شرایط وخیم ایران رو به فاجعه می رود. تغییر ضروری است، اما مهم در این میان، چگونگی تغییر و مسیر آن است. در این نوشته به اختصار امکان ها را بررسی می کنیم تا هر خواننده ای، به فراخور انتخاب خود، برای خویش نقشی قائل شود.
پیش فرض گزاره ها و گزینه هایی که می آید یک چیز است: پرهیز از تغییر ناممکن شده است. بنابراین، دگرگونی در موقعیت فعلی انتخاب قابل انعطاف نیست، اجباری برای بقا است.
اگر ایستایی شرایط کنونی را ناممکن بدانیم تغییر مورد بحث می تواند به یکی از این دو سمت میل کند: ۱) به سوی شرایط بهتر و ۲) به سوی شرایط بدتر.
در مورد چگونگی تغییر نیز ضمن در نظر گرفتن سناریوهای ترکیبی باید دانست که یا با دخالت خارج صورت می گیرد یا با حضور داخل.
در این میان، تغییری که قرار باشد به سمت شرایط بهتر میل کند فقط توسط کسانی صورت می گیرد که قرار است در آن شرایط بهتر زندگی کنند و از آن بهره ببرند؛ و این ها نیستند مگر آحاد مردم ایران که در آن کشور به سر برده قصد و امکان ترک کشور را ندارند و می دانند که هر نوع تغییر مثبتی، شرایط زیستی مادی و روانی آنها را بهبود خواهد بخشید.
از آن سوی، تغییری که قرار باشد به سمت شرایط بدتر میل کند توسط نیروهایی صورت می گیرد که از بدتر شدن اوضاع کشور و ملت ایران استفاده و منفعت به دست می آورند. این ها کسانی هستند که در کمینِ تجزیه ی ایران و از بین بردن وحدت ملی و تمامیت ارضی ما بوده و می خواهند چیزی به اسم کشور ایران و ملت ایران دیگر وجود نداشته باشد. این خواست مشخص صهیونیست های اسرائیل است که به دنبال آنند با نابودسازی ایران و ایرانی، سرور و سالار خاورمیانه و صاحب منابع آن شوند.
هستند نیروهای دیگر بیگانه مانند انگلیس که می خواهند ملت ایران هرگز به دمکراسی و پیشرفت و رفاه دست نیابد تا آنها بتوانند خاورمیانه را در جنگ و تروریسم منفعت بخش خویش نگه دارند و از آن بهره برند. آنها هم حاضرند تا پای تجزیه ایران به پیش روند چنان چه تاریخ ایران پر از خنجرهای لندن بر پیکر میهن عزیزمان است. انگلیس همان دولتی است که در جریان قحطی بزرگ در 1917 تا 1919 نزدیک به نیمی از جمعیت ایران را در جریان «هولوکاست ایرانیان» از میان برد. برخی دیگر از کشورهای اروپایی مانند فرانسه و آلمان نیزبرای حفظ منافع درازمدت خود در ایران و خاورمیانه خط استراتژیک بریتانیا در مورد کشورمان موافق هستند.
کشورهایی مثل آمریکا هم که سابقه ی کودتا در ایران را دارند، ممکن است دیگر حساسیتی نسبت به استقرار دمکراسی در ایران نداشته باشند ولی برای تحقق آن انگشت کوچک خود را هم بلند نمی کنند. همین قدر که از جانب حکومت اسلامی خطری متوجه منافع آنها و امنیت اسرائیل نباشد کافی است. آنها مشکلی ندارند که برای تامین منافع مالی و مادی خویش صد سال دیگر در ایران دمکراسی مستقر نشود.
دولت های روس و چین هم آرزوی آن را دارند که رژیم مفلوک کنونی خود را از بمباران های احتمالی آمریکا و اسرائیل نجات داده، جاه طلبی اتمی خود را فراموش کرده و باقی بماند تا آنها بتوانند، به واسطه ی ضعف و خصلت وطن فروشی نظام حاکم، منافع جدید و گسترده ای را نصیب خود سازند.
به این ترتیب می بینیم که هیچ تغییر مثبتی نیست که بتواند از سوی یک دولت بیگانه برای ایران تسهیل و تقویت شود، مگر در رویاپردازی های خام و کودکانه ی عده ای خوشبین و در عین حال، دارای حقوق ماهیانه از برخی موسسات و رسانه های بیگانه مثل تلویزیون «بَلانسبت ایران، اینترنشنال».
در صحنه ی داخلی نیز حرکت هایی مانند کودتا و یا جنگ قدرت مافیاهای دزد و جنایتکار، با آدمکشانی مثل عنصرِ شاخص مجمع «تل آویوی های مقیم مرکز» محمود احمدی نژاد و امثال آن نیز هیچ چشم انداز خوبی را ترسیم نمی کنند. خطر جنگ داخلی و تشدیدِ تضادهای اجتماعی، طبقاتی، قومی و مذهبی می تواند به راحتی از دل یک چنین تلاشی برای تغییرات مافیایی-کودتایی از درون نظام بیرون آید.
ملاحظه می کنیم که، به طور منطقی، در میان تمامی این سناریوهای برشمرده ی داخلی و خارجی، فقط یکی است که می تواند به عنوان مسیرِ دارای چشم انداز روشن، برای آینده ی ایران، مورد توجه قرار گیرد و آن هم، سناریوی حرکتِ توام با آگاهی و اراده ی قوی مردم ایران برای ایجاد تغییر است.
این حرکت باید برخی گزاره ها را با وجود خطر و دشواری آنها پذیرا شود:
۱- کمترین امیدی به اصلاح نظام کنونی نداشته باشد. حذف تمامیت نظام با تمام جناح های درون آن باید یک ضرورت حتمی و پرهیزناپذیر تلقی شود.
۲- فریب هیچ جریان وابسته به بیگانه را نخورد. حرکت های وابسته به تل آویو و لندن و واشنگتن و آنکارا و ریاض فراوان و افراد خودفروش و وطن فروش و نوکر برای اربابانشان در تلاش هستند. حرکت باید هرگونه راه نفوذ آنها به میان خود را ببندد.
۳- «تمامیت ارضی» و «وحدت ملی» پیش شرط های غیر قابل مذاکره ی حرکت مردمی باید باشند. هیچ گونه تخفیفی از دور یا از نزدیک، کوچک یا بزرگ در این دو اصل نباید وارد شود. در این باب، اشتباه با خیانت فاصله ی چندانی ندارد.
۴- بلندپروازی های آسیب رسان را هم می بایست کنار بگذاریم. هر حرکتی که بخواهد خود را در شعارهای رویاگونه ی آزادی و دمکراسی و لائیسیته و امثال آن از همان ابتدا و در شکل یک باره ای و همه با همی غرق کند محکوم به شکست است. حرکت باید ارجحیت کار خود را به خوبی تشخیص دهد:
الف) رژیم را پایین بکشد.
ب) نظم و امنیت را حفظ کند.
پ) نان و آب و برق و واکسن مردم را تامین کند.
ت) اقتصاد کشور را به راه بیاندازد.
ث) سر فرصت، برای دمکراسی و امثال آن زمینه چینی های زیربنایی چند ساله بکند. از یاد نبریم که در این زمینه هیچ عجله ای در جامعه ی کنونی و آن موقع ایران نیست.
۵- برای خود یک رهبر پیدا کند. حرکت مردمی می تواند توسط جمع و شورا و شبکه هدایت شود اما نمی تواند رهبری شود. نیاز به یک فرد رهبر دارد که قابل اعتماد باشد و به صورت نمادین، انسجام، همبستگی و کارآمدی شبکه و شورا و جمع رهبری کننده ی حرکت را نمایندگی کند.
در حال حاضر جنبش اعتراضی معلمان، کشاورزان، حاشیه نشین ها و امثال آن در جریان است. این حرکت ها باید ۱) تداوم یابد. ۲) گسترش پیدا کند و ۳) به هم پیوند بخورد. اگر چنین شود می توان به سوی یک مرحله بندی برای دستیابی به پیروزی رفت:
مرحله ی نخست: ایجاد حرکت های اعتراضی مداوم، در حال گسترش و درصدد پیوند خوردن؛ پس از انجام آن:
مرحله ی دوم: تدارک اعتصاب و اعتراضات سراسری به صورت مستمر و وسیع و با تعیین مهلت زمانی برای خواست ها که باید بر روی خواستِ خلع قدرت از حکومت کنونی و واگذاری قدرت به دولت جایگزین متمرکز باشد.
مرحله ی سوم: قیام عمومی و تصرف مراکز حکومتی و جایگزین سازی حکومت با دولت موقت مورد قبول مردم.
نگارنده، در کنار بسیاری دیگر، در طی صدها صفحه و دهها مقاله در سال های گذشته سازوکارهای ریز و تکنیکی چنین حرکتی و موضوعات مرتبط با آن را بیان کرده و در اختیار علاقمندان قرار داده است. فرصت کمی داریم تا ایران را از جنگ و بمباران و تجزیه و قحطی و نابودی نجات دهیم. نیاز به حرکتی داریم با ویژگی های بالا و یا چیزی شبیه به آن. در داخل و خارج از کشور هر یک از ما می توانیم در این راستا عمل کنیم و ایران را به سمت تغییر مثبت هدایت کنیم. برای این منظور باید ترس، یاس، حسادت و تنبلی را کنار بگذاریم. رژیم ایران، به عنوان دشمن داخلی، در همدستی با تل آویو و لندن و یارانش، به عنوان دشمن خارجی، در صدد هستند از غفلت 90 میلیون ایرانی استفاده کرده و کشورمان را به آتش بکشند. این فرصت را به آنها ندهیم. مملکتمان را از این عناصر ضد تاریخ پس بگیریم. انتخاب با ماست.#
————————————————————————————————
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
مقالات مرتبط
در همین مورد