در پنجمین روز از سال نو در اصفهان، کشاورزان، به جای دید و بازدید عید، مشغول تظاهرات برای به دست آوردن حقآبه بودند. البته حق آبی را میخواهند که وجود ندارد؛ اما آیا چارهی دیگری دارند؟
این مثال به خوبی نشان میدهد که در سال جدید رفتار جمعی ایرانیان تا حد زیادی تابع جبر شرایط خواهد بود. اگر اسرائیل جنگ با ایران را شروع نکند یا آمریکا را وادار به آغاز آن نکند، جبر شرایط اقتصادی و اجتماعی، مردم ایران را به طور ناخواسته وادار به حرکت خواهد ساخت. تردید نیست این بار هم، مثل همیشه تودهها، تلاش خواهند کرد که تا دقیقهی آخر از ضرورت شرکت در اعتراضات فرار کنند، اما این انتهای راهست. نقطهی محو انتخاب است. نبود آب، قطع برق، تورم صد در صدی برای کالاهای اساسی، دلار بین 100 تا 200 هزار تومان، بیآیندگی، بیکاری و بیکارسازی گسترده، رکود فراگیر و تعطیلی واحدهای اقتصادی و تولیدی، ناامنی اجتماعی وحشتآفرین، نارضایتی و بحرانهای اقلیمی و مهاجرتی همگی میروند که به صورت تشدید کنندهی یکدیگر جهنمی را در کشور دامن بزنند که حتی محافظهکارترین و ترسوترین آدمهای دردمند را وادار به حضور در صحنه کنند.
اعتراضات معیشتی در ایران در دهههای گذشته کم نبودهاند، اما پراکنده، منقطع و جدا از هم. این بار این اما شانس به هم گره خوردن و پیوند یافتن را دارند، چرا که سرانجام یک مخرج مشترک پیدا کردهاند: مقصر واحد. مردم درد و رنج و فقر و بدبختی و بیچارگی خود از چشم حکومت دزد و غارتگر آخوندی میبینند.
خشم، چسب جنبش آینده خواهد بود. آدمهای طغیانگر پر از خشم، کنشگران حاضر در جنبش خواهند بود. انتقام، انگیزهی اصلی آنهاست. گرفتن انتقام موتور پویایی جنبش بعدی است. هزینهی انسانی و مادی رویارویی از هر دو طرف سنگین خواهد بود اما نقطه عقبگردی برای هیچ کدامشان نیست. نبرد بود و نبود است. در نهایت یکی میماند و دیگری باید برود. ملت ایران میماند و رژیم میرود.
این البته کلیت آن چیزی است که ممکن است رخ دهد؛ اگر روی دهد نه نقشه و طرح دارد، نه هدف و مدیریت و نه سازماندهی و رهبری. محصول خالص پایان ظرفیت تحمل یک ملت پرتحمل است. ملتی که به واسطهی این تحمل طولانی، تمامی سلولهای وجودشان پر از نفرت از آخوند و پاسدار و دزدهای شکمگندهی پناه گرفته در ویلاها و برجها و شهرکهای آن چنانی است. از آن جا که حاکمیت هر کاری را که برای این افزایش نفرت ممکن بوده صورت بخشیده است، جنبش بعدی در ایران، که در اوج گرما و تشنگی و قحطی و فقر کلید خواهد خورد چیزی جز خشم و خرابی و خشونت و خونریزی در خود نخواهد داشت.
منتظر آیندهای روشن نباشیم. دستکم برای مدتها.
در این میان دشمنان در کمیناند تا این خصلت خشن جنبش را به عاملی برای از همپاشی کشور و برادرکشی قومی تبدیل کنند تا در طی یک جنگ داخلی، ایران از هم بپاشد. عدهای هم در این راه با دشمن همراه خواهند شد، اما اینها اقلیتی بیش نیستند و یک اکثریت قاطع، صدای پرخیانت و خطای آنها را خاموش خواهد کرد.
باید بیدار باشیم تا بتوانیم ۱) یک رهبر با صلاحیت را بر جنبش سوار کنیم. ۲) همگی از آن رهبر پیروی کنیم تا بتوانیم به این واسطه با شعار مشترک و اقدام جمعی از وحدت ملی و تمامیت ارضی دفاع کنیم. برای نجات ایران همین سه عنصر کافیست: یک رهبر خوب، یک ملت متحد و یک کشور یکپارچه. در سایه این سه میتوان ایران را از دست رژیم ضد ایرانی بیرون آورده و با یک حاکمیت ملی موثر و کارآمد اداره کنیم.
موضوع چگونگی بازسازی ایران ویران، اما متحد، داستان دیگری است.#
_________________________________________
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریهی «بینهایتگرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بینهایت گرایی: نظریهی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
ایکس (توییتر) :@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد