14 دقیقه
محمد تنگستانی
بخش سوم
در دومین بخش از این گفتوگو «سینا ولیالله» مجری و تهیه کننده برنامه «چند شنبه با سینا» در تعریف طنز و مرز بین طنز و فکاهی گفت: « ما به نوعی بخاطر فرهنگ و ديدگاه فرهنگیمان كسانی را كه بيشتر بالا پايين میپرند و شكلك در میآورند را لوده میدانيم و اگر صاف و بدون استفاده از زبان بدن اجرا کنند را طنزپرداز میدانیم و برایمان قابل باورتر خواهد بود. من فكر میكنم مرز بين لودگی و طنز و شوخی و استندآپ كمدی در موضوع آنهاست که ماهیت پیدا میکند. وقتی موضوع خاصی وجود ندارد و تنها برای خنداندن افراد، حرفها، الفاظ، شوخیهایی مانند دلقکهای دربار شكل میگيرد، لودگی است .اما اگر موضوع و پيامی در صحبت باشد و متن و سوژه خاصی را دنبال كند به هر شكلی كه اجرا شود، طنز تعریف میشود و با لودگی تفاوت دارد.» و در ادامه اشاره کرد که در طنز به سمت قومیتها و شوخی با لهجه برخی از مناطق ایران نمیرود.
در ادامه سومین قسمت و بخش پایانی این گفتوگو را میخوانید:
میگویید به سمت برخی از مشاغل و لهجهها نمیتوان رفت چرا که جامعه كشش مناسب در مقابله اینها را ندارد و واكنشی منفی نشان میدهد. در حالی که قبلتر از آن گفتید: به دنبال شکستن هنجارها و تابوهای غیرسیاسی و فرهنگی هستم. نرفتن به سمت خط قرمزهای فرهنگی و قومیتی در جامعه خودسانسوری معنی نمیشود؟
ـ بله من طنزپرداز سیاسی نیستم. طی شش سالی كه برنامه «چهارشنبه با سینا» را برای دو تلويزيون تهیه و اجرا کردم هرگز موضوعات سياسی را انتخاب نکردهام. من بر این باور هستم كه اگر اجتماع و فرهنگ ما تغيير كند، اگر ديدگاه و نظرات ما از لحاظ فرهنگی پيشرفتی داشته باشند ،شايد در زمينههای ديگر هم تاثيرگذار باشيم.اگر دروغگویی، پزدادن با اموال و چشم و هم چشمی از بین برود خیلی از موضوعات به خودی خود نابود میشود. پرداختن و اهمیت دادن به انتظارات و نگاههای سطحی به باور من پایه فرهنگی هر جامعه و هر ملت است. سياستمداران و مسئولين و تصميم گيرندگان از دل همين مردم رشد میكنند و بيرون میآيند. هرچه تربيت و فرهنگشان كاملتر و بینقصتر باشد مسئوليتهای شغلی خود را كاملتر و بینقصتر به سرانجام خواهند رساند. اما در رابطه با خودسانسوری، سوژههایی كه من به آن میپردازم به مسائل كلی اشاره میکند، ربطی به مليت، قوميت، زبان و گويش هیچ منطقهای ندارد. ممكن است در هر جایی از كشور و برای تمام ايرانيان آن موضوعات اتفاق بيفتد. از اشاره به قوميت دوری میکنم. اينكه طرف اهل كجاست و دارد دروغ میگوید يا از افراد مختلف سواستفاده میكند ربطي به محل تولد و زندگی او ندارد. این دوری کردن خودسانسوری تعریف نمیشود من تلاش میکنم به موضوعاتی بپردازم که دیگران به آنها اهمیت نمیدهند. یا برای مدتی اهمیت میدهند منفعت طلبی میکنند و بعد فراموشاش میکنند. جامعه ما هنوز آمادگی پذيرش فضاهای طنز و کمدی را ندارد. بهترین مثال کارتونی بود که در دهه هشتاد «مانا نیستانی» کشید چه اتفاقی در ایران رخ داد. زندگی آقای نیستانی عوض شد. مجبور به ترک ایران شد. چند نفر کشته شدند همه اینها به خاطر کشیدن یک «سوسک» بود. مضحک است.
قاعدتا تاکنون خودسانسوری داشتهاید. تمایل دارید یک نمونه از خودسانسوریهایی که داشتهاید را همرسانی کنید؟
ـ زمانی كه در ايران كار میكردم بحث فراتراز خودسانسوری بود، ما خود به خود، سانسور شده بوديم. در برنامههای زنده به ما میگفتند چه بگوييم و چه نگوييم. يك مثال ورزشی جالب میزنم تا عمق فاجعه مشخص شود. قهرمان پرش سه گام ايران برای سالهای متمادی «فرامرز آصف» بود. اما هيچوقت نامش را حتی در برنامههای ورزشیای كه در رابطه با ركورداران اين رشته بود، بیان نمیکردند. آنقدر تلاش كرداند تا در يك ركوردگيری غيررسمی، ركورد آقای آصف را زدند و از آن به بعد نام ركورددار پرش سه گام ايران در برنامههای ورزشی ذکر شد. خب این دردناک و متاثر کننده است وقتی میدانيد قهرمان پرش سه گام چه كسی است ولی نمیتوانید اسمش را به زبان بیاورید و مجبور هستید برای ادمه حیات کاری خودسانسوری کنید. در رابطه با ايران واضح است كه اين اتفاق نه بخاطر خودسانسوری بلكه بخاطر محدوديتها و سانسورهایی كه رسانه برای ما مشخص كرده بود، رخ میداد. این خودسانسوری اصلا به میل خود ما نبود. این موارد است که پرداختن و ریشهیابی خودسانسوری را پیچیده میکند. اما خب، در خارج از ايران كه محدوديت رسانه وجود ندارد باز هم من سعی میكنم نكاتی را رعايت كنم. برای مثال در كشورها و فرهنگهای ديگر شوخی با لهجه و گویش شهرها و قوميتهای مختلف میتواند امری طبيعی باشد، اما برای ما این مهم جا افتاده نيست و عكسالعملها و واکنشهای زیادی را به همراه خواهد داشت. بايد مراقب باشيم در مورد اصناف و مردم شهرهای مختلف چطور صحبت میکنیم. در كارهای طنز اين قضيه سختتر هم میشود و مشكلات بسياری ايجاد میكند، وقتی صحبت جدی باشد راحتتر میتوان توجيه كرد اما در شوخی، براساس برداشت مخاطب ممكن است به توهين تمسخر و تحقير هم تبديل شود. يعنی فكر میكنيم اگر شوخی كرديم و يك عده خنديداند در واقع میتوان گفت قصد تحقير و يا توهين به آن سوژه را داشتهایم و اين مسئله محدوديت در كار را بيشتر و آنرا سختتر میكند.
بخش اول این گفتوگو را اینجا بخوانید
بخش دوم این گفتوگو را اینجا بخوانید
Source: ایران وایر