34 دقیقه
با ماشین که از دشت «ذهاب» می گذری، همه جا هنوز هم خرابه و آوار می بینی و آجرهایی که روی هم تلنبار شده اند و یک مشت زندگی زیرشان جا مانده است؛ گیرم عروسکی کهنه یا دفترچه مشقی پاره پاره. هنوز هم با وجود این که چند ماهی از وقوع زلزله می گذرد، خانه های آوار شده سامان نگرفته اند، ساخت و سازها به کندی پیش می روند و آن چه هم که ساخته شده، چون غیراصولی بنا گذاشته شده، در زلزله های خفیف هفته های اخیر به تلی از خاک مبدل شده اند.
«بنیاد مسکن»، «سپاه پاسداران» و «خیرین» سه گروهی هستند که در حال بازسازی خانه های ویران شدهاند. مردم اما به خیرین و سازه های آن ها بیش از دو گروه نخست اعتماد می کنند. آن ها می گویند ساختمان های بنا شده توسط خیرین با رعایت نکات ایمنی و مقاوم سازی بیش تری ساخته می شوند. گرچه توانایی مردمی و همت خیرین پاسخگوی نیازهای همه زلزله زدگان نیست.
«مهدی ساعت ساز»، از اهالی منطقه «میرومیرو» سر پل ذهاب علت کندی جریان ساخت و ساز را در این منطقه، تعلل بنیاد مسکن و اجبار این بنیاد برای بازسازی منازل مردم با پیمانکار انحصاری می داند:«قرار است بنیاد مسکن به آن هایی که خانه هایشان تخریب شده است، 45 میلیون تومان وام بدهد. اما بانک مسکن سهمیه کافی ندارد. تازه وقتی وام را می گیری خودش قصه دارد؛ یعنی نمی توانی با این پول خودت معمار و بنا بیاوری یا نقشه مورد علاقه ات را استفاده کنی یا بالای سر کار بایستی. فقط باید با پیمانکار خود بنیاد مسکن قرارداد ببندی. خودشان نقشه می دهند؛ چه خوشت بیاید، چه نیاید. سازه ها و ساخت و ساز را هم پیمانکار خودشان بر عهده می گیرد که معمولا افرادی غیرحرفه ای و غیرمتخصص هستند. البته اگر از سد سفته و ضامن عبور کنی، تازه چیزی ویرانه تر از مسکن “مهر” به عنوان سر پناه برایت بنا می کنند که اگر به آن دست بزنی یا آن را هل بدهی، کل سازه فرو می ریزد. سعی کردند انعکاس خبری نداشته باشد اما مردم محلی دیدند که بیش تر سازه ها در زلزله مختصر دوازدهم بهمن ماه از نو فرو ریخت.»
مهدی یک ویدیو برای «ایران وایر» می فرستد از همین سازه های ویران شده که با زلزله 3/5 دهم ریشتری روز دوازدهم فروردین فرو ریخته است.
می گوید:«ترجیح می دهم زن و بچه ام گرما وسرما بکشند تا زیر آوار بمیرند. وقتی یک سازه نو با زلزله سه ثانیه ای که فقط 5 ریشتر قدرت داشته، فرو می ریزد، چه طور نیمه شب با زلزله هفت ریشتری مردم را ایمن نگه می دارد؟»
این روزها نگرانی مردم منطقه سر پل ذهاب از رطوبت و باران و سرمازدگی، به نگرانی از گرمای کشنده و هجوم حیوانات موذی تبدیل شده است.
مهدی می گوید گرمای این منطقه در تابستان تا 55 درجه هم می رسد: «سر پل ذهاب منطقه گرمسیری است. هنوز تابستان نرسیده، حیوانات موذی حمله ور شده اند. داخل کانکس ها از گرما نمی شود دوام آورد. وسط کوچه ما یک مدرسه قدیمی متروکه قرار دارد که پیش از زلزله، محل تجمع مسافرکش ها بود. حالا ما آن جا چادرمان را بنا کرده ایم. پیش از عید دو مامور آمدند و گفتند باید تخلیه کنید. گفتیم کجا برویم؟ این جا لااقل می توانیم از سرویش بهداشتی مخروبه استفاده کنیم. گفتند به خاطر میهمان های نوروزی باید منطقه را ترک کنید. شنیدم به مردم قصرشیرین هم فشار آورده بودند که چادرهای شما چهره شهر را به هم ریخته است و باید بروید جای دیگر که در معرض دید نباشید.»
«عبدالله» ساکن محله «پاونار» است. او می گوید زندگی در این منطقه هنوز هم به روال عادی برنگشته است: «نخاله های ساختمانی و زباله ها ما را عاصی کرده اند. بچه ها به بیماری های گوارشی مبتلا هستند و سرفه می کنند. گرد و خاک آلوده مناطق شیمیایی آن سوی مرزها مدام روی سر و صورت و زندگی ما آوار می شود. این ها یک طرف، این که کانکس ها و چادرها وسایل خنک کننده ندارند، بلای جان مردم شده است. همین دیروز چند چادر آن طرف تر، یک مار یک متر و نیمی را زیر موکت های یک چادر مسکونی درآوردند. فقط حیوانات نیستند، با افزایش گرما، آتش سوزی هم زیاد شده است. یک هفته قبل از عید بود که یکی از چادرهای محله 54 هکتاری سر پل ذهاب آتش گرفت. چون همه چادرها را با پلاستیک پوشانده اند، خود به خود قابلیت شعله ور شدن دارند. سه بچه زیر هشت سال داخل آن چادر بودند که خوش بختانه به همت مردم بیرون آورده شدند. شنیدم کمپ بیمارستان شهدای سر پل ذهاب هم آتش گرفته بود اما خسارت جانی نداشت.»
