با گذر زمان، مذاکرات اتمی ایران و گروه کشورهای ۵+۱ موضوع به مراحل حساس خود نزدیک میشود. برخی از این سری آخر گفتگوها که در جریان است به عنوان فرصت «یا حالا یا هرگز» نام میبرند. پروندهای که از سال ۲۰۰۲ تاکنون، نزدیک بیست سال است، فراز و نشیبهای فراوان به خود دیده و جز ضرر و زیان تریلیون دلاری برای اقتصاد و مردم ایران چیزی به همراه نداشته است. اینک اما این پرونده میرود که نه فقط اقتصاد که موجودیت کشور ما را تعیین تکلیف کند. اسرائیل به عنوان عضو غایب مذاکرات در پشت پرده روند را به سوی تبدیل شدن موضوع به یک فاجعهی تاریخی به پیش میرود. تل آویو امیدوار است که بتوان، پس از بهره برداری چهل دو ساله از تبلیغات قلابی ضد اسرائیلی رژیم اسلامی، برای به دست گرفتن کنترل خاورمیانه، از این فاز نهایی پروندهی هستهای جهت تبدیل ایران به یک ویرانستان تجزیه شده بهره برد تا گامی مهم در راستای استقرار اسرائیل بزرگ در خاورمیانه انجام شده باشد.
چند سناریو از حالا در چشم انداز است که بد نیست به طور خلاصه آنها را بیان کنیم تا بتوانیم روند تحولات را بهتر و دقیق تر ارزیابی کنیم.
• سناریو موفقیت در مذاکرات اتمی
در این حالت رژیم، در ازای برداشته شدن برخی تحریمها -که نقش کلیدی را دارند- حاضر به عقب نشینی در فعالیتهای اتمی خود میشود. این سناریو مشکل را به طور بنیادین حل نمیکند، اما یک مُسکن موقت است. در این صورت، حوزهی چالشهای حیاتی را که رژیم قرار است با آنها دست و پنجه نرم کند از بیرون به داخل ایران منتقل میشود. ساختار ورشکستهی اقتصادی گریبان رژیم را با برجام یا بی برجام خواهد گرفت. پول دریافتی ناشی از تعلیق تحریمها یا باید بار دیگر صرف ماجراجوییهای همیشگی رژیم در خاورمیانه و پرداخت هزینههای کاذب فساد و دزدیهای مقامات نظام شود و یا خرج ساکت نگه داشتن مردم با تامین حداقلهای معیشتی آنها. اگر به اولی بپردازند با حرکت گرسنگان به سوی مناطق مرفه نشین شهر و بیت رهبری روبرو خواهند شد و اگر به دومی، موقعیت منطقهای خویش را از دست خواهند داد و بازوهای بلندشان در خاورمیانه سرنوشت بازوی ابوالفضل را پیدا خواهد کرد.
این پارادوکس را رژیم هم خوب میداند به همین دلیل، توافق در مذاکرات کنونی فقط زمانی برایش مفید است که بتواند آن قدر پول به وی برساند تا هر دو مورد را تامین کند: هم قدری صرف داخل کند که مردم دردمند به سوی منطقهی پاستور در تهران و کاخهای زعفرانیه و کامرانیه مرفه نشینان بی درد هجوم نیاورند و هم این که نوچههای مسلح خود در عراق و سوریه و لبنان و یمن را همراه خویش نگه دارد. از همین روی نیز نمایندگان رژیم در مذاکرات اصرار دارند که «همهی تحریم ها» و آن هم «بلافاصله» برداشته شود. اما از آن جا که چنین چیزی ناممکن است سناریو دوم مطرح میشود.
• سناریو شکست در مذاکرات
در صورت عدم توافق در این سری مذاکرات و یا شاید یک تلاش دقیقه نودی دیگر در هفتههای آینده و نبود کامیابی در آن، تلاش تحت عنوان «مذاکرات احیای برجام» بسته میشود. شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، با سلب مسئولیت از خویش، پروندهی فعالیتهای هستهای رژیم ایران را به شورای امنیت سازمان ملل میفرستد. در آن شورا، بر اساس فصل هفتم منشور سازمان ملل و برای ضمانت «پیمان عدم گسترش سلاحهای کشتار دسته جمعی» (NPT)، باید در مورد چگونگی ممانعت از رسیدن حکومت ایران به بمب اتمی تصمیم گیری شود. دو اقدام گام به گام به طور معمول پیش بینی میشود: تحریم و محاصرهی اقتصادی کشور خاطی و در صورت عدم تاثیر آن، اقدام نظامی.
به نظر میرسد که این روند در مورد ایران به صورت شتاب زده و با میانبُر اسرائیلی همراه باشد. به این معنی که ممکن است ایالات متحدهی آمریکا، زیر فشار لابی اسرائیل، مجبور شود روند فوق را کوتاه یا پرشتاب یا مهلت دار سازد. این شتاب زدگی که تل آویو وهمراهانش ریتم آن را سرعت خواهند بخشید میتواند کار را از چارچوب قانونی و زمانمند سازمان ملل متحد و شورای امنیت خارج سازد. چیزی شبیه به مورد عراق پس از جنگ خلیج فارس اما به صورت کوتاه شدهی آن از حیث زمان برای رسیدن فوری تر به مرحله حمله نظامی به کشور. این امر در قالب افزایش اقدامات خرابکارانه در داخل ایران، شدت بخشیدن حملات ایذایی به نیروهای شبه نظامی وابسته به ایران در کشورهای منطقه مانند سوریه و عراق و در نهایت، حملات غافلگیر کنندهی اسرائیل یا مشترک آمریکا-اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران خواهد بود.
البته بدیهی است که در صورت رفتن به پای این سناریو، وضعیت داخل کشور از حیث اقتصادی، سیاسی و اجتماعی با چنان سرعت و گسترهای به هم ریزد که انتظار هر واقعهای را بتوان در داخل داشت. برای همین است که اسرائیل نیز عجله دارد تا مبادا تحولات داخلی، تغییراتی را در ساختار سیاسی سبب شود که بعد از آن، پروندهی فعالیتهای هستهای و ضرورت حملهی نظامی برای نابودسازی آنها دلیل وجودی خود را از دست دهد.
• سناریوی ترکیبی
از آن جا که پارامترهای فراوانی بر روی آن چه گفته شد موثر است نباید این دو سناریو را در یک نگاه سیاه و سفید بینی مطلق گرا مورد نظر قرار داد. به طور مثال، احتمال بروز جنگ میان اوکراین و روسیه و بحران بین المللی ناشی از آن میتواند هر دو احتمال مطرح شده در بالا را به تعویق انداخته، تسریع کرده و یا مسیر بسیار متفاوتی بدهد.
باید بدانیم جهان پساکرونایی در حال تولد است و چنان چه قبل از این گفته بودیم، آن، جهان سلطهی کشورهای قدرتمند و دنیای حذف تدریجی کشورهای فقیر است. رویدادهای اقلیمی ناشی از گرمایش زمین نیز در این میان قوز بالای قوز بشریت است. همه گیریهای پیاپی پس از کووید-۱۹ و نیز تشدید تغییرات اقلیمی، دست در دست هم، میتوانند اقتصاد جهانی را چنان متزلزل سازند که راه درمانِ موقت آن یک سری از جنگهای محلی و منطقهای، اما پرهزینه و فعال ساز صنایع تسلیحاتی به طور خاص و اقتصاد سرمایه داری به طور عام، جلوه کنند. تصرف اوکراین توسط روسیه آغازگر جنگی خواهد بود که ما به ازای آن جنگ با ایران خواهد شد.
در این شرایط، نگارنده به ایرانیان عزیز یک توصیه و سفارش بیشتر ندارد: امید خود را به بهترین سناریوها حفظ کنید و خود را برای بدترین سناریوها آماده سازید.
بهترین سناریوها این است که مجموع فشارهای موجود، رژیم ایران را به مرحلهی فروپاشی و سقوط کشاند و مردم ایران، با حضور فعال خود در این روند، بتوانند رژیم ضد بشری کنونی را با یک حکومت مردمی و ملی جایگزین سازند. و بدترین سناریو این است که حکومت آخوندی-پاسداری، در فاز نهایی عمر خویش، کشور را به آتش کشیده و یک ایران جنگ زده، ویران شده و تجزیه شده را برایمان به جا گذارد. هر دو ممکن است، هر دو در راهست اما فقط یکی تحقق پیدا خواهد کرد. کدام؟ انتخاب با ماست.
————————————————————————————————
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
مقالات مرتبط
در همین مورد