اطلاعیه ی دفتر سیاسی حزب ایران آباد به مناسبت سالگرد قیام مهسا
موج دوم جنبش: گامی مهم برای نزدیک شدن به پیروزی
ایران عزیزمان در شرایطی به آستانه ی سالگرد جنبش مهسا (۲۵ شهریور) نزدیک می شود که در مقابل چالش هایی جدی و خطراتی سهمگین قرار گرفته است. بدون یک درک جمعی قوی و یک اراده ی مستحکم ملی، خروج از این موقعیت دشوار ناممکن است.
بازیافت تجربه های به جا مانده از جنبش زن، زندگی، آزادی اینک در اختیار ماست تا این بار برای حرکتی فکر شده تر آماده شویم. برای این منظور هم باید این تجارب را فرمول بندی کرده و هم در طراحی یک نقشه ی راه جدید از آنها بهره بریم.
دفتر تولید، پژوهش و آموزش حزب ایران آباد، به فراخور وظیفه ی خود، این امر را دنبال کرده و آن چه در این نوشتار می آوریم بخشی از نتایجی است که می توان به طور علنی آن را انتشار داد تا در دسترس تمامی مبارزین راه تغییر و استقرار آزادی در ایران قرار گیرد.
مقدمه:
جنبش مهسا، که با شعار «زن، زندگی، آزادی» شناخته می شود، برآیند مجموعه ای از تلاش های جمعی پیش از خود بود که سرانجام در شهریور ۱۴۰۱ و به بهانه ی قتل حکومتی ایراندخت ژینا (مهسا) امینی فرصت ابراز پیدا کرد. بستر و زمینه های این جنبش از ۱۳۸۸ به این سو در جامعه ی ایران نطفه بسته و در قالب حرکت های دی ۱۳۹۶ و آبان خونین ۱۳۹۸ خود را نمایان ساخته بود. اما آن چه ویژگی خاص حرکت سال گذشته محسوب می شود همانا به صحنه آمدن نسلی بود که برای تغییر موقعیت خود، حاضر به فداکاری بود. این نسل درصدد بود و است که پایه های پوسیده رژیمی که او را از همراهی با جهان و مدرنیته محروم ساخته است فرو بپاشاند. جنبش مهسا آشکار ساخت که این نسل شهامت و آرزوی چنین کاری را داشت، اما دانش و توانایی آن را هنوز خیر.
تلاش ارزشمند و بی مانند این نسل در جریان حرکت سال ۱۴۰۱ قربانی توام ضعف های درونی خود و ضربه های بیرونی شد. با نگاهی به سازوکارهایی که سبب گشت این جنبش نتواند به هدف خود -که در قالب خواست «سرنگونی» متبلور می شد- برسد می توان آن را برای دور بعدی مجهزتر، آماده تر و هشیارتر ساخت.
آن چه در پایین می آید درس هایی است که ما از بررسی جنبش مهسا گرفتیم و می توانند برای طراحی مسیر پیروزی مفید باشند.
آموزه های جنبش مهسا:
۱- یک جنبش اجتماعی برای براندازی باید تا حد کافی فراگیر شود.
. جنبش مهسا نتوانست خصلت فراگیری اجتماعی و طبقاتی پدید آورد و به همین دلیل محدود و کم شمار ماند.
۲- یک جنبش اجتماعی برای براندازی باید نقشه ی راه داشته باشد.
. جنبش مهسا هدف را سرنگونی تعیین کرده بود ولی نقشه ی راه رسیدن به این هدف را نداشت.
۳- یک جنبش اجتماعی برای براندازی باید نیروی هدایتگر و مدیر یا همان رهبری داشته باشد.
. جنبش مهسا فاقد مدیریت و رهبری کلان بود و فقط از رهبری میدانی خُرد برخوردار بود.
۴- یک جنبش اجتماعی برای براندازی باید دشمنان خود را بشناسد تا از آنها ضربه نخورد.
. جنبش مهسا فاقد شناخت از دشمنان خود بود و این ها به عنوان «دوست» وارد شدند و آن را به ایستایی کشاندند.
۵- جنبش اجتماعی برای براندازی نیاز به نیروی رزمنده با رادیکالیسم کافی دارد.
. جنبش مهسا این نیرو را به تعداد مورد نیاز و با قاطعیت نداشت.
همین پنج آموزه به عنوان محورهای اصلی ناکامی گام اول جنبش زن، زندگی، آزادی کافیست تا ببینیم آیا می توانیم این بار به جبران کمبودها بنشینیم و برای گام بعدی حرکت را مجهز به عناصر لازم برای پیروزی کنیم. این خواست ما را به برخی از توصیه های لازم می کشاند.
سفارش های موج بعدی جنبش:
۱- اگر جنبش به شعار زن، زندگی، آزادی و خواست های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی حول محور آن بسنده و نتواند خصلت فراگیر طبقاتی و اجتماعی پیدا کند باز سرنوشت مشابه ای خواهد یافت. این بار باید بار معیشت-محور خواست ها و مطالبات را افزایش داد و به سوی آن رفت که لایه های محروم اجتماعی و حاشیه نشین ها وارد صحنه ی فعال مبارزه شوند. این امر نیروی کافی برای مبارزه ی برانداز را در اختیار جنبش قرار خواهد داد و بدیهی است که چنین نیرویی نیاز به هدایت و مدیریت مشخص و هدفمند دارد.
۲- جنبش باید بداند برای رسیدن به مقصد و هدف «سرنگونی» قرار است از چه راهی با چه مراحلی عبور کند. باید یک نقشه ی راه (استراتژی) داشته باشد و بداند که قدم های تاکتیکی کدام ها هستند: به طور مثال اعتراضات، اعتصابات، تهاجم قهرآمیز.
۳- جنبش باید بداند که اگر قرار باشد کار بر اساس یک نقشه ی راه به پیش رود، طی کردن هر مرحله از این مسیر نیاز به هدایت عمومی کار و مدیریت کلان حرکت دارد. جریان یا جریان هایی که بتوانند این هدایت و مدیریت را صورت بخشند شایسته به دست آوردن جایگاه «رهبری جنبش» هستند.
این بار باید لیستی از دشمنان جنبش داشته باشیم که در آن، تمامی دولت های دشمن، رسانه های دشمن، تشکل های دشمن و شخصیت های منفرد دشمن را شناسایی کرده و در آن قرار دهیم. در طی حرکت باید ۴- تمامی فعالیت های این دشمنان جنبش را زیر نظر داشته و برای خنثی کردن آنها اقدامات لازم را به عمل آوریم. بسیاری از نفوذی های رژیم، به مثابه ستون پنجم و با ماموریت ایجاد تفرقه و رادیکالیسم زدایی، به خارج آمده و در دل «اپوزیسیون» پنهان شده اند که باید شناسایی و طرد شوند.
۵- مبارزه ما برای براندازی باید نیروی رزمنده ی کافی و قاطع داشته باشد. کسانی که بخش کار رزمی جنبش را با درجه ای بالا از تسلط بر فن مبارزه و رادیکالیسم کافی دارند و امر مهم تصرف مراکز حکومتی و دفاع از مردم معترض در مقابل نیروهای سرکوبگر را بر عهده خواهند گرفت. این نیروها باید در قالب تیم های چند نفره و مجهز آماده باشند تا در این نبرد سرنوشت ساز، نقش تعیین کننده ی خود را بر عهده گیرند.
چند نکته ی تکمیلی
علاوه بر آن چه در بالا آمد باید به این نکته نیز توجه داشت که براندازی اجتماعی یک رژیم یک روند است یک واقعه نیست. در حالی که سرنگون سازی از طریق کودتا یا حمله ی نظامی می تواند در قالب یک حرکت غافلگیرانه شکل گیرد، براندازی اجتماعی، توسط نیروهای مردمی به صورت یک فرایند مرحله به مرحله ساماندهی شده و به پیش می رود. به همین خاطر نباید این تصور را داشت که قرار است به طور لزوم در موج بعدی جنبش، با یک رویداد، یا یک ضربه، کار را به اتمام رساند؛ براندازی اجتماعی، ابعاد ملی و کشوری دارد و تنظیم و هماهنگی تهاجم سراسری میان نیروهایی برانداز در استان ها و شهرستان ها و شهرها و محله ها نیاز به زمان و کار بسیار دارد.
نکته ی مهم دوم این است که این در طی پیشروی در دل این فرایند است که قرار است ما چارچوب های استقرار رهبری مردمی بر جنبش را تدارک دیده و پیاده کنیم. رهبری ساخته می شود، ظهور نمی کند. انقلاب سال ۵۷ در واقع یک فروپاشی مهندسی شده بود، برای همین، پردازندگان پشت پرده یک رهبری غیرمردمی را بر آن سوار کردند. براندازی اجتماعی شباهتی به فروپاشی مهندسی شده ندارد، حرکتی است که سرنوشت آن تابع مهارت و خلاقیت نیروهای مردمی است، به همین خاطر، زمانبر است، سخت است، آزمایش و خطا لازم دارد، ناکامی های متعدد را تجربه می کند اما در نهایت، راه پیروزی خود را می یابد. فرق این روند طبیعی با گدایی کردن قدرت برای خود در پایتخت ها و پارلمان های این یا آن کشور در این است که جنبش مردمی برانداز از اصالت انسانی، اجتماعی و ملی برخوردار است و ضمانتی است برای سلامت دمکراتیک و پایداری خود در آینده.
حزب ایران آباد و نقش آن
حزب ایران آباد به عنوان یک تشکل سیاسی-حرفه ای که در صدد تقویت و استقرار قدرت اجتماعی در ایران است مسیر بالا را نوعی تضمین محتوای خوب برای آینده ی ایران می داند. حزب بر این باور است که اگر ما در این مسیر موفق به پیروی از تقدم و تأخر منطقی «آگاهی، آزادی، آبادی» شویم، بدون تردید، قدرتمندترین و اصیلترین دمکراسی تاریخ آسیا را رقم خواهیم زد:
. نخست آگاه شویم: یعنی قادر به تشخیص درست منافع جمعی خویش. در این مبحث، آگاهی یعنی درک ضرورت به راه انداختن، مدیریت کردن اصولی و صحیح و رساندن جنبش براندازی به نقطه ی پیروزی خود با اتکاء به نیروی مردمی و رهبری مردمی. منافع جمعی ما در گرو این نوع از حرکت برای براندازی است.
. بعد آزاد می شویم: آزادی یعنی داشتن حق انتخاب برای تعیین و تعریف خوشبختی خویش. هر انسانی باید بتواند بدون قید و بندهای کاذب، از حداکثر آزادی برای تجربه ی شکوفایی برخوردار باشد. چنین امری میسر نیست مگر آن که انسان آزادی را از طریق و بر اساس آگاهی، یا همان قدرت تشخیص درست منافع جمعی، کسب کرده باشد.
. سرانجام آباد می کنیم. با کسب آزادی و امکان تعریف خاص خود از خوشبختی در می یابیم که تحقق شکوفایی در گرو امکانات مادی است و برای این منظور، به سوی ساختن اقتصادی تولید گر و ثروت آفرین می رویم، با رعایت اصول پایه ای توسعه ی پایدار و حفظ محیط زیست برای نسل های آینده از یک سو و عدالت اجتماعی در توزیع ثروت ها از سوی دیگر.
می بینیم که حزب ایران آباد روند تغییر واقعی در کشور را دازمدت می بیند. اما فراموش نکنیم که طولانی شدن جنبش براندازی، تا آن جایی که کشور به نقطه ی غیر قابل بازگشت نرسد، نه فقط زیانبار نیست، بلکه ضروری و لازم است تا بتوانیم به یک حرکت کیفی و اصولی برای تولید نتایج و اثرات درازمدت و ماندگار و مفید دست یابیم. بر این اساس، ما ضمن فرا خواندن همه ی نیروهای مردمی آزادیخواه و برانداز در سراسر ایران، سفارش می کنیم که موج دوم جنبش مهسا را فقط گامی از مسیر براندازی بدانند نه کل مسیر. کل مسیر طولانی و سخت و پر فراز و نشیب است و باید هر قدم از آن را با هشیاری، انضباط، برنامه ریزی و دقت طی کنیم.
نکته ی امیدبخش این که جامعه ی ایران در یک سال گذشته نشان داد حتی در جایی که رژیم اوج توحش سرکوبگری را به کار می بندد، قادر به محو خواست براندازی نیست. براندازی، به عنوان ضرورت حذف حاکمیت خسارت آفرین و نامشروع، در سطوح خرد، میانی و کلان ذهن جمعی اکثریت مطلق ایرانیان مستقر شده است و فقط می ماند که با روش مناسب این ذهنیت را به عینیت تبدیل کنیم.
مجموع مطالب فوق بایستی در چارچوب خرد همگانی تقویت و تکمیل و تصحیح شده و زمینه ساز رهایی ایران از چنگال ضدایرانی های کنونی شود.
نقاط قوت موج دوم:
امتیازات جنبش در این موج دوم این است که:
. جنبش هدف دارد: براندازی تمامیت رژیم و جایگزینی دولت موقت برای اداره ی امور کشور در جهت استقرار دمکراسی پایدار.
. جنبش استراتژی دارد: نقشه ی راه مبنی بر حضور گسترده ی لایه های محروم و معترض جامعه برای ۱) اعتراضات سراسری، ۲) اعتصابات سراسری ۳) مبارزه ی قهر آمیز در جهت شکستن ماشین سرکوب رژیم تا فتح قدرت.
. جنبش نیروی اصلی را می شناسد: می دانیم که باید لایه های محروم و مزدبگیران به فقر کشیده شده به طور گسترده در حرکت شرکت کنند تا جنبش شمار لازم معترضین و نیز مبارزین را برای پیروزی در اختیار داشته باشد.
. جنبش در پی ساختن رهبری است: آگاه هستیم که در روند مبارزه نیرو یا نیروهایی که به بهترین و کارآمدترین طریق ممکن نقش هدایتگری و مدیریت کار را در طی نقشه ی راه و مراحل آن بر عهده دارند، شایسته مقام رهبری خواهند بود.
. جنبش دشمنان خود را می شناسد: این بار دیگر فریب جریان ها، رسانه ها و آدم های فریبکار و مزدور و دروغگو و وابسته به بیگانه را نخواهیم خورد و با حواس جمعی این حقه بازان را کنار خواهیم زد.
. جنبش به اهمیت رادیکالیسم پی برده است: دریافته ایم که جز مبارزه ی قهرآمیز مردمی هیچ روشی برای براندازی موثر نخواهد بود و به همین دلیل باید خود را مجهز، سازمان یافته، آموزش دیده و آماده برای نبرد کنیم.
. جنبش خودکفا خواهد بود: این بار دریافته ایم که حساب باز کردن روی دولت های بیگانه و بازی های خارج از کشوری پشیزی ارزش ندارد و با اتکاء به نیروهای مردمی داخل کشور باید کار را به پیش برد.
این امتیازات حاصل سال ها تلاش و مبارزه و فداکاری و تلفات و قربانی های بسیار بوده است. باید آنها را گرامی داشت و به طور دقیق و حساب شده مورد بهره برداری قرار داد.
حزب ایران آباد به تلاش های سازمان یافته ی خود در این مسیر ادامه می دهد و با تمام توان و قدرت خود به استقبال موج بعدی جنبش مهسا خواهد رفت. در صورتی که در این موج مراحل کار خوب پیش رود می توان اطمینان داشت که راه برای براندازی رژیم باز خواهد شد؛ اما همگی آگاه باشیم که سرنوشت این مسیر در قالب یک جنگ اجتماعی با رژیم تعیین می شود، نه یک نبرد تنها. یک جنگ از نبردهای متعدد تشکیل می شود، ما نبرد ۱۴۰۱ را پشت سر گذاشته ایم، درس آموخته ایم و اینک به سوی نبرد ۱۴۰۲ می رویم؛ تردید نیست که در ادامه ی این نبردهاست که رژیم سرانجام زیر دست و پای مردم دلاور، سازمان یافته و دارای رهبری له خواهند شد و حاکمیت کشور به دست دولت موقت مورد تایید بخش مبارز جامعه خواهد افتاد. نهادها و سامانه های شهروندی باید برای یاری رسانی دولت موقت در مدیریت خرد و میانی کشور آمادگی پیدا کنند. شبکه های اجتماعی و صنفی و حرفه ای باید در راستای یک اقدام مدنی آماده ی قبول مسئولیت های مدیریتی در سطوح مختلف باشند.
در یک کلام، پیروزی نزدیک است و باید روش مناسب دستیابی به آن را بدانیم و به آن عمل کنیم.
دفتر سیاسی حزب ایران آباد
۲۰ شهریور ۱۴۰۲ خورشیدی
آگاهی، آزادی، آبادی
مقالات مرتبط
در همین مورد