توضیح مترجم: با آشکار شدن تنشهای گسترده در درون اسرائیل، سرزمینهای اشغالی و منطقهی خاورمیانه بسیاری در صدد برآمدهاند دریابند چه سناریوهایی ممکن است شکل گیرند. برخی سایهی یک انتفاضه یا حتی جنگ داخلی را در آن میبینند. آیا ممکن است انتقال این بحران از درون اسرائیل به بیرون آن، سبب به آتش کشیدن خاورمیانه شود؟ آیا ایران یک هدف نظامی ارجحیت دار برای یک اسرائیل بحران زده خواهد بود؟ به چه سویی حرکت میکنیم؟ تحلیلگر شبکهی الجزیره، مروان بیشارا، به بررسی این موضوع پرداخته است.
***
صد روز آغازین نخست وزیری بنیامین نتانیاهو یک فاجعه تمام عیار بوده است که اسرائیل را در یک دوراهی تاریخی قرار داده و مسیر را برای چندین سناریوی آینده، از آشوب گرفته تا فاجعه باز میکند. از زمان اعلام دولت جدید خود، که ترکیبی از فاشیستها و متعصبین در پایان سال ۲۰۲۲ بود، رهبر خودخواه اسرائیل، شاهد هرز رفتن محبوبیت خویش، به هوا رفتن دستور کارش و تکه و پاره شدن سیاستهای خود بوده است.
او که مدتهاست از بابت اهدای رفاه و امنیت به اسرائیل میبالید، رهبران نظامی و تجاری این کشور را به همراه بخشهای وسیعی از رسانهها و دانشگاهیها علیه دولت خود شورانده است.
متحدان اسرائیل نیز به او پشت کردهاند، جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده به طور علنی وی و سیاستش را مورد سرزنش قرار داده و دوستان جدید منطقهایاش نیز از دیدار با وی سر باز میزنند. حتی رهبری عربستان سعودی -که در ابتدا وعدههایی دربارهی عادی سازی روابط خود داده بود- به جای آن تصمیم به برقراری روابط متعارف با ایران گرفت که به ضرر برنامهی منطقهای نتانیاهو میباشد. برنامهای که هدف آن بهبود روابط اعراب و اسرائیل به قیمت از دست دادن حقوق فلسطینیان میباشد.
همه اینها، همراه با مخالفت بیسابقهی عمومی و هفتهها فشار اعتراضات خیابانی فزاینده، مهار نتانیاهو بر قدرت را تضعیف کرده و او را وادار ساخته که بخش اصلی اصلاحات قانون گذاری را به تاخیر بیاندازد. اقدامی که شریکان ائتلاف او را ناامید کرده بدون آن که مخالفان سیاسی او را -که اصرار دارند نتانیاهو باید “اصلاحات” غیرلیبرال خود را به کلی کنار بگذارد- راضی سازد.
در این روند، نتانیاهو وزیر دفاع خود، یوآو گالانت را به دلیل مخالفت با «اصلاحات» به نوعی از کار برکنار کرد -و دوباره برگرداند- و در این میان، خشم وزیر دادگستری خویش، یاریو لوین را که طراح اصلی تغییر قوه قضاییه جدید است، برانگیخت. همهی اینها در حالی که وزیران متعصب و فاشیست دارایی و امنیت ملی او، بزالل اسموتریچ و ایتامار بن گویر تقویت شدند.
بنگویر و اسموتریچ از این بحران برای گرفتن امتیازاتی از نخستوزیر استفاده کردند، از جمله برای تشکیل یک «گارد ملی» که قرار است به عنوان یک نیروی شبهنظامی خصوصی در خدمت علاقهمندان فاشیستی که اقلیت فلسطینی در اسرائیل را به مثابه دشمن داخلی میدانند عمل کند. آنها همچنین بر گسترش بیشتر شهرکهای غیرقانونی در سرزمینهای اشغالی فلسطین و سرکوب هر چه بیشتر فلسطینیها در بیتالمقدس و فراتر از آن تاکید کردند که همگی به وخامت بیشتر وضعیت امنیتی منجر شده است.
عملکرد نادرست نتانیاهو در بازنگری دستگاه قضایی، هم چنین سبب نگرانی گالی بهاراو میارا، دادستان کل اسرائیل شده است. وی گفت است که نتانیاهو با نادیده گرفتن تضاد منافع آشکار در مورد محاکمه جاری خود، به اتهام فساد و دخالت مستقیم در طرح بازنگری قضایی دولتش، “قانون را زیر پا میگذارد”.
چنین گستاخی و بیتفاوتی نسبت به درخواستهای عمومی میتواند بیانگر بی تفاوتی باشد و امکان تشدید سیاسی بیشتر در خیابانهای اسرائیل را فراهم کند و در عین حال، باعث ایجاد بحران بیشتر در سرزمینهای اشغالی فلسطین شود.
چنین بی ملاحظگی نخبگان نظامی و اقتصادی مورد حمایت ایالات متحده را به ایستادگی علیه دولت و مختل کردن زندگی روزمره سوق میدهد و میتواند برای اسرائیل به نحو بارزی بی ثبات کننده باشد. و چنین بی ثباتی ممکن است کشور را به سمت انتخابات جدید سوق دهد، به ویژه اگر برخی از اعضای لیکود، مانند گالانت، تصمیم بگیرند که مملکت را بر حزب ترجیح داده و اکثریت پارلمانی دولت را رد کنند.
اگر نتانیاهوی “جادوگر” در انتخابات دیگری پیروز شود و یک دولت قدرتمندتر متعصب و فاشیست تشکیل دهد، اسرائیل ممکن است به ترکیبی از خودکامگی و حکومت مذهبی تبدیل شود و به همه امیدها یا توهمات پیرامون صلح در فلسطین پایان دهد و راه را برای شرایط آخرالزمانی هموار کند.
اما، اگر نظرسنجیها امروز اتفاق بیفتد، دور جدید انتخابات ممکن است نوید خوبی برای نتانیاهو و دولت ائتلافی او نداشته باشد. با افزایش محبوبیت او، وی ممکن است برای حزب خود بیشتر به یک هزینه تبدیل شود تا یک دارایی و شاید حتی از رهبری حزب کنار گذاشته شود. اگرچه چنین سناریویی در حال حاضر دور از دسترس است، اما در ۱۰۰ روز گذشته احتمال آن قویتر شده است.
اما باز هم، شکست نتانیاهو به معنای شکوفایی دموکراسی و حاکم شدن صلح نیست. پس از دههها اشغالگری و ظلم، جامعه و سیاست اسرائیل به طرز وحشتناکی تحت تسلط احزاب راست خشن و راست افراطی قرار گرفته که هر ترکیبی از یک ائتلاف حکومتی در آینده، چه کم و بیش مذهبی باشد و چه به رهبری بنیامین نتانیاهو یا ژنرال بنی گانتز تشکیل شود، افراط گرا خواهد بود.
بدتر از همه این که، ائتلافی از احزاب راست سکولار اطمینان مییابد که میتواند همان سیاستهای ظالمانه را در فلسطین اشغالی دنبال کند و در عین حال از فشارهای داخلی و خارجی که دولت فعلی را محدود ساخته، در امان باشد. چنین ائتلافی در مقاطع میاندورهای میتواند چرخههای باطل نظامیگری و فاشیسم، اشغالگری و تعصب را تقویت نماید، زیرا اینها به طور دائم یکدیگر را تغذیه میکنند.
تنها راه برای شکستن این دور باطل افراط گرایی، بیثباتی، تعصب و خشونت این است که اسرائیل ژنرال دوگل خود را تولید کند و بتواند به اشغال فلسطین پایان دهد، همان کاری که فرانسویها در الجزایر انجام دادند؛ یا کسی مانند آخرین رئیس جمهور سفید پوست آفریقای جنوبی، دی کلرک، که به اندازه کافی شجاع بود تا به آپارتاید پایان دهد.
چنین اراده و شجاعت اسرائیلی تنها در صورتی متبلور خواهد شد که یک سناریوی سوم از بحرانی طولانی مدت و پرآشوب، اسرائیل را فلج و منزوی و نخبگانش را مجبور کند از توهمات خودپسندانهی خود مبنی بر دموکرات، لیبرال و روشنفکر بودن در یک دولت آپارتاید بیرون بیایند و شروع به برخورد با دلایل ریشهای به هم ریختگی کنونی (یا آشوب یا فاشیسم) کنند.#
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مروان بیشارا تحلیل گر سیاسی ارشد تلویزیون خبری الجزیره است. وی در مورد سیاست جهانی و سیاست خارجی آمریکا، خاورمیانه و نیز امور استراتژیک بین الملل نوشته است. وی در گذشته در دانشگاه آمریکایی پاریس به تدریس روابط بین الملل اشتغال داشت
مقالات مرتبط
در همین مورد