همزمان با پایان تعطیلات نوروزی و از سرگیری فعالیتها در سال جدید، رژیم میداند که مجموعهای از چالشهای جدی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را در پیش رو دارد. چالش هایی که، هریک، توان تبدیل به یک بحران را دارند و نظام برای آنها هیچ پاسخ و راه حلی ندارد. بدیهی است که در این شرایط، حاکمیت تلاش خواهد کرد به هر طریقی به سوی نوعی انحراف افکار عمومی از موضوعات مهم و اصلی به سوی موضوعات غیر مهم و فرعی حرکت کند. هدف این است که اکثریت جامعه نداند چه فاجعهای در حال شکل گیری است.
به طور مثال، عمده کردن مسئله حجاب و تبدیل آن به نقطهی تمرکز همگان به عنوان «سقف» مطالبه گری جنبش مهسا. هدف این است که از یاد جنبش ببرند برای چه شکل گرفت و ادامه یافت. هدف این است که جامعه فراموش کند برای چه ۷۰۰ انسان در خیابانها جان باختند، هزاران نفر مجروح شدند و چشم از دست دادند، چندین نفر بر سر دار رفتند و بیش از ۳۰ هزار از میان نزدیک به دهها هزار بازداشتی به حبس افتادند.
رژیم میخواهد با بزرگ کردن ماجراهایی مانند ماست ریختن بر سر دختران فاقد حجاب اجباری توسط یک خشک مغز بسیجی، به طور مداوم، یک «رویداد» را جایگزین یک «روند» کند. منظور حاکمیت همانا فرسوده سازی جنبش بزرگ از طریق هوچی گری بر سر موارد متعدد کوچک است. اتفاق در آن مغازه، نه نخستین واقعهی عمده شده است و نه آخرین آن.
باید هشیار باشیم، «جنبش زن، زندگی، آزادی» که با مرگ ایراندخت مهسا (ژینا) امینی کلید خورد سه محور مشخص داشت و دارد: ۱) حقوق برابر برای زنان و برداشتن هر گونه تبعیض و اجبار از حیات زن ایرانی ۲) پاسداشت زندگی از طریق تامین مادی آن و فراهم کردن شرایط معنابخشی به آن توسط هر کس بر اساس انتخاب خود و ۳) آزادی، یعنی برداشتن محدودیتها از سر راه مشارکت مستقیم مردم در تعیین سرنوشت خویش.
این سه خواسته باید راهنمای ما برای ادامه، پیش بردن، سازماندهی کردن و رهبری کردن جنبش زن، زندگی، آزادی باشد. اسم رمز مهسا به این لحاظ انتخاب شد که قتل دولتی او نماد نفی نهادینهی حق حیات زن، بی ارزش بودن زندگی در نظام آخوندی و غیبت کامل آزادی فکر و بیان و عمل بود. به همین لحاظ، این جنبشی است که باید تا زمان زیر و رو کردن بنیادین ساختارهای ستیز با زن، دشمنی با زندگی و سرکوب آزادی در ایران ادامه یابد.
در سال ۱۴۰۲ ضمن آن که جنبش مهسا به پیش خواهد رفت، قیام اعتراضات معیشتی هم فعال خواهد شد و بدیهی است با ترکیب این دو میتوانیم به یک «جنبش ملی آزادیبخش» دست پیدا کنیم. نخست برای رهایی ایران از استبداد کنونی و بعد ساختن یک ایران متحد، آزاد و آباد.
مراقب باشیم که چنین آرمان بزرگ و پرشکوهی از طریق دستگاه تبلیغاتی نظام آخوندی «ماست» مالی نشود!#
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
توییتر:@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد