گستردهی کارگران و کارمندان بخشهای مختلف مرتبط با تولید، توزیع و فروش کالاهای اساسی
. اوجگیری فقر و گرسنگی و نارضایتی در حد بیسابقه در نیم قرن گذشته
. آغاز واکنشهای عصبی فردی و گروهی و سپس تبدیل شدن به واکنشهای تند اجتماعی و سراسری
. امنیتی شدن اوضاع به دلیل رفتن به سوی دورهی آغاز شورشهای اجتماعی رادیکال
. درگیری و خونریزی میان شورشیان و نیروهای سرکوبگر و اوجگیری جنبش اعتراضی فراگیر
. قرار گرفتن حاکمیت در مقابل انتخابهای تند مانند سرکوب خونین و گسترده یا تسلیم و فرار
. استقرار فضای ناامنی و آشوب گسترده در کشور و احتمال فروپاشی کل ساختار حاکمیت
. در خطر قرار گرفتن امنیت ملی کشور و احتمال حرکتهای مداخلهجویانه بیگانگان و جریانهای تجزیهطلب
در چنین شرایطی آمدن نظام به پای میز مذاکرهی مخفی یا علنی با آمریکا و تلاش برای جلوگیری از فرو غلطیدن در باتلاق ابرتورم حتمی است. میماند این که آیا این مذاکرات میتواند از تمامی موانع داخلی و خارجی عبور کند و به نتیجه برسد یا خیر. در بیرون از ایران اسرائیل به شدت با هر گونه نزدیکی آمریکا و ایران مخالف است و از تمام قدرت لابی خود در آمریکا و قدرت سیاسی و تبلیغاتی و نظامی خود در منطقه بهره خواهد برد تا اوضاع را به چنان آشوبی بکشاند که آشتی تهران و واشنگتن ناممکن شود. ضمن آن که باید فشارهای پشت پردهی چین و روسیه بر تهران برای ممانعت از این امر را هم از نظر دور نداشت.
در داخل نیز جناحهای وابسته به صهیونیسم مانند بازاریهای موئتلفهی تازهمسلمان و جریانهای مافیایی قانونگریز در درون سپاه، روحانیت و بازار در نوعی از همدستی ضمنی و هماهنگ با تلآویو به کارشکنیهای بزرگ برای جلوگیری از برقرار روابط عادی میان آمریکا و ایران و تنشزدایی میان این دو دست خواهند زد.
نقش مخالفین
هم چنین، بخشی از اپوزیسیون امیدوار است که در سایهی تیره شدن روابط دولت ترامپ با رژیم، فرصتی برای دست بالا را پیدا کردن بیابند و خود را به عنوان جایگزین مناسب برای نظام رو به زوال آخوندی معرفی کنند.
در ترکیبی از این عوامل است که آیندهی نزدیک ایران رقم خواهد خورد:
۱. اوضاع اقتصادی داخل به شدت متشنج و تا آغاز از همپاشی ساختار اقتصاد کشور قدمی باقی مانده است.
۲. نظام آخوندی برای پرهیز از این سقوط اقتصادی چارهای جز سازش با آمریکا ندارد.
۳. این سازش اما مورد مخالفتهای بیرونی و نیز کارشکنیهای جدی داخلی قرار خواهد گرفت.
۴. در صورتی که رژیم نتواند روابط با آمریکا را اهرم نجات خود از فاجعهی اقتصادی در راه قرار دهد کارش به پایان خواهد رسید.
در نتیجه، کسب آمادگی از جانب تمامی نیروهای سیاسی تغییرطلب باید در دستور کار قرار گیرد. همهی این نیروهای مدعی کسب قدرت سیاسی در ایران باید خود را برای سه سناریو آماده سازند:
۱. سناریوی بروز شورشهای اجتماعی و امکان سرنگونسازی رژیم از طریق حرکت وسیع مردمی
۲. سناریوی استحالهی عمیق نظام در صورت مذاکره با آمریکا و پذیرش شرایط متعدد و سخت آن
۳. سناریوی تنش با آمریکا و احتمال بروز درگیری نظامی و جنگ که مطلوب و برنامهی اسرائیل است.
هر یک از این سناریوها تاکتیکهای مختلفی را برای «استراتژی تغییر سیاسی» در ایران ایجاب میکند. وجود خلاقیت و ابتکار عمل و توانمندی و حرکت در مسیر عملگرایی در این راستا مهم است. بدون تردید باید گفت که در این راه هر نیروی سیاسی که بخواهد به طور صرف به حرف و گفتار و انتشار اعلامیه بپردازد شکست میخورد. از آن سوی، هر نیروی سیاسی عملگرایی که بتواند توانمند وارد صحنه شود طرح و آرمان خود را به پیش خواهد برد.
یک نیروی عملگرا نیرویی است که نیاز دارد به : ۱) تشکیلات قوی و منظم و گسترده برای اعمال مدیریت در سطوح مختلف ۲) امکانات مالی و مادی برای اجرایی کردن طرحهای خود ۳) پایگاه اجتماعی مناسب برای برخورداری از پشتیبانی عملی نیروهایی که حضور سازمانیافتهی آنها در فاز نهایی ضرورت دارد.
هر نیروی سیاسی که بتواند این سه عنصر را در قالب «استراتژی تغییر سیاسی» در ایران با «تاکتیکهای مناسب» به فراخور هر یک از سه سناریوی بالا در اختیار داشته باشد میتواند رویای کسب قدرت را در آیندهی ایران به واقعیتی برای خود تبدیل سازد.#
_________________________________________
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریهی «بینهایتگرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بینهایت گرایی: نظریهی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
ایکس (توییتر) :@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد