در هفتهها و ماه هایی به سر میبریم که هر چه بیشتر در مورد پدیدهی فروپاشی و ابعاد آن نوشته شود بهتر است زیرا نوعی از آمادگی ذهنی را برای مقابلهی با آن ایجاد میکند. در رمان معروف خود «تابوتی برای دیمتریوس» نویسندهی انگلیسی «اریک کلیفورد امبلر» با مشابه دانستن وضعیت وخیم یک جامعهی رو به سقوط و یک انسان رو به مرگ، مقام مهم را نه به پزشک دارای تشخیص خوب، بلکه به دکتری میدهد که به فکر نجات بیمار بوده است. وی مینویسد: «در تمدنی رو به مرگ، آبروی سیاسی از آن کسی که هوشمندانه ترین تشخیص را ارائه کرده نیست، بلکه نصیب کسی میشود که برای حل مشکل بهترین روش را اتخاذ میکند.»
آری، باید هر چه بیشتر در مورد روند فروپاشی -که روز به روز در ایران در جریان است- بنویسیم و بگوییم؛ اما از یاد نبریم که در ورای این قدرت تشخیص، آن چه به ویژه برای ایران و ایرانی لازم است، ارائهی راهکارهایی است که بتواند از تبدیل «فروپاشی» به «نابودی» جلوگیری کند. کم نبودند کشورهایی که در یک مقطعی دچار فروپاشی قدرت و ساختارهای گوناگون کشور شدند، اما توانستند خود را به سرعت بازسازی کرده و به صفِ کشورهای قدرتمند جهان بازگردانند. دو نمونهی تاریخی در این زمینه ژاپن و آلمان در پایان جنگ جهانی دوم بودند.
پس، ضمن آن که فروپاشی ایران در راهست باید به فکر آن بود که چگونه از فردای آن روند نجات کشور آغاز و فعال شود. به همین دلیل، در این مقاله، ضمن برشمردن برخی دیگر از نکات که حکایتگر حتمی شدن فروپاشی و نیز عواقب آن است، شروع به ارائهی برخی از راهکارها میکنیم که از حالا باید مورد نظر همهی ایراندوستان داخل و خارج از کشور باشد تا میهن مان را از جهنم کنونی خود به بهشت فردای آن که یک ایران آزاد و آباد است هدایت کنیم.
وصف فروپاشی
فروپاشی یک روند و طولانی است. ویژگی اصلی این روند هدر دادن منابع، زمان و فرصت هاست. در ایران این روند از ۴۲ سال پیش کلید خورد؛ از همان اعدام بدون محاکمهی فرماندهان برجستهی ارتش که برای تربیت آنها میلیونها دلار از ثروت مردم ایران صرف شده بود. هرز منابع از آن روز آغاز شد و تا آخرین تصمیمی که از جانب پس ماندههای حکومت فعلی اتخاذ و اجرا شود این روند تخریب ادامه خواهد یافت.
شاید هیچ مثالی برای وصف نشانها و نمادهای فروپاشی اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی در ایران به اندازهی کالبد شکافی یک گزارش از جلسهی رئیس جمهور نظام، قاضی جنایتکار ابراهیم رئیسی، در جمع استاندار و نمایندگان استان تهران در مجلس اسلامی گویا نباشد. با نگاهی به لیست مشکلاتی که نمایندگان استان تهران به عنوان «برخی مشکلات فوری این استان» جلوی وی گذاشتهاند میتوان ایدهای در مورد وضعیت پایتخت اُمالقرای اسلام پیدا کرد:
«… و از جمله گفتند که از عاجلترین مشکلات استان تهران ناروشن بودن “حدود و حریم جغرافیایی شهرستانهای استان تهران”، “فرسودگی ناوگان حمل و نقل عمومی”، “عدم توسعۀ مترو و حمل و نقل ریلی به ویژه بین شهرستانهای استان تهران با مرکز استان”، “مشکلات زیست محیطی به ویژه مشکل آلودگی هوا، ترافیک، آب و فاضلاب، ساخت وساز، آسیبهای اجتماعی”، عدم تناسب “ساختارهای اداری تهران به ویژه شهرستانهای این استان با جمعیت رو به افزایش استان” و غیره است».
این لیست به تنهایی مهر مردودی بر نظام مدیریتی کشور میزند. باید دانست که همین موارد با قدری تفاوتِ کمتر یا زیادتر در تمامی استانهای دیگر کشور مصداق دارد. پرداختن به هر یک از مشکلات فوق الذکر نیازمند بودجههای میلیارد دلاری، بازههای پنج، ده، پانزده و بیست ساله و نیز یک نظام مدیریتی حرفهای، کارشناسی و غیرفاسد دارد. در شرایط کنونی و البته تا روزی که نظام آخوندی پابرجاست تهیه و تدارک هیچ یک از این سه سری عناصر (بودجه، زمان بندی و مدیریت سالم) کمترین شانسی برای تحقق و ظهور نخواهند داشت. سیلی یک پاسدار به گوش پاسداری دیگر در مراسم معارفه استاندار آذربایجان شرق در واقع نماد سیلی تاریخ به نظام بود. هک سیستم سوخت رسانی کشور، نماد هک کل نظام است.
اما اگر در همین گزارش بخواهیم، برای اختصار کلام، فقط به یک شاخص دیگر فروپاشی، که ورشکستگی مالی دولت و واگذاری مسئولیتهای خود به دیگران است، پرداخته باشیم، به پاسخ رئیسی به این موارد نگاه کنید:
«… رئیسی گفت که دولت نمیتواند با جیب خالی وعدههای غیرقابل تحقق بدهد و استاندارها خودشان باید فکری به حال استانهای خود بکنند. او گفت: لازم است از این پس استانها “برای تأمین منابع به مرکز وابسته نباشند” و “منابع مورد نیاز” خود را “از خود استان تأمین کنند.»
تصور کنید که یگانه نان آور خانواده به فرزندان گرسنه و محتاج خود میگوید: از این پس منتظر پول پدر نباشید. خودتان خرج خود را دربیاورید.
در همین دو نقل قول کوتاه به راحتی انحطاط زیرساختها و از هم پاشیدگی ساختارهای مادی، مالی و مدیریتی کشور را میبینیم. در نقل قول نخست شاهد یک لیست از بحرانها هستیم:
۱) مشکلات مدیریت جغرافیای شهری ۲) بحران حمل و نقل شهری و بین شهری ۳) موقعیت فاجعه بار زیست محیطی ۴) بحران تامین آب آشامیدنی و کشاورزی ۵) نقص و نارسایی سیستم فاضلاب شهری ۶) بحران ترافیک شهری ۷) آشفتگی سیستم ساخت و ساز شهری و ۸) سقوط کیفیت زندگی اجتماعی ساکنان استان تهران ۸) بحران تمرکز ساختار اداری مملکت ۹) عدم توانایی در مهار کنترل فشار جمعیتی ناشی از مهاجرت و البته ۱۰) «وغیره».
در نقل قول دوم نیز از قول جنایتکار مستقر شده در کاخ ریاست جمهوری میبینیم که به این واقعیتها اشاره دارد:
۱) جیب دولت، یا همان خزانهی عمومی، خالی است. ۲) هر وعدهای که از سوی دولت داده شود فاقد هرگونه پشتوانهای است. ۳) استاندارها در سراسر کشور بروند فکر کنند که چه خاکی میخواهند به سر کنند. ۴) استانداریهای برای مدیریت کشور منتظر تامین منابع مالی از جانب دولت مرکزی نباشند. ۵) منابعی اگر است در همان استان است و خودتان اگر توانستید تامین کنید. ۶) اگر هم نتوانستید تهیه کنید به ما مراجعه نکنید.
پس در همین مشتِ نمونهی خروار از دلِ یک گزارش میتوان به از هم پاشیدگی اوضاع کشور که در ورشکستگی، نابسامانی، بی برنامهگی و به حال خود واگذار کردن مسئولیتها است پی ببریم. این همان دولت وامانده است که شاهد فروپاشی نظام سیاسی کشور خواهد بود. در مثال جلسهی بالا میان مسئولان استان تهران و رئیس جمهور آخوند میبینیم، دیگر هیچ جای امیدی باقی نمانده و کشور میرود به حال خود رها شود. در این مرحله است که همه چیز شروع به از هم پاشیدن و گسستن میکند. با رسیدن به آن نقطه سرعت وخامت اوضاع سرسام آور میشود. برای ترسیم رویدادهای ممکن در آن موقعیت بگذارید برخی از احتمالها را در این جا مطرح کنیم:
۱) مرزهای کشور از کنترل خارج شده و عبور و مرور تابع زور و اسلحه میشود.
۲) امنیت در شهرها و روستاها و راهها از میان میرود و هیچ مکان و هیچ فردی ممکن است امنیت نداشته باشد.
۳) مغازهها و فروشگاهها و بازارها تعطیل شده و گرایش به احتکار و گرانفروشی اوج میگیرد.
۴) نیروهای نظامی و انتظامی ساختار فرماندهی خود را از دست داده و یا متلاشی میشوند و یا دست به حرکتهای خودسرانه و سوءاستفاده از سلاح میزنند.
۵) حجم بالایی از اسلحه و مهمات به دست مردم یا باندهای شرور میافتد.
۶) نیروهای مزدور وابسته به قدرتهای خارجی با پشتیبانی مالی و تبلیغاتی و تسلیحاتی شروع به مطرح کردن خواستههای تجزیه طلبانه مانند خودمختاری یا استقلال میکنند.
۷) حجم قابل توجهی از ماموران بیگانه، از طرف کشورهای دشمن ایران، به داخل کشور سرازیر میشوند تا جاسوسی، خرابکاری، تحریک به حرکتهای تجزیه طلبانه و یا دسترسی به اموال یا اسناد دولتی را هدایت کنند.
۸) نیروهای نظامی کشورهای فرصت طلب، مانند ترکیه، جمهوری آذربایجان، پاکستان، طالبان، اسرائیل و امثال آن از چهار گوشهی ایران تلاش خواهند کرد که نیروها و تجهیزات نظامی به داخل کشور ارسال کنند و با اشغال بخش هایی از ایران خود را برای تجزیهی ایران و ضمیمه سازی خاک ما آماده سازند.
۹) پهبادها و هواپیماهای اسرائیلی و سایر کشورهای متحد او از فرصت استفاده کرده و تمام مراکز مهم هستهای، موشکی و استراتژیک کشور مانند نیروگاهها، سدها، مراکز مخابرات، بندرها و اسکلهها و یا سیلوهای گندم و نیز زاغههای مهمات را بمباران خواهند کرد تا ایران را آماده تجزیه و نابودسازی کنند.
۱۰) عدم دسترسی مردم به نان و مواد خوراکی، فضای قحطی و آشوب و جنگ نان را شکل خواهد داد. ممکن است تلفات قابل توجهی در این زمینه به وجود آید.
۱۱) در صورت قطع آب و برق و تلفن کشور به سوی آشفتگی، بی نظمی و یک جنگ داخلی مردم در هر محله و منطقه و شهر و روستا در خشن ترین شکل خود خواهیم رفت.
۱۲) غارت بزرگ شروع خواهد شد و مغازهها، فروشگاهها، انبارها، کامیونها، خانهها، برجهای بزرگ و شهرکهای ثروتمند نشین مورد هجوم و غارت -و در صورت مقاومت- کشت و کشتار گرسنگان و شورشیان و نیز باندهای غارتگر قرار خواهند گرفت. هیچ نیرویی قادر به کنترل خشم اولیهی آنها نخواهد بود.
۱۳) وضعیت بهداشتی و درمانی و زیست محیطی به سرعت به بدترین حالت رسیده و در صورت ادامهی همه گیریها، مرگ و میر با ارقام غیر قابل باور گسترش پیدا خواهد کرد.
۱۴) مراکز خدمات رسانی مانند بیمارستانها، درمانگاهها، مراکز آتش نشانی، مراکز اورژانس از کار خواهند افتاد و یا زیر بار تعداد بالای مجروحان و حادثه دیدگان فروخواهند پاشید.
۱۵) حمل و نقل شهری و بین شهری، راه آهنها، فرودگاهها و غیره از کار خواهند افتاد و خدماتی ارائهی نخواهند داد.
۱۶) فضای تسویه حساب خونین و انتقام کشی از آمران و عاملان رژیم میتواند تعداد قابل توجهی تلفات انسانی به بار آورد.
۱۷) گرسنگان، معتادین، بی خانمانها و غیره به خانهها و ساختمانهای کوچک و بزرگ اداری و مسکونی هجوم آورده و آنها را غارت خواهند کرد.
اینها تصویری مختصر از احتمالات هولناکی است که به طور تجربی در جریان فروپاشیها دیده شده است و احتمال این که در ایران تکرار شود بسیار بالاست. به همین دلیل نیز اندیشیدن در مورد نوع برخورد آن است که از اهمیت بالایی برخوردار است. از زمانی که فروپاشی نظام سیاسی به همراه فروپاشی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی تکمیل شد، ایران و ایرانی به حال خود رها میشود. از این جاست که دیگر کشور رو به فوت، دیگر نیاز به پزشک ماهر برای تشخیص این که چه بر سرش آمده و میآید ندارد، نیاز به پزشکی دارد که میتواند او را از مرگ نجات دهد.
به فکر فرافروپاشی باشیم
گفتیم فروپاشی روند است. یک شبه نیست. اما مقاطع آن کمابیش شناخته شده است:
• مقطع نخست: شروع روند و آغاز پسرفت کشور
• مقطع دوم: شکست تلاشهای کوچک و بزرگ برای توقف روند
• مقطع سوم: رسیدن به بحران و نقطهی اوج
• مقطع چهارم: مرحلهی بعد از فروپاشی
البته هر مقطعی خود دارای مراحل و هر مرحلهای نیز دربرگیرندهی زیر مرحله هایی است. اما بدترین نقطهی این روند طولانی مرحلهی آخر مقطع سوم است که فروپاشی در آن روی میدهد و برخی از رویدادهای احتمالی هولناک آن را در بالا برشمردیم.
بعد از فروپاشی
اما در این روند، مهم ترین بخش، همانا مرحلهی اول از مقطع چهارم است. در نظر بگیریم که کشور به وضعیت توصیف شده با بحرانها و فجایع ذکر شده دچار گشته و حالا صحبت از این است که آیا بگذاریم دشمنان داخلی و خارجی به طور کامل نابودش کنند، یا این که به فکر نجات آن باشیم. این جاست که اهمیت بالای گامهای نخست در مقطع فرافروپاشی مطرح میشود. یعنی نخستین گام هایی که برای نجات مجموعه، در فردای فروپاشی، آغاز میشود. تمام سرنوشت یک کشور در گرو موفقیت آمیز بودن حرکتها در این مقطع است. به همین خاطر، از حالا به آن اندیشیدن و کسب آمادگی کردن ضروری میباشد.
در زیر برخی از نکاتی که در همان ساعتها، روزها و هفتههای اول باید توسط قدرت جایگزین تامین شود آمده است. البته این فقط یک لیست کوتاه از کلیات بوده و میدانیم که شیطان در بطن جزییات خوابیده است. نخستین پرسش مطرح شده این است که از کجا و از چه زمانی باید این روند نجات بخشی را شروع کرد؟ از کدام محل و در چه مقطعی؟
دقت داشته باشیم که اینجا دیگر ما پرسش سنتی اپوزیسیون دربارهی این که چه کسی باید این روند نجات بخش را آغاز کند و به پیش برد مطرح نمیسازیم؛ چون این سوال موضوعیتی در بحث فنی ما ندارد. آن نیروی مورد نظر در واقع هر جریان سیاسی داخل کشوری یا خارج از کشوری یا ترکیبی است که بخواهد به داد میهن برسد، در ورای هر عنوانی. نیرویی که بخواهد وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران حفظ شود و مردم ایران راه نجات و پیشرفت را به پیش گیرند. چنین نیرویی باید، در ورای نیت و خواست خود، از حداقلی از مقبولیت اجتماعی برای بسیج نیروهای مردمی و نیز توان و تجربهی مدیریتی برخوردار باشد تا بتواند این کار را به سرانجامی موفق برساند.
اگر این نیرو موجود باشد در مقابل پرسش بالا که از کجا و چه موقع باید شروع کرد قرار میگیرد و سپس میرسیم به این که چه باید کرد. برای این مورد آخر باید به سراغ پرسشهای ریزتری برویم. آن چه در زیر میآید برخی از مواردی است که هر نیروی نجات بخشی در فردای فروپاشی باید در سطح منطقهای، استانی یا ملی به آنها پاسخ دهد.
۱) تامین امنیت مرزهای کشور: که و چه دارد خارج میشود و که و چه دارد وارد میشود؟ چگونه شروع به تامین امنیت مرزها کنیم؟
۲) تامین امنیت شهرها: آیا جان و زندگی مردم در شهرها و روستاها و راهها دارای امنیت است؟ چگونه امنیت را در شهرها و روستاها و راهها و جادهها مستقر سازیم؟
۳) تامین آب و برق مردم: آیا در شهرها و روستاها آب و برق برقرار است؟ چگونه با اتکاء به امکانهای باقیمانده برای هر منطقه و شهر و روستا و استان، آب و برق را برای ساکنان آن تامین کنیم؟
۴) تامین نان و مواد خوراکی پایه: آیا در شهرها و روستاها مردم دسترسی به نان و مواد خوراکی دارند؟ چگونه با توجه به منابع موجود و شرایط حمل و نقل کاری کنیم که گرسنگی و قحطی بر یک منطقه یا شهر و روستا و استان و کشور حاکم نباشد؟
۵) اطمینان از کار بیمارستانها و مراکز درمانی کشور در شکل حداقلی خود. چگونه بتوانیم مورد به مورد مراکز درمانی را راه اندازی و فعال و پشتیبانی کنیم تا خدمات ارائه دهند؟
۶) اطمینان از کار آتش نشانی، خدمات رسانی اورژانس و امداد. چگونه این خدمات ضروری و پایهای را مورد به مورد راه اندازی کرده و از آنها پشتیبانی کنیم؟
۷) ساختمانهای دولتی در اختیار که هستند؟ چگونه تک تک ساختمانهای دولتی را توسط نیروهای مورد اعتماد تحت کنترل، مدیریت و استفاده قرار دهیم؟
۸) نیروهای نظامی و انتظامی کشور در چه موقعیتی به سر میبرند؟ چگونه بازماندهی این نیروها را تحت فرماندهی مرکزی جدید بازساماندهی کرده و در کنار نیروهای مردمی برای دفاع از مرزها و تمامیت ارضی کشور به خدمت بگیریم؟
۹) صدا و سیما و مراکز اصلی و فرعی آن در اختیار کیست؟ چگونه از امکانات صدا و سیما برای پیشبرد برنامههای نجات میهن استفاده بهینه کنیم؟
۱۰) وضعیت مخابرات کشور و تامین تلفن و اینترنت چگونه است؟ چگونه سیستم تلفن و اینترنت را منطقه به منطقه و استان به استان راه اندازی کرده و کشور را مجهز به سیستم مخابراتی حداقلی خود کنیم؟
۱۱) حمل و نقل شهری و بین شهری (زمینی، دریایی و هوایی) برقرار است یا خیر؟ چگونه ناوگان زمینی، هوایی و دریایی کشور را فعال و برای حمل و نقل کالا و جا به جایی مسافران در سطوح محلی، منطقهای، استانی و کشوری عمل کنیم؟
۱۲) معضلات حاد زیست محیطی مانند جمع آوری زبالهها و تامین خدمات حداقلی در این باره چگونه است؟ چگونه شرکتهای پیمانکار را تشویق و پشتیبانی کنیم تا به ارائهی خدمات حداقلی لازم در زمینهی تامین خدمات شهرداریها اقدام کنند؟
۱۳) اختلافات و درگیریها در سطح محلی و منطقهای و استانی و کشوری چگونه است؟ چگونه از کشتار و انتقام کشی شخصی پرهیز کرده و با تدارک اجرای عدالت به مردم اطمینان دهیم که نیازی به اجرای شخصی عدالت ندارند؟
۱۴) چگونه باید به حضور احتمالی نیروهای بیگانه در خاک کشورمان خاتمه بخشید؟ با بازسازی حداقلی از نیروهای نظامی و نیز بسیج نیروهای سازمان یافتهی مسلح مردمی و نیز با بهره برداری از ابزارهای دیپلماتیک به دولتهای بیگانه اولتیماتوم بدهیم که خاک ایران را ترک کرده و مرزهای ایران را مورد احترام قرار دهند؟
۱۵) چگونه باید فعالیتهای نیروهای تجزیه طلب مزدور را خنثی کرد؟ چگونه نیروهای فریب خوردهی تجزیه طلب را از صف مزدوران جدا کرده و این گروه اخیر را با قاطعیت مورد برخورد قرار دهیم؟
۱۶) چگونه باید قهر و خشم و نفرت را به تدریج به آشتی و مدارا و همکاری نزدیک ساخت؟ چگونه با ابزارهای تبلیغاتی، رسانهای، هنری و فرهنگی و بسیج هنرمندان و روشنفکران تلاش کنیم جو جامعه را از کشتار و انتقام کشی و تخریب به سوی رفتارهای سازنده هدایت کنیم؟
۱۷) چگونه باید دولتهای دیگر را وادار به احترام به تمامیت ارضی ایران و اقتدار ملی حاکمیت در حال استقرار ساخت؟ چگونه دستگاه دیپلماسی کشور را راه اندازی کرده و به سوی یک دیپلماسی فعال و پویا و صلح طلب حرکت کنیم؟
۱۸) چگونه باید بانکها و موسسات مالی را راه اندازی کرده و اقتصاد را در شکلهای ابتدایی خود در سه بخش خدمات، صنعت و کشاورزی به راه انداخت؟ چگونه باید در صدد جایگزینی پول جدید برای احیای قدرت مالی همزمان با اعمال مدیریت حرفهای و تخصص گرا بر بانک مرکزی و بانکهای مهم کشور باشیم؟
اینها و دهها سوال دیگر حداقل هایی است که مورد نیاز است تا بتوان از حالا به آنها اندیشید و برای آنها راهکار و طرح تهیه کرد. هر جریان غیروابستهای در اپوزیسیون خارج از کشور و هر جریان مدیریت محور و فعالی در داخل کشور میتواند از حالا در مورد جزییات تمام این موارد بیاندیشد و برنامه ریزی کند. در یک مقطعی این جریانها، نهادها، احزاب و سازمانها محورهایی را خواهند یافت که میتواند برای همکاری جمعی مورد استفاده قرار گیرد. به طور مثال در قالب تشکیل یک «دولت در تبعید» یا «دولت در سایه» یا چیزی شبیه به آن. ما در آن مقطع دیگر نیاز به نیروهایی که به عنوان قدرت طلب میشناختیم نخواهیم داشت، احتیاج به نیروهای تخصص گرا و مدیریت محور است که میتوانند یک ویرانستان بزرگ به نام ایران را تحت مسئولیت خویش بگیرند و به مثابه پزشک ماهری که بیمار رو به موت را به زندگی باز میگرداند، ایران رو به نابودی را از انحطاط و تجزیه و محو نجات بخشند. نگارنده معتقد است که این نیروها به صورت بالقوه موجودند. پس امید را از دست ندهیم و واقع گرایانه و با عقلانیت به طور فعال در صدد تدارک نجات ایران باشیم.
واقعیت فروپاشی در مقابل ماست. یا آن را میپذیریم و برای مقابله و مدیریت آن خود را آماده میسازیم یا همچنان خود را به خواب و رویا میزنیم و در این صورت، فراموش میکنیم که زمانی بود کشوری نامش ایران. توان ما بی نهایت است، اگر به آن باور داشته باشیم. انتخاب با ماست.
————————————————————————————————
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
مقالات مرتبط
در همین مورد