جهان شاهد تحولاتی است که خبر از پایان یک عصر و ورود به دورهای تازه میدهد. آن چه در حال اتمام است «عصر توهم» است. دورهای که شاید بتوان آن را به طور تقریبی از پایان جنگ جهانی دوم به این سو و به طور خاص در قرن بیست و یکم دانست. در این عصر، جهان برخاسته از یک جنگ تخریبگر و خونین، تصور این را داشت که میتواند در صلح و آشتی زندگی کند. اما نظام سرمایهداری نشان داد که چنین توانایی را دارا نیست و هر کجا که لازم باشد باز به همان ابزارهای کهن باز میگردد. به همین خاطر، از سال 1945 تا سال 2001 از میان ۲۴۸ نزاع در ۱۵۳ منطقهی جهان، ایالات متحده در ۲۰۱ مورد آن دخالت داشته است. بعد از آن هم رد این هنرنمایی را میتوان در موضوعاتی مانند اشغال افغانستان (2001)، اشغال عراق (2003)، تجاوز و اشغالبخشی از سوریه (2011 به این سو) و نیز حمله و تجاوز به لیبی و یمن پیدا کرد.
به این ترتیب سرمایهداری آمریکا، با همدستی یاران دیگر غربی خود در ناتو، نشان داد که برایش صلح و آشتی و همزیستی بیش از یک شوخی نیست.
اما شاید مهمترین سرمایهگذاری سرمایهداری برای جنگافروزی را بتوان در این عصر در تشکیل عمدی و حساب شدهی یک تمامیت اشغالگر و آدمکش به نام «اسرائیل» یافت. مجموعهای که با پلیدترین نیتها و بر اساس تروریسم آغاز شد و با اشغالگری و کشتار و نسلکشی ادامه یافت. در تمام مدت عمر خود اسرائیل، به مثابه نماد جنایتگری نهادینه در خاورمیانه، مورد حمایت صد در صدی ایالات متحدهی آمریکا و بریتانیا و سرمایهداری اروپایی قرار داشت و دارد.
اسرائیل اما خود به یک ماشین انسانکشی بزرگ تبدیل شد و در کنار امپراتوری جنایتپیشهی سرمایهداری بریتانیا و آمریکا برای تخریب و کشتار و جنایت به کار مشغول شد. امروز این مثلث میرود که جهان را به آتش کشد.
اما چرا؟
در عصر موسوم به توهم، سرمایهداری شیرهی سیارهی زمین را کشید و آن را به یک تفالهی محکوم به نابودی تبدیل کرد. روش تولید سرمایهداری که سود محور است، دو عنصر انسان و طبیعت را غارت کرد تا از این طریق بقاء و رشد و گسترش پیدا کند. اهداف او برای بیش از یک قرن تامین شد، اما در این میان هم انسانها بیمار و فقیر و غارت و مسخ شدند و هم طبیعت، هر آن چه برای میلیاردها سال تهیه کرده بود تحویل بشر داد. اینک اما هم حال کرهی زمین خوب نیست و هم حال بشریت. به همین دلیل هر دو میروند که با خطرات حیاتی مواجه شوند.
دو غدهی سرطانی «سرمایهداری و صهیونیسم» اینک به جان جهان افتادهاند تا او را بکشند.
آن چه از یک سال و یک ماه پیش در نوار غزه میگذرد جای تردیدی به جای نگذاشته است که این زوج شوم میخواهد با نسلکشی جهان را از جمعیت اضافهی چند میلیارد نفری آن خالی کرده و به تدریج بر باقیماندهی منابع سیارهی زمین چنگ اندازد و با حداقلی از جمعیت خودی و کار روباتهای مجهز به هوش مصنوعی به بقای موهوم و ننگین خویش بپردازند.
حالا آشکار شده است که نسلکشی نوار غزه یک طرح آمریکایی با اجرای اسرائیل است. در مدت یک سال گذشته یک پل هوایی نظامی یاریرسانی به اسرائیل نزدیک به ۶۰۰۰ پرواز داشته است. از ۱۶۰۰ پرواز شناسایی انجام شده در این منطقه فقط ۲۰ درصد آن توسط اسرائیل صورت گرفته و باقی را آمریکا و بریتانیا برای او انجام دادهاند. آمریکا با ایجاد راهروهای هوایی خاص در این یک سال تمام نیازهای نظامی و لجستیکی ارتش آدمخوار اسرائیل را تدارک دیده است و هر ۱۲ ساعت یک بار یک محمولهی حاوی سلاح و ابزار و مهمات به اسرائیل تحویل داده است.
اینک نیز آمریکا با تمام امکانات خود و از جمله بزرگترین پایگاه جاسوسی در جهان به اسم سفارت در قلب بیروت به رصد مخالفان اسرائیل و گزارش به آنها مشغول است و با کمک اسرائیل به بمباران و کشتار و ویرانسازی این کشور مشغول است.
جنگی که به زودی در خاورمیانه برپا خواهد شد جنگ آمریکا، بریتانیا و اسرائیل علیه مردم منطقه است و در برگیرندهی نوار غزه، کرانهی باختری رود اردن (سرزمینهای فلسطینی) و نیز لبنان، سوریه، یمن، عراق و ایران خواهد شد تا در مرحلهی بعد، تمامی کشورهای این منطقه را شامل شود.
سرمایهداری بیمار و در حال مرگ آمریکا با ۳۷ تریلیون دلار بدهی ملی در حال دست و پا زدن است و چارهای جز برپا کردن جنگ ندارد. تردیدی نیست که با برگزاری اجلاس مهم بریکس و برآمدن یک قدرت متحد جهانی در حوزههای اقتصاد و سیاست در مقابل امپراتوری پیر و فروپاشیدهی آمریکا و ناتو، اینک این نبرد تشدید خواهد شد و به سوی فجایعی مهم میرویم.
شروع جنگ جهانی سوم در سه نقطه مورد نظر است که دو تای آنها فعال شده است: ۱) اوکراین با لشگرکشی ناتو و حضور نیروهایی از کرهی شمالی در آن ۲) خاورمیانه و جنگ رو به گسترش که با آغاز حملهی مشترک اسرائیل-آمریکا-بریتانیا به ایران وارد فاز سراسری و تشدید شدهی خود خواهد شد. و ۳) بحران تایوان که در صورت آغاز عملیات نظامی چین در این کشور به حضور گستردهی نظامی آمریکا و متحدانش خواهد انجامید. سه نقطهی نزاع که با پیوستن به یکدیگر ورود تمامی کشورهای قدرتمند را به صحنه تضمین کرده و یک جنگ جهانی اتمی را روی دست بشر خواهند گذاشت.
ایران در این میان
در این میان ایران ما به آیندهای تیره و تباه دچار خواهد شد. زیرساختهای کشور -که همین حالا نیز در حال فروپاشی هستند- به طور کامل آسیب خواهند دید. کشور به انواع کمبودها و قحطی و ابرتورم دچار خواهد شد، جمعیت ساکن ایران، آواره و فراری و گرسنه و بیخانمان خواهند شد، ساختار حکومتی که فروپاشد، بینظمی و ناامنی سراسر کشور را فرا خواهد گرفت. جنگ داخلی و تجزیه و اشغال ایران آغاز خواهد شد.
مردم ایران، در این دورهی بیاعتمادی، بیبرنامگی و بیآیندگی، نه روحیهی جنگیدن دارند و نه حداقلی از سازماندهی و رهبری برای این منظور را. بنابراین قابل پیشبینی است که به صورت پراکنده و وحشتزده به جان هم خواهند افتاد و یا تسلیم بیگانگانی که به اشغال کشور اقدام میکنند خواهند شد. در این تردیدی نیست که
– امارات متحدهی عربی سه جزیرهی ایرانی «تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی» را اشغال خواهد کرد. اگر مقاومتی نبیند به سراغ جزایر دیگر و حتی مناطق ساحلی جنوب ایران هم خواهد آمد.
– عربستان سعودی، اگر سالم مانده باشد، در پی تصرف برخی مناطق نفتخیز جنوب ایران خواهد بود.
– بریتانیا و آمریکا بخشهای عمدهی جنوب ایران از خوزستان تا هرمزگان را اشغال «موقت» خواهند کرد.
– اسرائیل به سوی کردستان ایران خواهد رفت.
– جمهوری آذربایجان و ترکیه شمال غربی ایران را اشغال خواهند کرد.
– طالبان به تصرف کل شرق و شمال شرقی ایران اقدام خواهد نمود.
– پاکستان بیتردید سیستان و بلوچستان را اشغال خواهد کرد.
اینها فقط بخشی از مصیبت فردای ایران است. بدون تردید دهها میلیون مهاجر ایرانی به عنوان پناهنده به سوی کشورهای همسایه سرازیر شده و در مرزها جنگ و آشوب شکل خواهد گرفت. ضمن آن که قحطی در داخل، به جنگ آب و نان دامن خواهد زد.
ما ایرانیها در این نیم قرن گذشته فرصتهای زیاد و متعددی داشتیم که مانع از رسیدن به این شرایط احتمالی جهنمی شویم، اما همهی آنها را یکی بعد از دیگری به دلیل ترس و مسخ و محافظهکاری و زرنگبازی و تنبلی و حسادت و بیسوادی و بیهمتی از دست دادیم. اینک در مقابل شرایطی هستیم که پایان تمدن ایران را خبر میدهد.
چه باید کرد؟
برای طرح این سؤال چند ده سالی دیر است. شاید بهتر باشد بپرسیم «چه میتوان کرد؟» در این راستا نگارنده سفارش میکند که از موضوع فرار نکنیم. واقعیت فاجعه را که در قالب افزایش قیمت دلار و شدت گرفتن گرانی روزانه دارد در کشور مستقر میشود بپذیریم و آن را با کلیشههای ذهنی و گفتاری خود پنهان نکنیم. به خود دروغ نگوییم و با شجاعت بپذیریم که شرایطی بسیار اسفبار در انتظار کشور است. بعد، به عنوان انسانی عاقل از خود بپرسیم که چه میتوانیم بکنیم. آن چه را که ممکن است از هر یک از ما بر آید برآورد کنیم و برآوردهای خود را با سایرین در میان بگذاریم. به تدریج یک «مشورت جمعی» میان مردم شکل میگیرد و از دل آن ایدههایی بیرون میآید که میتواند به «تصمیمهای جمعی» ختم شود. با فراهم شدن زمینههای لازم میتوان به اجرای تصمیمهای جمعی «اقدام» کرد.
به این ترتیب آن چه باید در دستور کار هر ایرانی قرار گیرد: «مشورت، تصمیم، اقدام» است. با هم موضوعاتی را که مطرح است مورد بحث و مشورت بگذاریم. در مورد آن چه قابل اجرا است تصمیم بگیریم و بعد همت کرده و برای تحقق تصمیمات خود، اقدام کنیم.
این فرمول میتواند موضوعاتی مانند موارد زیر را شامل شود:
– در صورت بروز جنگ و آغاز بمبارانها، برای دفاع از جان خود چه میتوان کرد؟
– در صورت بروز جنگ و آغاز قحطی، برای تامین مواد خوراکی لازم چه میتوان کرد؟
– در صورت بروز جنگ و قطع آب و برق و تلفن و اینترنت، چه میتوانیم کنیم؟
– در صورت بروز جنگ و فروپاشی ساختار دولت، نظم و امنیت شهر و محلهی خود را چگونه تامین کنیم؟
– در صورت بروز جنگ و فروپاشی ساختار درمانی و بهداشتی کشور، برای سلامت و نجات جان خود چه کنیم؟
– در صورت بروز جنگ و تعطیل شدن مدارس و دانشگاهها، برای تداوم کار آموزش فرزندان خود چه کنیم؟
– در صورت بروز جنگ و ورود بیگانگان و اشغال سرزمینمان، برای دفاع از خاک کشور و نرفتن زیر بار اسارت و بردگی دشمن، چه باید کرد و چگونه باید مبارزه کرد؟
– در صورت بروز جنگ و فروپاشی حکومت، چگونه میتوان ساختاری را از پایین تدارک دید و با به دست گرفتن کنترل مناطق مختلف کشور و اتصال واحدهای مدیریتی شهروندی، چگونه میتوان نوعی مدل شبکهوار حکومتی را تدارک دید؟
اینها برخی از پرسشهایی است که میبایست هر شهروندی که از آگاهی، یعنی «قدرت تشخیص درست منافع جمعی»، برخوردار است برای خود مطرح، لیست آن را تکمیل کرده و بعد، یکی بعد از دیگری، در صدد یافتن پاسخ باشد. بدانیم که هر کار دیگری نسبت به این تدارک و آمادگی در ضرورت دوم قرار میگیرد.
به یاد داشته باشیم که ایدهی انجام حرکتی که «مانع از بروز جنگ شود» جذاب است اما با تشتت و نبود سازماندهی و رهبری منسجم، کمترین شانس اجرایی ندارد. دوباره در این دقایق پایانی بازی، در دام همان گفتاردرمانی عادت شده توسط اپوزیسیون گفتارگرا نیافتیم. آن چه قابل انجام است فقط «حرکت شهروندی از درون جامعه» است.
خطاب به مردم ایران باید گفت که نه اپوزیسیون نه بسیاری از دلقکهای شبهاپوزیسیون نمیتوانند در این مقطع دردی از شما مردم داخل کشور در ایران دوا کنند. خائنین وطنفروش و نوکران در خدمت صهیونیست را که میخواهند شما را فریب دهند بشناسید و بدانید که آنها دشمن شمایند. به فکر خود باشید و با استفاده از فرصت باقیمانده در مورد بقای خود و کشورتان تدارک ببینید و برنامهریزی کنید.
شدنی است اگر بخواهیم. انتخاب با ماست.#
_________________________________________
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
ایکس (توییتر) :@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد