روزی نیست که چندین خبر و گزارش از وضعیت فاجعه بار ایران و موقعیت هولناک مردم ایران منتشر نشود. نبود و کمبود آب، گسترش همه گیری، فقر و بیکاری، تورم و رکود، گسترش خشونت و مرگ و میرهای ناشی از زدوخورد و تصادفات، اعدام ها، دستگیری فعالان و محکومیت های سنگین و… پاسخ مردم اصفهان در اعتراض به کم آبی چماق زدن بر سر آنها و به آتش کشیدن چادرهای متحصنین بوده است. پاسخ مردم را خواهیم دید.
این در حالیست که از آن سوی، روزی نیست که ضربه ای جدید بر پیکر نظام مفلوک اسلامی وارد نشود: بن بست در برجام، موضع گیری علنی کشورها علیه موجودیت و یا رفتار رژیم، ورشکستگی مالی و کسر بودجه ی بی سابقه ی تاریخی، تدارک حمله ی نظامی، ضربه های جدید به بازوهای بلند نظام در سوریه و عراق و لبنان و یمن، آشفتگی مدیریتی کشور.
رژیم تلاش دارد تا با استقرار پاسداران از پایین تا بالای نظام تمام پست های مدیریتی را در اختیار سپاه بگذارد تا ساختار اداره ی کشور را به سوی نظامی شدن به پیش برد. هدف مقابله با دو سری جنگ است: جنگ نظامی به واسطه ی حمله ی خارجی و جنگ داخلی به واسطه ی هجوم مردم به نظام. به جز ولی فقیه و رئیس جمهوری تمامی پست های اجرایی کشور در اختیار سپاهیان است. بن بست برجام همان بن بست نظام است.
به آخر خط رسیده ایم. به زمان تعیین تکلیف کشور. دو مسیر در چشم انداز است:
بقای رژیم تا مرز نابودی ایران یا نابودی رژیم برای بقای ایران.
عامل تعیین کننده در این میان مردم هستند. اگر مردم از خود ترس و انفعال نشان دهند، رژیم می ماند و ایران را نابود می سازد. اگر مردم دست به تحرک و اعتراض فعال بزنند رژیم می رود و ایران می ماند. این انتخاب به قدری روشن و شفاف است که دیگر ما را از بحث برای تشریح نظری آن بی نیاز می کند. در عوض، آن چه نیاز به توضیح دارد اقداماتی است که من و شمای شهروند ایرانی در داخل و خارج از کشور می توانیم انجام دهیم و به واسطه ی آن سناریوی رفتن رژیم و ماندن ایران را تقویت کنیم. در این نوشتار به برخی از این اقدام ها می پردازیم:
همبستگی برای روشنگری
هنوز میان رسانه ها، قلم به دستان، تحلیل گران، فعالان سیاسی، روشنگران و کنشگران یک همبستگی عمومی برای روشن ساختن حساسیت وضعیت کنونی و توضیح دو سناریوی بالا وجود ندارد. هنوز بحث ها کلیشه ای و تکراری است و نمی تواند اضطرار اوضاع را به مخاطب نشان دهد. به همین دلیل است که به زمان سرنوشت ساز نزدیک شده ایم اما هنوز تلاش گسترده و دارای مخرج مشترک در مجاری ارتباطاتی ایرانیان برای انتقال اضطرار ایده ی انتخاب به مردم موجود نیست. کار تبلیغاتی باید در شرایط فعلی به طور مشخص روی این متمرکز باشد که وقت انتخاب برای مردم ایران رسیده است: اگر رژیم بماند ایران می رود و اگر رژیم برود ایران می ماند.
جستجوی راه حل
باور به ضرورت حرکت عمومی و همگانی هنوز به اندازه ی کافی قوی نیست. بسیاری همچنان در صدد پیدا کردن راه حل های فردی و خانوادگی برای نجات خویش هستند. باید توضیح داد و گفت که مشکل جمعی راه حل فردی ندارد. باید این ضرورت را توضیح دهیم که اگر به طور مشترک دست به اقدام بزنیم شانس موفقیت داریم و نه فردی. برای کار و حرکت همگانی باید به هم اعتماد کنیم، باید با هم حرف بزنیم، باید هوای همدیگر را داشته باشیم و باید با هم دست به یک حرکت مشترک نجات بخش بزنیم. مشکل جمعی فقط راه حل جمعی دارد. نیاز به یک جنبش عمومی است تا بتوانیم خود را از جهنمی که رژیم تدارک دیده است بیرون بکشیم.
راه نشان داده نشده است
هنوز مردم ایران نمی دانند که برای نجات خود چه باید کنند. چه راهی را پیش گیرند که بتوان آن را یک حرکت مفید و موثر تلقی کرد. در این زمینه باید آگاه سازی و آموزش ارائه شود. کنشگران و فعالان داخل و خارج از کشور باید صحبت در مورد ضرورت حرکت را با ارائه ی مطلب در مورد چگونگی حرکت توام سازند. مردم می خواهند بدانند که کنش جمعی موثری که بتواند به عمر رژیم پایان بخشیده و سبب بقای ایران شود چیست. چگونه است؟ از کجا باید شروع کرد و به کجا باید ختم شود؟ این امر باید به طور دقیق اما به زبانی ساده برای مردم تشریح شود تا راه را یاد بگیرند. به طور مثال یک مرحله بندی روشن مثل این:
– آغاز تظاهرات و اعتراضات
– ادامه و گسترش تظاهرات و اعتراضات
– قیام مردمی برای براندازی حکومت
این مراحل باید به عنوان گام های ضروری برای رسیدن به مرحله ی خلع قدرت از رژیم برای مردم توضیح داده شود تا تصویر روشنی از کاری که می خواهند بکنند را داشته باشند.
راهبر نیامده است
مردم ایران به طور تاریخی نیازمند یک راهبر هستند. در نبود یک رهبر، چه به صورت مدیر واقعی حرکت و چه در نقش نمادین آن، نمی توان انتظار گسترش و دوام حرکت خاصی را داشت. باید یک نفر بتواند مردم و خواست آنها را نمایندگی کند. نام هر کس که توسط جمع وسیعی از مردم فریاد زده شود، می شود رهبر. اما تا زمانی که صدا زده نشود نمی توان انتظار آن حرکت گسترده را داشت. بنابراین ضرورت رهبرسازی هم به عنوان یکی از وظایف بر روی دوش فعالان سیاسی و کنشگران است. نیاز به یک فرد برای رهبری نمادین اعتراضات داریم. این که این نکته را قبول داریم یا خیر و یا باور داریم یا خیر جنبه ی ثانوی دارد.
شعار واحد نداریم
برای هر جنبشی یک شعار لازم است که در آن هدف و مقصد کار مشخص باشد. شعار باید هم خصلت سلبی برای دفع آن چه نمی خواهند را تداعی کند و هم به مردم آن چه را که می خواهند یادآور شود. یک شعار واحد که که هر دو خصلت را در برداشته باشد حالت ایده آل دارد. پیشنهادهایی در این زمینه وجود دارد مانند شعار «زندگی انسانی جمهوری ایرانی» که تاکنون نیز در برخی از اجتماعات اعتراضی مطرح شده است. اما هر شعاری که بخواهد به شعار محوری جنبش تبدیل شود باید توسط فعالان و کنشگران داخل و خارج مورد تاکید و تبلیغ قرار گیرد و در صورت داشتن پذیرش مردمی جا می افتد.
هنوز جایگزینی برای رژیم مشخص نیست
مردم باید اطمینان داشته باشند که با پایین کشیدن رژیم به یک وضعیت بهتر دسترسی خواهند داشت و برای این منظور باید به وجود یک جایگزین معتبر با یک برنامه ی حداقلی برای بهبود اوضاع کشور امیدوار باشند. این جایگزین باید نیروی متفاوت از جناح های تشکیل دهنده ی رژیم و در عین حال غیر وابسته و مردمی باشد. فرمول سنتی اتحاد سیاسی میان اپوزیسیون کار نمی کند، باید فرمول جدیدی یافت. در شرایط فعلی این جایگزین می تواند هر نیرویی باشد که قادر باشد در میان مردم برای خود جا و پایگاهی تدارک ببیند. بدیهی است که قدرت تشخیص مردم را در این باره باید تقویت و جایگزین های مردمی شایسته را حمایت کرد.
اهمیت زمان را باید یادآور شد
آن چه نباید در این میان فراموش شود، اهمیت زمان است. اگر دیر بجنبیم و جنگ کلید بخورد شرایط برای یک حرکت گسترده ی ملی که به عمر رژیم ضد مردمی خاتمه دهد بسیار سخت خواهد شد. بنابراین، فرصتی اگر برای نجات کشور به دست مردم باشد، قبل از شروع حمله ی نظامی و آغاز یک جنگ هولناک و پرحادثه است. به همین خاطر، هر یک روز را که با موضوعات فرعی و غیر ضروری در رسانه ها و یا شبکه های اجتماعی و یا محیط جامعه می گذرانیم، یک بیست و چهار ساعت را برای داشتن شانس حفظ بقای ایران از دست می دهیم.
جان کلام
نگارنده تاکید دارد که هم به صورت فردی و هم در قالب جمع و تشکل در داخل و خارج از کشور بهتر است خوب بیاندیشیم و ببینیم آیا با در نظر گرفتن نکاتی مانند نمونه های مطرح شده در این مقاله، در حال انجام آن چه عقل و مسئولیت ایجاب می کند هستیم یا خیر. فراموش نکنیم: یا رژیم می ماند و ایران نابود می شود، یا رژیم نابود می شود و ایران می ماند؛ هر دو ممکن نیست. انتخاب با ماست.
————————————————————————————————
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
مقالات مرتبط
در همین مورد