بسیاری از هموطنان در جستجوی پاسخی روشن برای این سوال هستند که چگونه در سال جدید به جنبش زن، زندگی، آزادی یاری رسانند. در این مورد باید تاکید بر روی پاسخی باشد که، در ورای تعدد و تکثر ایدهها و باورها، بتواند یک تقسیم کار حرفهای را میان ما ایرانیان مطرح کرده تا از آن بهره ببریم. به همین خاطر نگارنده در این نوشتار به عمد از ورود به بحث محتوایی و جهت گیری فکری مرتبط با این پیشنهاد خودداری کرده است تا تمرکز خواننده بر روی وجه عمل گرای آن چه میآید باقی بماند. بدیهی است که نگارنده باورهای خود را در این باره دارد اما هر هموطن دیگر نیز میتواند در راستای عقایدش، خود را در این چارچوب کاری (framework) پیشنهادی بیابد و از آن برای عمل و اقدام و کنش استفاده کند. هدف این است که در فعالیتهای خود بتوانیم با شناسایی عرصه و حوزهای که میتوانیم در آن موثر باشیم فعالیتهای خود را از پراکندگی بیرون آورده و آنها را به نحوی موثر ساماندهی کنیم.
مقدمه
فراموش نکنیم که سال جدید، رژیم را در مقابل چالش هایی جانکاه قرار میدهد. باید از این زمان به نحو بهینه استفاده کرد و فرصت را هدر نداد. برای این منظور یاد آور شویم که رابطهی ملت و دولت میتواند به ۴ شکل زیر باشد:
۱. دولت قوی – ملت قوی (دمکراسی)
۲. دولت قوی- ملت ضعیف (دیکتاتوری)
۳. دولت ضعیف-ملت ضعیف (آشوب سالاری)
۴. دولت ضعیف-ملت قوی (فرصت برای تغییر)
به نظر میرسد که پس از انقلاب ۵۷ ما به سرعت از حالت نخست به حالت دوم (دولت قوی-ملت ضعیف) رسیدیم و پس از آن، این موقعیت شوم برای دههها ادامه یافت. در سالهای اخیر به حالت نگران کنندهی سوم (دولت ضعیف-ملت ضعیف) رسیدیم. اینک، به واسطهی جنبش اجتماعی زن، زندگی، آزادی، فرصتی فراهم آمده تا قبل از آن که رژیم بخواهد یا بتواند حالت سوم را بار دیگر به موقعیت استبدادی دوم برگرداند و قدرت تمامیت گرای خود را تحکیم کند، موقعیت کنونی را به حالت چهارم (دولت ضعیف-ملت قوی) تبدیل سازیم و از برآیند آن که تغییر نظام سیاسی است بهره مند شویم.
برای این منظور باید هر یک از ما ایرانیانی که خواهان تغییر شرایط اسف بار کشور هستیم، در ورای این که خود را متعلق به چه دسته بندی فکری و عقیدتی و سیاسی میدانیم، دست به تلاشی منظم و هدفمند بزنیم. برای این که این تلاش بتواند موثر واقع شود نخست باید یک تفکیک حوزهای در زمینههای تلاشگری داشته باشیم و تمرکز فعالیتهایمان در آن حوزه را از دست ندهیم. این امر به فراخور داخل و خارج از کشور تفاوت دارد اما در کل، یک «تقسیم کار ملی» میان همهی ایرانیان تغییرطلب مستقر میسازد.
در داخل کشور
در این جا سه عرصهی تلاش و کوشش شهروندی برای تبدیل شدن به یک «ملت قوی» و کنار زدن «دولت ضعیف» قابل شناسایی است.
۱) عرصهی کنشگری درون جنبش: در این عرصه فرد به طور مستقیم برای جنبش تلاش میکند و با تشکیل جمعهای سازمان یافته به مبارزهی مستمر و فعال دست میزند. از یک سو اعتراضات را تداوم بخشیده و گسترده میکند تا به اعتراضات سراسری تبدیل شوند واز سوی دیگر، در عرصهی اعتصابات فعالیت میکند تا پا گرفته، گسترش یافته و تبدیل به اعتصابات سراسری شوند. و در این فاصله، این نیروهای سازمان یافتهی کشنگر، با عملیات ایذایی مستمر و تهاجم به نیروها و امکانات حکومتی، رژیم را ضعیف تر و آسیب پذیرتر میکنند. هدف این کنشگران رسیدن به شرایط مناسب برای سرنگون سازی نظام است. کنشگران این عرصه باید پیوندهای مستقیم و یا غیر مستقیم با نیروهای سیاسی برانداز که در پی کسب قدرت هستند داشته باشند. (نگاه کنید به «حوزهی سیاسی» در تقسیم بندی «خارج از کشور» در پایین).
۲) عرصهی همراهی جنبش: در این جا شهروندان داخل کشور چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی سعی میکنند هر آن چه را که به طور غیر مستقیم در تقویت جنبش و تضعیف دولت ضد مردمی است انجام دهند. در محل کار، دانشگاه، مدرسه یا در خیابان روحیهی مقاومت و ایستادگی را میان مردم تقویت میکنند و از هر فرصتی برای ضربه زدن و تضعیف عمومی رژیم در رفتار و گفتار و کردار خود بهره میبرند. آنها منابع مالی رژیم را هدف قرار میدهند و با فرمولهای نافرمانی مدنی حکومت را تحت فشار قرار میدهد. (به طور مثال با عدم یا دیرکرد پرداخت قبوض دولتی، بیرون کشیدن پول از بانکها و…) در هر جا هم که بتوانند با تقویت سندیکاها و اتحادیههای صنفی، یا با تشکیل و حمایت از سازمانهای مردم نهاد (سمن ها) و یا با پیوستن به تجمعات و آکسیونهای اعتراضی، جامعه را در مسیر تغییر قویتر و پویاتر میسازند. آنها با حجاب اجباری و امثال آن در عمل مخالفت کرده و از هر فرصتی برای تشویق به مقاومت و اعتراض بهره میبرند. نیروهای این عرصه بایستی با نیروهای سیاسی پیوند غیر مستقیم و با نیروهای فعال در «حوزهی موازی سیاسی» که در خارج از کشور به فعالیت مشغولند، پیوند مستقیم -یا غیر مستقیم- داشته باشند. (نگاه کنید به «حوزهی موازی سیاسی» در تقسیم بندی «خارج از کشور در پایین).
۳) عرصهی خروج از جبههی دشمن: این جا افرادی هستند که هر چند به طور مستقیم در صدد تقویت و پیشبرد جنبش نیستند، اما به دلیل باور به ضرورت تغییر در اوضاع نابسامان کشور، خود را از حضور و خدمت در جبههی دشمنِ جنبش، یعنی جبههی حاکمیت، بیرون میکشند. آنها سعی میکنند که با ترک نهادهای حاکمیت یا عدم همراهی با آن در طی کار خود، دولت ضد مردمی را تضعیف و آمادهی تغییر کنند. ترک مشاغلی که به طور آشکار جنبهی تضاد با مردم و جنبش و مطالبات آن را دارد یکی از این فعالیت هاست. هم چنین افشاگری از درون فساد و جنایات رژیم.
در سایهی این سه نوع فعالیت و تلاش، در داخل کشور، جنبش مهسا میتواند به پیش رود و با مجموعهای از اعتراضات مدنی، صنفی، اجتماعی و معیشتی گره بخورد. به تدریج، موج این فعالیتهای تغییرآفرین موقعیت «دولت ضعیف-ملت قوی» را واقعیت میبخشد و توازن قوا را به نفع یک جنبش ملی و سراسری میچرخاند.
در خارج از کشور
ایرانیان مقیم خارج، چه به صورت فردی چه صورت جمعی میتوانند در سه حوزهی زیر فعالیت کنند:
۱) حوزهی سیاسی: سیاست عرصهی کسب و حفظ قدرت است. سازمانهای سیاسی و احزاب و تشکلهای مختلفی که در صدد خلع قدرت از رژیم و به دست گرفتن آن از طریق جنبشی برانداز هستند میبایست تمرکز خود را بر این بگذارند که از یک سو با بخش کنشگر جنبش در داخل پیوند یابند و با آن رابطهی مستقیم و غیر مستقیم برقرار کنند و از سوی دیگر، خود را به عنوان آلترناتیو معرفی و آماده کنند. اقدام اول در عمل به معنای فرماندهی کردن بخش کنشگر جنبش است و دومی، به معنای داشتن برنامهی اجرایی برای دوران گذار و کسب آمادگی جهت ادارهی امور مملکت پس از سرنگون سازی رژیم حاکم. ترکیب این دو از یک نیروی سیاسی، «رهبری جنبش» را میسازد.
۲) حوزهی موازی سیاسی: بسیاری از اقدامات حمایتی و پشتیبانی به سوی داخل در خارج از کشور میتوانند در راستای پایین کشیدن رژیم استبدادی از قدرت و نیز تقویت بستر عمومی به نفع یکی از جناحهای مطرح در حوزهی سیاسی باشند. تشکیل جمعها و شبکهها برای پشتیبانی از اعتراضات و اعتصابات در داخل کشور و نیز، یاری رسانی به یکی از جریانها یا تشکلهای سیاسی که بتواند هم فرماندهی جنبش را بر عهده بگیرد و هم به عنوان آلترناتیو رژیم مطرح باشد (رهبری) به طور طبیعی در دستور کار این نیروها میباشد. در این جا طیف وسیعی از اقدامات را میتوان برنامه ریزی کرد. به طور مثال: راهپیماییهای خارج از کشور در حمایت از جنبش داخل، دیدار با سیاستمداران و رهبران احزاب و سندیکاها برای جلب حمایت از مردم ایران، کار رسانهای، جمع آوری حمایت مالی برای اعتصابیون در ایران. فعالان این حوزه میتوانند این اقدامات را به صورت انفرادی یا در قالب شبکههای جمعی سازماندهی کنند و با نیروهای فعال در داخل در پیوند غیر مستقیم باشند.
۳) حوزهی عمومی: برخی دیگر از ایرانیان خارج از کشور میتوانند به کارهای غیر مستقیم در ارتباط با جنبش و جامعهی ایران بپردازند و به طور مثال، جامعهی مدنی داخل کشور و یا فضای برخورد دمکراتیک در خارج از کشور را تقویت کنند. تولید مقاله، برنامههای رسانهای، رایزنیهای جمعی در قالب جلسات مجازی یا حضوری و پخش آن در رسانهها، روشنگری، آموزش اصول دمکراسی و غیره بخشی از اقدامات قابل پیش بینی در این حوزه است.
تقسیم کار انعطاف پذیر
به این ترتیب، در سایهی این شش بستر فعالیت ایرانیان، میتوان فرمول «دولت ضعیف-ملت قوی» را پدید آورد، تقویت کرد و از نتیجهی آن، که تغییر حاکمیت سیاسی است، بهره برد. بدیهی است که این تقسیم بندی را میتوان «تدقیق» کرد و برای هر یک از بخشهای شش گانهی آن، لیست اقدامات عملی و برنامههای کاری مشخص تدوین کرد. اما مهم، پایبند بودن به ضرورت وجود نوعی «تقسیم کار حرفه ای» برای بهینه سازی فعالیتها و بالا بردن کارآمدی آنهاست.
عدم تفکیک این حوزهها سبب میشود که، چه به صورت فرد و چه به شکل جمع، ندانیم که چه میخواهیم بکنیم و وقت و انرژی را هرز داده و فرصت عالی کنونی را برای تبدیل «دولت ضعیف-ملت ضعیف» به فرمول سرنوشت ساز «دولت ضعیف-ملت قوی» از دست بدهیم. بنابراین، باید به دنبال آن باشیم که به عنوان یک شخص یا عضوی از یک جمعِ ایرانیان در داخل و در خارج از کشور بدانیم در کدام یک از این عرصههای سه گانهی داخل یا حوزههای سه گانهی خارج میخواهیم فعال باشیم و به صورت مشخص، چارچوبهای محتوایی و کاری آن را برنامه ریزی، رعایت کرده و به پیش رویم.
این یک نوع «تقسیم کار» است که اگر رعایت شود از همین حالا نظم و انضباط کاری را که لازمهی بازسازی ایران فرداست در میان ما ایرانیان نهادینه میسازد. انتخاب با ماست.#
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: