کورش عرفانی – ۲۲ اسفند ۹۷
دمکراسی تصادفی حاصل نمیشود. نیاز به تلاش آگاهانه و چارچوب بندی شدهی بازیگرانی دارد که برای استقرار آن در یک کشور تلاش میکنند. هرگاه ملتی منتظر ظهور اتفاقی دمکراسی در کشور خود شود جز استمرار استبداد چیزی نصیبش نمیشود.
اما بازیگران دمکراسی فردای ایران چه کسانی هستند؟
میتوان آنها را در دو بخش داخل کشور و خارج از کشور تقسیم بندی کرد. در داخل کشور نیاز به تفکیک علاقمندان به دمکراسی از فعالان استقرار دمکراسی است. اولی پر جمعیت و میلیونی است و دومی کم جمعیت و اندک. دلیل این تفاوت عظیم ترس از فضای سرکوب وتردیدهای واقعی و کاذب است.
در خارج اما بحث سرکوب نیست. این جا بازیگران استقرار دمکراسی به طور خاص نیروهای فعالی هستند که به عنوان نفرات یک تشکیلات سیاسی و یا فعالان منفرد به تلاش سیاسی مشغول هستند. تاثیر کار آنها چقدر است برمی گردد به این که آیا با هدف و برنامه عمل میکنند یا به صورت باز و بی برنامه. در این باب باید گفت که تفکیک واقعی در آن چه به طور عام و نادقیق «اپوزیسیون» مینامند عبارت است از نیروهایی که حساب شده و هدفمند و برنامه ریزی شده عمل میکنند تا تغییر سیاسی را کلید بزنند و آنها که هر طور دلشان بخواهد مشغولند. در این جاست که میبینیم بخش اول، درصدی کوچک و مقولهی دوم، کمیتی عظیم را تشکیل میدهد. به همین دلیل نیز تلاشهای فراوان اما پراکنده و فاقد ساماندهی ره به جای آن چنانی نبرده است.
علاوه بر آن، همان بخش فعال و هدفمند اپوزیسیون ایران نیز از حیث باور به دمکراسی قابل تقسیم بندی است: اقلیتی بسیار کوچک که این باور را مبنای رفتار خویش قرار دادهاند و اکثریتی عظیم که بین این دو ارتباطی نمیبینند.
در نتیجه، دریافتن راز عدم کامیابی در جایگزینی استبداد با دمکراسی در ایران آن قدرها هم پیپچیده نیست و در قالب چند گزاره میتوان روایتی ساده شده از آن را به دست آورد:
- دمکراسی جز توسط بازیگران باورمند به دمکراسی و دارای رفتار دمکرات منش ممکن نیست.
- تعداد این گونه بازیگران در داخل اندک و در اپوزیسیون خارج از کشور ناچیز است.
- به همین خاطر، هنوز این مجموعه از بازیگران باورمند و دمکرات منش آن قدر نیرومند نیستند که بتوانند رژیم استبدادی کنونی را کنار زده و زمینه را برای استقرار دمکراسی در ایران فراهم سازند.
تا موقعی که ما در یک معادلهی نابرابر این گونه به سر میبریم یا تغییر سیاسی ناممکن است، یا اگر تغییر سیاسی بروز کند، تبدیل آن به تغییر دمکراتیک دشوار و یا غیرقابل تحقق است.
این موقعیتی است که با آن مواجهیم. در واقع، مشکل و مسئلهای است که با آن روبرو هستیم. اما آیا راه حلی هم وجود دارد؟
راه حل به طور منطقی چند پرسش را در بر میگیرد:
- آیا در داخل کشور نیروهای علاقمند به دمکراسی میتوانند به نیروهای فعال در راه دمکراسی تبدیل شوند؟ اگر بلی چگونه؟
- آیا در خارج از کشور نیروهای فعال فاقد سازماندهی، کار منظم و هدف، میتوانند از فعالیتهای پراکنده و نامنظم، به فعالیتهای هدفمند و دارای برنامه روی آورده و موثر عمل کنند؟ اگر بلی، چطور؟
- آیا در بین نیروهای فعال و سازمان یافته میتوان امیدوار بود که باورشان به دمکراسی به رفتار دمکراتیک نیز منجر شود و از این طریق، جذابیت بیشتری برای فعالان و علاقمندان به دمکراسی پیدا کرده و با بسیج گستردهی نیروها قادر به کنار زدن رژیم شوند؟
اینها سوالاتی است که نیاز به پاسخ مشخص دارد. اما وجه مشترک هر سه سوال این است که یافتن پاسخ برای آنان تابع ارادهی مشخص ایرانیان است. یعنی در مرحلهای هستیم که به هیچ شرایط ساختاری فوق العادهی دیگری، جهت دعوت از ما برای بهتر عمل کردن، نیاز نیست. موقعیت کشور ومنطقه هر ایرانی آگاهی را به عمل مشخص و مفید میخواند. آن چه در این مقطع نیاز است دیگر عنصر عینی نیست-چراکه آن عنصر فراهم است-، بلکه عنصر ذهنی است؛ یعنی تصمیم آگاهانه و ارادی افراد برای تامین سه شرط مندرج در سوالات بالا:
- آیا در داخل کشور آمادهایم ترس و یاس را کنار گذاشته وبه طور آگاهانه شجاعت و امید را جایگزین آن کنیم؟ اگر بلی حالا وقت آنست.
- آیا در خارج از کشور حاضریم از قالب ارتش یک نفره و فعالیتهای پراکندهی خویش خارج شویم و به با پیوستن به تشکلهای مردمی آنها را تقویت کنیم و در قالبهای سازمان یافته و هدفمند فعالیت کنیم؟ اگر بلی، حالا وقت آنست.
- آیا در میان تشکلهای سیاسی فعال در صحنهی مبارزه، حاضریم رفتار دمکراتیک را با باور خود به دمکراسی همراه سازیم؟ اگر بلی، حالا وقت آنست.
به این ترتیب میبینیم که دیگر مانع بیرونی نیست که ما را از تبدیل شدن به بازیگر استقرار دمکراسی در ایران محروم کرده، مانعی اگر هست، درونی است، ذهنی است، خودساخته است و نیاز به رهاکردن خویش از آن دارد. به قول کانت، «خودرهاگری عبور از موانع خودساخته است». این گوی و این میدان؛ میدانی در انتظار درک و آگاهی ما.