ایران از جمله کشورهایی است که در طول تاریخ قربانی مذهب شده است. تلاش اعراب مسلمان برای تصرف ایران و تبدیل آن به یک کشور پیرو مذهب اسلام، مسیر تاریخ ما را به کلی تغییر داد. تغییری که ۱۴۰۰ سال بعد هنوز مملکت ما در مسیر آن حرکت میکند. تا زمانی که اسلام به طور خاص و مذهب به نحو عام، حاکم بر سیاست در ایران باشد احتمال چرخش سیاست و در ورای آن، جامعه، به سوی دمکراسی، آزادی و عقلانیت بسیار بعید و سخت به نظر میرسد. هر گونه تغییری در ایران میبایست بریدن پای مذهب از سیاست را به طور دقیق و مشخص در برنامهی کار خود قرار دهد.
بریدن نهادینهی پای مذهب از سیاست را «لائیسیته» – یا همان با ترجمهی فارسی-، «دین جداگری» مینامند. لائیسیتهی برخلاف سکولاریسم، که تنها ایدهی کلی جدا کردن مذهب از سیاست است، طرح و پروژهی مشخص آنست که در قالب قانون و با رعایت نکات مختلف این جداسازی به منصهی ظهور میرسد.
لائیسیته چیست؟
ایدهی محوری لائیسته این است که دین در حوزهی شخصی بماند و سیاست حوزهی جمعی را مدیریت کند و این دو به کار هم کاری نداشته باشند. نه دین برای حوزهی جمعی نسخه بنویسد، نه سیاست بگوید که دین داشته باشید یا نداشته باشید. لائیسیته نوعی نماد صلح توافق شده میان مذهب و سیاست است که دارای پشتوانهی اجرایی خاص خود است و نمیتواند زیر سوال رود، چرا که از حمایت قانون ونظارت جامعه برخوردار است.
لائیسته سازوکارهای عدم ورود مذهب به سیاست را مشخص میکند و آن را در قالب قوانین اساسی و مدنی با جزییات حقوقی و اجرایی آن ترسیم میکند. به این ترتیب، راههای مستقیم و غیرمستقیم ورود مذهب به حوزهی مدیریت جامعه بسته میشود. در ازای این عدم دخالت در سیاست، دین باوران میتوانند از حمایت دولت برای انجام شعائر مذهبی خویش و نداشتن ترس و اجبار در قبول یا عدم قبول یک دین، برخوردار باشند.
ضرورت لائیسیته در ایران
ایران ما نیاز مبرم و مشخص به لائیسیته دارد تا بتواند تاریخ خود را از زیر سایهی سنگین مذهب بیرون کشد و بر مبنای ایدهی پیشرفت جمعی و خوشبختی فردی، آیندهی خویش را بسازد. در نبود حضور مذهب، جامعه، با اتکاء به دو عنصر اخلاق و عقلانیت -که هر دو نیز مفاهیم جهان شمول هستند- به پیش خواهد رفت. در حالی که آزادی مذهبی برای همهی مردم فراهم خواهد شد هیچ کس حق نخواهد داشت باورهای خود را دست آویز دخالت در صحنهی زندگی دیگران کند. کسی این امکان را نخواهد داشت که روایت خود از مرگ و زندگی را بر زندگی دیگران تحمیل کند. هرکس آزاد است هر خدایی را بپرستد یا نپرستد.
این یک امر بدیهی است که در یک کشور لائیک، به مرور زمان که اخلاق و عقلانیت در آموزش و پرورش نهادینه میشود، نیاز و توجه به مذهب نیز کم و کمتر شده و در روند تحول تاریخی سالم خود، در یک جامعهی پیشرفته و فرهیخته، مذهب کارکرد چندانی برای اعضای جامعه نخواهد داشت. شرط موفقیت در این فرایند این است که پیاده ساختن لائیسیته در جامعه توام با رعایت نهادینهی جان و کرامت انسان باشد: انسان غیر مذهبی و نیز انسان مذهبی. به عبارت دیگر، هرگونه خشونت و ضایع کردن حقوق انسانی اعضای جامعه، لائیسیته را به یک امر اجباری و فشار تبدیل میکند، در حالی که گفتیم لائیسیته باید یک صلح پذیرفته شده باشد، نه یک صلح تحمیلی و اجباری. یک توافق درک شده و تضمین شده.
اهمیت انسان مداری
ضرورت توجه به این نکته مهم است که لائیسته و انسان مداری دست در دست هم به پیش میروند و دارای پیوند متقابل هستند. یک نظام لائیک، اگر اجباری و تقلبی نباشد، انسان مدار است و یک نظام انسان مدار، اگر رعایت گر آزادی انسان است، لائیک خواهد بود. به همین خاطر، جریان هایی مانند جبههی جمهوری دوم که هدف خود را استقرار یک «جمهوری دمکراتیک و لائیک» معرفی میکنند تشکل هایی هستند که بیش از هر فکر دیگری بر پایهی انسان مداری شکل گرفتهاند، بر پایه رعایت نهادینهی جان و کرامت یکایک انسانها، اعم از غیر مذهبی یا مذهبی. جمهوری دمکراتیک و لائیک در این معنا یک جمهوری انسان مدار است. حکومتی که برای انسانها در ورای مذهب، جنس، نژاد و موقعیت اجتماعی آنها اهمیت، حقوق و ارزش یکسان قائل است.
ما در جبههی جمهوری دوم ایران برای استقرار چنین نظامی مبارزه میکنیم و امیدمان این است که همهی رعایت گران جان و کرامت انسان به ایدهی لائیسیته بپیوندند تا این فکر سالم و سازنده یک پایگاه اجتماعی قوی برای فردای ایران داشته باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کورش عرفانی جامعه شناس و عضو حزب ایران آباد است.