0 دقیقه
به خانوادهاش خبر داده اند که حکم به دایره اجرای احکام سپرده شده و فردا، سهشنبه حکم اجرا میشود. بهمن ورمرزیار، بیست و هفت ساله است. او و پسر عموهایش سه سال پیش دست به سرقت مسلحانه زدند.
محل سرقت یک طلافروشی در همدان بود. نقشهشان به طور کامل عملی نشده بود و پلیس همان وقت، همدستان بهمن را دستگیر میکند. بهمن با طلاها فرار میکند. بیست روز بعد اما خودش را به کلانتری معرفی میکند و طلاها را پس میدهد.
مادرش به «ایران وایر» میگوید: «گفت از کرده خودم پشیمانم اشتباه کردم. من توبه کردم. رئیس کلانتری به من گفت با آمدن اش به کلانتری و تحویل طلاها حکم خودش را خیلی سبک کرده. قضات حمایت میکنند چون توبه کرده است.»
در حقوق کیفری توبه را یکی از اسباب شرعی سقوط مجازات میدانند. یعنی اگر مجرم توبه کند مجازاتاش سبکتر میشود. توبه و تسلیم بهمن به آگاهی تاثیری در تخفیف مجازات او نداشته است: « قاضی قادری نسب گفت کار پسرت مصداق محاربه بود و حکم به اعدام در ملاعام داد.»
پرونده بهمن یکبار به دیوان عالی کشور فرستاده شده، دیوان پرونده را برای بررسی مجدد برگرداننده اما در دادگاه تجدیدنظر حکم اعدام او دوباره تائید شده: «قادری نسب نفوذ زیادی دارد و نمیگذار حکمهایی که میدهد در دادگاه تجدید نظر تغییر کند.»
یک حقوقدان به «ایران وایر» میگوید: «دزدی مسلحانه مصداق محاربه در نظر گرفته میشود و مجازاتش اعدام است ولی وقتی متهم خودش را معرفی کند، مثل توبه در نظر گرفته میشود، حد ساقط میشود و قاضی مجازات اعدام را تبدیل به حبس میکند.»
او تاکید میکند که در جرمهای کوچک اگر فرد پس از دستگیری هم توبه کند، مجازاتش تخفیف پیدا میکند اما در محاربه توبه قبل از دستگیری موثر است: « در مورد حد محاربه، به استناد آیات۳۳ و ۳۴ سورة مائده، تنها توبه محارب قبل از دستگیری، موجب سقوط مجازات میشود.»
مادر بهمن میگوید: «پسر من قبل از دستگیری توبه کرد، چون خودش با پای خودش به کلانتری رفت اما در برخی سایتها از قول رئیس پلیس همدان نوشته بودند که پلیس با تحقیقات او را پیدا کرده، این روایت درست نیست. همه این را میدانند که پسرم خودش رفت کلانتری و طلاها راپس داد. طلافروش هم رضایت داد حتی آمد محضر و رضایت کتبی داد. گفت من این جوان را میبخشم انشالله قانون هم کمکش کند. اما آقای قادری نسب کوتاه نمیآید.» اشاره مادر بهمن به خبری است که جانشین نیروی انتظامی همدان در نشست خبری عنوان کرده ،در خبرگزاری ایسنا منتشر شد و در خبرگزاریهای دیگر نیز به آن اشاره شده.
مادر او یک کفش آهنین به پا کرده و راههای زیادی رفته تا بتواند حکم اعدام او را تغییر دهد: «من نمیگویم پسرم کار درستی کرده اما قبل از دستگیر شدن، خودش رفته، اعدام حقاش نیست. خدا هم توبهپذیر است. توبه حر را با آن همه گناهش بخشید، چرا توبه پسر من بخشیده نمیشود؟»
او از قاضی پرونده همین سوال را پرسیده: «گفت پسرت باعث ایجاد رعب و وحشت مردم شده، کسبه محل همگی شاکی هستند. گفتم آن با من.» مادر بهمن به آن محله میرود و داستان را برای کسبه تعریف میکند:«از ۴۰۰نفر امضا گرفتم که پسرم اعدام نشود. اول از همه هم خود طلافروشی امضا کرد و رضایت داد. وقتی امضاها را روی میز آقای قاضی گذاشتم. قادری نسب گفت امضاها قلابی است. گفتم آقای قاضی پسر من توبه کرده، گفت: توبه گرگ مرگه. گفتم پسرم با پای خودش امده گفت هرجا قایم می شد، پیدایش میکردیم.»
او بعد از ناامیدی از رایزنی با قاضی، راهی دفتر مراجع تقلید در قم شده است. برای آیت الله صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی و سبحانی موضوع را تعریف کرده هر سه یک فتوای واحد دادهاند: «توبه محسوب میشود و حد سرقت ساقط میشود.» با این حال قاضی پرونده به اینها هم اعتنا نکرده. او به بیت رهبری، کمیسیون عفو بخشش هم سر زده اما نتیجهای نگرفته است، او همه کارهایی را که انجام داده با هق هق تعریف میکند: «بارها شب توی پارک نزدیک دیوان عالی در تهران خوابیدم. سه سال است روزگار ندارم. امروز از صبح از ناحیه دماغ و حلق دچار خونریزی شدهام. اخر چرا توبه بچه من پذیرفته نمیشود. بهمن سابقه دار نیست. هیچ سوءسابقهای نداشت. آنقدر با ادب است که هیچکس باورش نمیشد. گول خورده، اشتباه کرده و حالا پشیمان است. نه تفنگ برای او بوده و نه او شلیک کرده اما میگویند او با طلاها فرار کرده و به خاطر همین باید اعدام شود. همدستانش حبس گرفتهاند.»
بهمن آرایشگاه داشته، مادرش میگوید: « به خدا اهل خلاف نبود. الان هم در زندان آنقدر خوش رفتار است که همه کادریهای زندان دوستش دارند. همه زندانیها برایش دعا میکنند. واقعا نمیدانیم علت این که این کار را کرده چه بوده؟»
یک جامعهشناس از تهران به «ایران وایر» میگوید سرقت مسلحانه بیش از هرچیز محصول اختلاف طبقاتی است: «در سرقت مسلحانه یک حس نفرت و انتقام وجود دارد. یک سوال بزرگی وجود دارد که چرا تو پول داری و من ندارم. سارق یا سارقان میخواهند به هر وسیلهای شده، آن مال را به دست بیاورند و میگویند مالات را در قبال جانات بده یا مالت را میدهی یا جانات را میگیریم.»
به گفته این جامعهشناس گاهی هم جوانها فکر میکنند یک شبه میتوانند ره صد ساله بروند: «از روی بی تجربگی یک اسلحه دست میگیرند که طرف را تهدید کنند و مالاش را بگیرند. وقتی مدام در خبرها از اختلاسهای چند میلیاردی میشنوند و هیچ برخوردی صورت نمیگیرد، قبح دزدی در ذهنشان میریزد. فکر میکنند میتواند بدزدند که بهتر زندگی کنند.پس تصمیم میگیرند سراغ یک دزدی بزرگ بروند.» او این جوانان را قربانیان مشکلات ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه میداند: «بهمن و رفقایش قربانی هستند. قربانی فقر، اختلاف طبقاتی و عدم آموزش کافی» مادر بهمن میگوید: «تورو خدا برای پسرم دعا کنید، نمیگویم گناهکار نیست. کار اشتباهی کرده اما پشیمان است و توبه کرده.»
منبع ایران وایر