Breaking News

منتظر تغییر نباشید که عمل کنید، عمل کنید تا تغییر رخ دهد

در کمتر از یک هفته آمریکا و شاید جهان شاهد دو غافلگیری مهم بود: نخست پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و دیگری، انتخاب اعضای کابینه او. در حالی که مورد اول کم یا بیش قابل پیش‌بینی به نظر می‌رسید، بافت و ترکیب دومی همگان را در مقابل این واقعیت قرار داده است که به سوی آمریکایی متفاوت و شاید جهانی نو می‌رویم. 

ترامپ با گزینش کسانی که برای موقعیت‌های تعیین شده «بد» نیستند، «بدترین» هستند نشان داده است که دارد می‌آید تا آب در لانه‌ی مورچگان بریزد. سیستم سرمایه‌داری که با کلیشه‌های تقلبی خود هشتاد سالی بود به آرامی عمر می‌گذراند اینک می‌رود که در دست یک باند آدم‌های تازه‌کار، ناکاربلد و جاه‌طلب و خودخواه، یکی از سیاه‌ترین دوران‌ها را تجربه کند. 

این‌ها همه اما در یک چشم‌انداز عمیق قابل فهم هستند. سرمایه‌داری به طور ریشه‌ای بیمار است و برای درمان خود به اقدام‌هایی تند و رادیکال مانند آن چه در حال گذشتن در آمریکاست نیاز مبرم دارد. 

اما در این میان در هر گوشه‌ای از دنیا، نگران و مشوش، کشورها بر اساس منافع خویش در تلاشند که سیاست‌هایی را به پیش گیرند که نخست بقاء و دوم رشد و توسعه‌ی آنها را ممکن سازد. 

جهان به دوره‌ای از چالش‌های شدید و مهم وارد می‌شود که عبور از آنها کار هر کشوری نخواهد بود. چالش‌های اقلیمی در رأس آنهاست. شرایط اقلیمی هر کشوری را که هوشمندانه و فعال و مسئولانه برخورد نکند به چالش حیاتی یا وجودی خواهد کشید. پس، باید آماده بود. شرایط اقتصادی بسیار بدتر از آن چه است خواهد شد. کمبود منابع طبیعی فقط برای کشورهایی که از هوش مصنوعی و فن‌آوری نوین برای جبران نارسایی‌ها بهره برند شانس باقی ماندن خواهد گذاشت. سرنوشت کشورهایی که از هر دو یعنی منابع طبیعی کافی و فن‌آوری نوین محرومند بسیار تباه خواهد بود. چالش بعد موضوع هماهنگی و هم‌آوازی سیاسی-اجتماعی است. حکومت‌هایی که بخواهند به دور از نیازها و مطالبات جامعه‌ی خود، مسیر منافع صرف طبقه‌ی برتر را دنبال کنند با آینده‌ای پرآشوب مواجه خواهند شد و این چیزی است که در انتظار بسیاری از کشورهای سرمایه‌داری و اروپایی از یک سو و کشورهای دیکتاتورزده یا عوام‌فریب‌‌زده مانند آرژانتین از سوی دیگر است. 

در چنین شرایطی، هیولاهایی مثل اسرائیل در پی آن هستند تا با زیر پا گذاشتن هر گونه مفهومی از اخلاق انسانی یا احترامی برای قوانین و حقوق بین‌الملل، از ضعف‌های کشورهای دیگر به عنوان نقطه‌ی قوت خود استفاده کنند. اسرائیل امیدوار است بتواند با غارت منابع کشورهایی مانند آمریکا خود را آن قدر قوی سازد که بتواند کشورهای خاورمیانه را ضعیف و ضعیف‌تر کرده و در یک جایی یا با اشغالگری نظامی خاک آنها و یا با به زانو درآوردن آنها در چارچوب پیمان ابراهیم، این کشورها را تحت کنترل خود گرفته و جمعیت آنها را به بردگی بکشد و منابع آنها را غارت کند. 

در این بین ایران ما وضعیت بسیار بدی دارد. هر سه شاخصی که در  بالا نام بردیم در ایران در موقعیت بدی به سر می‌برد: 

          ۱)   از حیث اقلیمی شرایط ایران خوب نیست و بسیاری از بخش‌های سرزمین ما در صورت عدم توجه جدی به بحران آب و فرونشست زمین و خشکسالی و گرمای بیش از حد و جنگل‌زدایی و بیابان‌زایی، تبدیل به مناطق غیر قابل زیست خواهد شد. ایران نیاز به یک نهضت اقلیمی گسترده و برنامه‌ریزی شده دارد. از خود بپرسیم آیا رژیم کنونی قادر به چنین کاری است یا خیر. اگر نه، باید به شدت در مورد آینده‌ی اقلیمی ایران نگران باشیم. 

          ۲)   از حیث اقتصادی موقعیت ایران به فاجعه نزدیک است. نبود سرمایه‌گذاری زیرساخت‌ها را از میان برده، اقتصاد خصلت تولیدی خود را به طور ملموس در هر سه حوزه‌ی صنعت، کشاورزی و دامداری از دست داده است؛ مانده بخش خدمات که آن هم دست و پایی می‌زند؛ درآمدهای ارزی و ملی به طور بی‌سابقه‌ای کاهش پیدا کرده است، خزانه‌ی دولت خالی است و پول ملی پشتوانه‌ای ندارد، تورم و افزایش قیمت ارز و طلا آخرین ضربات را به اقتصاد معیشتی وارد ساخته‌اند، تعطیلی کارخانه‌ها و کارگاه‌ها در راهست و فعالیت‌های خرد اقتصادی نیز یکی بعد از دیگری به  ورشکستگی می‌گراید، سرمایه‌گذاری جدید صورت نمی‌گیرد و کشور در حوزه‌های فن‌آوری و فعالیت‌های دانش‌محور از جهان عقب افتاده است. اقتصاد ایران دچار رکود تورمی فلج‌کننده، ساختاری و درازمدت شده است. آیا تغییر در اقتصاد ایران توسط حکومت فعلی میسر است؟ اگر خیر هر ایرانی باید برای فردای خود بسیار نگران باشد. 

          ۳)   از حیث همبستگی سیاسی-اجتماعی نیز جامعه در سطح حداقلی خود قرار دارد. کمترین حس همکاری و همسازی میان جامعه و حکومت نیست و به نظر نمی‌آید که هیچ نوع حس قرابت و هدف مشترکی میان آنها شکل گیرد. حکومتی‌ها به مثابه یک طبقه‌ی برتر در جهانی متفاوت از توده‌ها به سر می‌برند و هیچ گونه درکی از آن چه در عمق جامعه و اقتصاد و زیست بوم ایران می‌گذرد ندارند. حیات رو به فلاکت مردم نه برای حاکمان اهمیتی دارد نه اگر هم داشته باشد قادر به تغییری در آن هستند. آیا چنین حاکمیتی می‌تواند به مردم روی آورد و قدرت را به دست نخبگان مورد تایید جامعه قرار دهد؟ اگر خیر در مورد امروز و فردای کشور باید به طور جدی نگران باشیم. 

با در نظر گرفتن وجه منفی این سه شاخص در می‌یابیم که ایران در قعر جدول کشورهایی است که هر یک برای بقای خویش در یک جهان هر چه تخریب‌شده‌تر و پرآشوب تر در صدد یافتن اهرم‌های نجات هستند. ما کشوری هستیم که هیچ یک از سه شاخص لازم برای تامین بقاء را نداریم. این در حالی است که تامین هر سه شاخص برای بقای تاریخی یک کشور در جهانی که می‌رود به ربع دوم قرن جدید پا بگذارد باشیم.

آن چه در ایران و در مقابل این واقعیت سیاه لازم داریم تغییرات گسترده و ماندگار در هر سه حوزه است: 

          ۱)   بازسازی اقلیمی ایران بر اساس یک طرح توسعه‌ی پایدار که هم به بازیافت منابع طبیعی از دست رفته منجر شود، هم در مصرف هوشمندانه‌ی آن چه موجود است تکیه کند و هم، سرمایه‌گذاری‌های کلان و مشارکت عمومی برای بازساخت اقلیمی ایران را ممکن و میسر سازد. 

          ۲)   بازسازی اقتصاد ایران از طریق جذب سرمایه و تزریق آن در زیرساخت‌ها از یک سو و در محورهای بازسازی اقتصادی کشور از حیث پولی و مالی از سوی دیگر. بازگرداندن خصلت تولیدی به اقتصاد ایران و بهره‌برداری از منابع بر اساس مزیت‌های نسبی ایران و به ویژه تقویت اقتصاد مبتنی بر دانش و فن‌آوری نوین در کشور از ضروریات حتمی برای برون‌رفت از فروپاشی حتمی اقتصاد ایران است. 

          ۳)   ایجاد شرایط همبستگی و همسویی ساختار سیاسی و ساختار اجتماعی شاید مهمترین این سه باشد. بدون ایجاد یک حس رغبت ملی به مشارکت در بازسازی کشور نمی‌توان ایران را نجات داد و برای این منظور نیز استقرار یک حکومت مورد علاقه‌‌ی مردم ایران که احترام و همسازی را جایگزین نفرت و خشم کند از اهمیت حیاتی برخوردار است. 

روشنفکران و فعالان سیاسی و کنشگران در شرایط کنونی و در دنیایی که می‌رود به یک دنیای بی‌قیافه‌ی رقابتی تبدیل شود که در آن ضعیف‌ترین‌ها می‌میرند تا قوی‌ترین‌ها بقاء یابند باید دست به کار شوند. این سه مورد، محورهای کار هر ایرانی است که می‌خواهد ایران بماند: ۱) یاری‌رسانی به ادامه‌ی زیست‌بوم ایران از حیث شرایط اقلیمی و طبیعی، ۲) فعال‌سازی اقتصاد ایران در حوزه‌ی خرد، میانی یا کلان که بتوان در آن دخالت کرد و ۳) تلاش برای استقرار حکومتی که بتوان به واسطه‌ی ماهیت و عملکرد آن همبستگی میان جامعه و دولت را در ایران رقم زد. تاکید اپوزیسیون و بسیاری از نیروهای سیاسی در داخل بر فقط یکی از این سه محور و فراموش کردن دو مورد دیگر می‌تواند یک خطای محاسباتی نابودساز محسوب شود. بقای ایران در گروه کار جدی بر هر سه محور است. با پافشاری بر فقط یکی، سبب غفلت از دو دیگر و فراهم کردن شرایط نابودی ایران نشویم. 

با این سه وظیفه، هر ایرانی به فراخور توان و علاقه‌ی خود می‌تواند دست به کار شود: یا در حوزه‌ی زیست‌محیطی و اقلیمی یا در حوزه‌ی اقتصادی و تولیدگری و اشتغال‌آفرینی و سرمایه‌گذاری و یا در حوزه‌های اجتماعی-سیاسی و فرهنگی برای تقویت روح جمعی ایرانیان در مسیر ایجاد شرایطی که در آن حکومت در کشور از مشروعیت اجتماعی برخوردار باشد.  این را در نظر داشته باشیم که شرایط به گونه‌ای تغییر کرده است که در هر یک از این سه حوزه فعال باشیم گویی در حال مبارزه هستیم. مبارزه برای بقای ایران و ایرانی تا روزی بتوانیم هر سه مورد را در آن تامین و اجرا کنیم. 

مهم در این میان کنار گذاشتن تنبلی و انفعال است. مهم دست به کار شدن است. مهم این است که پویایی و جنبش سراسر ایران را بگیرد و هر کس در هر حوزه‌ای که می‌تواند دست به کار شود. راز موفقیت و پیروزی انتظار و انفعال نیست، عمل و حرکت است. محورهای کاری سه‌گانه را در نظر داشته باشیم و فراموش نکنیم: 

          .   تقویت شرایط زیستی و اقلیمی امکان بازسازی اقتصادی را فراهم می‌کند. 

          .   بازسازی اقتصاد جامعه را تقویت و پویا و مجهز می‌سازد. 

          .   اقتصاد پویا جامعه را در مقام مطالبه‌گری و حق‌خواهی قرار داده و تغییر سیاسی را ممکن می‌سازد. 

با درک این دیالکتیک که هر یک از این سه را در مقام نخست قابل جایگزینی می‌سازد در می‌یابیم که دیگر در شرایطی نیست که بخواهیم کار بر شرایط اقلیمی و یا اقتصادی را تعطیل کنیم به امید این که یک جهش سیاسی در یک کشور روی دهد. این بدترین کاری بود که می‌توانستیم در طول این ۴۵ سال صورت دهیم و چنین کرده‌ایم. دلیل این که بخش عمده‌ای از مردم ایران هنوز منتظرند که از طریق ترامپ و جنگ و آمریکا خبری بشود تا اوضاع بهتر شود همین است. بی‌خبر از آن که قرار نیست تغییر سیاسی رخ دهد که شرایط بهتر شود، شرایط باید بهتر شود که تغییر سیاسی رخ دهد. 

بیدار شویم. نگاه خود را به فراخور واقعیت‌های جدیدی که در جهان در حال شکل‌گیری هستند تنظیم کنیم و وارد میدان عمل شویم.#

_________________________________________
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید:  www.didgah.tv 
جهت اطلاع از نظریه‌ی «بی‌نهایت‌گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی‌نهایت گرایی: نظریه‌ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: korosherfani@yahoo.com
ایکس (توییتر) :@KoroshErfani

leave a reply

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

> <<

Didgah.tv

خبرهای مهم

19 آوریل 2024 5.34 ب.ظ

به این ترتیب، باید احتمال داد که زوج سرمایه داری-صهیونیسم به عنوان سرطانی در 1) فاز آخر 2) بدخیم 3) بدون درمان 4) در بدنی ضعیف وبی جان و 5 ) نزد بیماری روحیه باخته، کار بشریت، تمدن و حیات را در کره…

20 نوامبر 2024 10.46 ب.ظ

برنامه ویژه: ایران در یک جهان رو به آشوب – کورش عرفانی برای دیدن و یا دانلود فایل ویدیویی بر روی لینک زیر کلیک کنید.

19 نوامبر 2024 11.13 ب.ظ

برنامه ویژه: افزایش فشارهای بین‌المللی بر ایران – کورش عرفانی

18 نوامبر 2024 12.03 ق.ظ

برنامه ویژه: جنگ اقتصادی پیش از آغاز جنگ نظامی – کورش عرفانی

17 نوامبر 2024 8.46 ق.ظ

برنامه ویژه: اقتصاد ایران و فردای ناروشن آن – کورش عرفانی 

16 نوامبر 2024 1.56 ق.ظ

برنامه کاوه آهنگر: کورش عرفانی – ۲۵ آبان ۱۴۰۳ – ۱۵ نوامبر ۲۰۲۴ با درود به علت مشکلات به صورت موقت از یوتوب استفاده می‌کنیم این امری موقت است با سپاس

13 نوامبر 2024 11.43 ب.ظ

برنامه ویژه: یک فرصت از دست رفته‌ی دیگر – کورش عرفانی 

12 نوامبر 2024 11.32 ب.ظ

  برنامه ویژه: اسرائیل جنگ می خواهد آیا به دست می‌آورد؟- کورش عرفانی

12 نوامبر 2024 12.14 ق.ظ

برنامه ویژه: اقتصاد و نقش تعیین کننده‌ی آن در سیاست – کورش عرفانی 

10 نوامبر 2024 12.49 ق.ظ