عبدالله می گوید همه این ها باعث یک وضعیت عصبی برای مردم ساکن چادرها شده است: «مدام درگیری است. مردم افسرده و ناامیدند و سر کوچک ترین چیزی با هم نزاع می کنند. افسردگی بیداد می کند. درصد خودکشی و خشونت بالا است. کتک زدن بچه ها از طرف والدین ناامید و خسته امری عادی است. فضای چادرها قابل تحمل نیست چون برای نفوذ باران های شبانگاهی، پلاستیک کشی شده اند و هوا در آن ها جریان ندارد. فضای داخلی چادرها کانون هوای گرم و نخاله های ساختمانی، محل تولید انبوه پشه های خاکی شده اند و همین پشه ها عامل شیوع بیماری لیشمانیوز در منطقه هستند.»
از عبدالله می پرسیم چرا ساخت و سازها سرعت نمی گیرند و در بسیاری مناطق حتی شروع نشده اند؟ می گوید:«دو دلیل دارد؛ اول این که وامی به مستاجرها نمی دهند. وقتی زلزله شد، من مستاجر بودم. خرابی خانه ها را درجه بندی کردند به خانه های تخریبی و خانه های تعمیری که به درجه یک، دو و سه تقسیم شده اند. وام ها فقط به تخریبی ها و خراب شده های درجه یک تعلق می گیرند. تخریبی ها که کاملا باید کوبیده شده واز نو بازسازی شوند. وام آن ها هم فقط به مالک داده می شود. آن هم نه به خود مالک بلکه به شرکت پیمانکار طرف قرارداد بنیاد مسکن. خانه ما تخریبی درجه دو محسوب می شد و چیزی به ما تعلق نگرفت. گفتند کم تر آسیب دیده اید. این در حالی است که مثلا برای منی که از قشر ضعیف و کم درآمد هستم، فقط تعمیر یخچالم سه میلیون تومان هزینه داشت.»
او اظهار امیدواری می کند خیرینی که در منطقه حضور دارند، به جای کمک به دارندگان خانه های تخریبی یا تعمیری از نوع درجه اول که در لیست دولتی ها هستند، تخریب شدگان درجه دو را مد نظر قرار می دادند که از کمک های دولتی محروم هستند.»
با بانک مسکن خیابان «شهید رجایی» سر پل ذهاب تماس می گیریم. یکی از کارمندان بانک که خودش را هم معرفی نمی کند، پیش از آن که تلفن را قطع کند، می گوید: «مردم وام می گیرند اما در مواردی غیر از ساخت و ساز هزینه می کنند. طبیعی است که بنیاد مسکن نگران این موضوع باشد که پولی که برای ساخت و ساز می پردازد، واقعا در مسیرساخت و ساز مسکن هزینه شود.»
اما «نورالله» که یکی از مالکان خانه های تخریب شده مسکن مهر است، می گوید بحث هزینه کردن این وام در جای دیگر نیست بلکه بانک مسکن شعبه «اسلام آباد» به او چیز دیگری گفته است: «همین دیروز کارمند بانک به من گفت چون قسط وام مسکن قبلی را پرداخت نکرده اید، بیمه هم ندارید. وقتی پافشاری کردم، مرا از بانک بیرون انداختند. گفتند اول قسط های عقب مانده را بدهید، بعد ادعای وام و حق بیمه کنید. نمی گویند از کجا بیاوریم اقساط را بدهیم. می گویند برای وام بروید ضامن و سفته بیاورید. وسط این ماجرا، کسی که همه زندگی خود را باخته، چه طور اعتماد می کند ضامن همسایه ای که از خودش بدبخت تر شده است، بشود؟»
این بار ویدیویی می بینیم از دختر 23 ساله ای به نام «مریم ملکی» که پیش از زلزله معلولیت داشته اما شرایطش حاد نبوده است ولی با وقوع زلزله و فرو ریختن دیوار روی او، با معلولیت شدید و فلج کامل اعضای بدن مواجه شده است.خانواده مریم در چادر زندگی می کنند و او را بیرون چادر، روی یک پتوی نیمدار خوابانده اند. مادرش تلاش کرده است سایه بانی از پتو برایش درست کند اما باد بی انصاف نمی گذارد و پتو مدام می افتد و مریم را گرمای خورشید در برمی گیرد. او با کپسول اکسیژن زنده مانده و خیره شده است به دور دست. مادرش می گوید تنها خواسته اش، یک کانکس است تا بتواند در آن به مریم که فقط پلکش تکان می خورد، رسیدگی کند.
نورالله از رفتار متکبرانه و از موضع بالای مسوولان محلی می گوید:«رفتار از موضع ولی نعمت نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شهرداری ها واقعا دل مردم را به درد آورده است. یک صدم آن چه را که وظیفه قطعی و مسلم دولت است، مثل صدقه می اندازند جلوی مصیبت دیدگان. مردم هم از شدت فشار، به همان اندک صدقه قانع هستند. نوعی رابطه ولی نعمت و بنده در منطقه بین مردم و دولت حاکم شده که دیدنش دردناک است. شورای شهری ها با نمایندگان مجلس دستشان توی یک کاسه است. نماینده مجلس از جیب همین ملت ماهی 27 میلیون تومان حقوق می گیرد تا با دادن یک صدقه مثلا 200 هزار تومانی که به اندازه نمردن هر شهروند است، به او اظهار لطف کنند.»
مطالب مرتبط:
صادق زیباکلام: کمکهای مردمی را در روستاهای زلزله زده خرج میکنم
روحانی در میان زلزله زدگان سرپلذهاب:30 هزار مسکن جدید نیاز داریم
یک زلزله زده اهل کرمانشاه: من فقط یک چادر میخواهم…
Source: ایران وایر