دغدغههای فعالان حقوق کودک برای تحصیلِ بیشناسنامههای ایرانی
بخش اول
ناکارآمدی طرحِ واجبالتعلیمهای فاقد شناسنامه و مشکوکالتابعه /سوادآموزی فقط به شرط همراهی با عکس پدر و مادر
فعالان حقوق کودک میگویند: تا زمانی که مشکل کودکان بدون شناسنامه به صورت بنیادین و اصولی حل نشود، طرحهای مقطعی فقط پاک کردن صورت مساله است و به نتیجه مطلوب نمیرسد.
حل مشکل بیشناسنامگی برای سیستان و بلوچستانیها یکی از مهمترین خواستههای فعال مدنیست. کودکان بیشناسنامه از حق تحصیل محرومند و لاجرم در خیابان و کارگاهها به سختترین و پرخطرترین مشاغلِ ممکن روی میآورند. مشاغلی که شاید زبالهگردی یکی از معمولترین و آشناترینِ آنها باشد.
گرچه فعالان مدنی راهحل بنیادین مساله را «طرحِ استعلام محلی و ساده» میدانند و معتقدند مردم بیشناسنامهی بلوچ نه فقط از محل سکونت، گویش، لباس پوشیدن و حتی خطوط چهرهشان مشخص است که جد اندر جد اهل همین دیار هستند، میتوانند استعلام از ریشسفیدان شهر و روستا نیز بیاورند که مشخص شود آنها اهل راستینِ همین آب و خاک هستند. فعالان از دادگاهها و مقامات میخواهند که سریع دست به کار شوند و پروندهها را به تندی به جریان بیندازند تا از آسیبهای وارده به بیشناسنامهها به خصوص کودکان بیشناسنامه جلوگیری شود. هدف آنها این است که این کودکان بتوانند با شرایط یک «ایرانی» از امکانات تحصیلی بهرهمند شوند. اما این کار آنطور که آنها میخواهند با قاطعیت و سرعت پیش نمیرود.
فعالان میخواهند که روند استعلامِ هویتِ بیشناسنامهها تسهیل شود
گفته میشود از سال ۹۲ تاکنون ۵۰۰ پرونده در این زمینه در استان سیستانو بلوچستان تشکیل و به ۳۶۴ مورد از آنها رسیدگی شده است؛ اما ۳۶۶ پرونده کجا و هزاران بیشناسنامه کجا؟ مشخص است که فعالان مدنی نتوانستهاند مسئولان و به خصوص «وزارت کشور» را متقاعد کنند تا مشکل بیشناسنامگی را جدی بگیرند؛ مشکلی که برای کودک و بزرگسالِ بلوچ به معنای واقعی کلمه جدیست. کودکی که حق تحصیل ندارد و بزرگسالی که نه حق اشتغال و استخدام شدن دارد و نه میتواند از حق مالکیت و دیگر حقوق مدنی و اجتماعی بهرهمند شود. چیزی که فعالان میخواهند ساده است و خواستهی عجیب و غریبی نیست. آنها میخواهند که حداقل روند استعلام هویت، تسهیل شود.
علیالقاعده در این ایام که زمان ثبت نام مدارس است، بحث بیشناسنامهها پررنگتر و جدیتر میشود؛ سوم مرداد ماه خبری در رسانهها منتشر شد که به عقیده فعالان حقوق کودک بازهم نشان دهنده تلاش برای پاک کردن صورت مساله و فرار از حل بنیادین آن است:
میثم برازنده مسئول دبیرخانه کمیسیون فاقدان شناسنامه و مشکوک التابعین شورای تامین سیستان و بلوچستان اظهار داشت: با پیگیری دبیرخانه کمیسیون فاقدان شناسنامه و مشکوکالتابعین شورای تامین سیستان و بلوچستان این شرایط فراهم شده است.
وی افزود: از اول مرداد سال جاری به مدت یک ماه نامنویسی از این افراد در فرمانداریها از طریق پرکردن فرم خوداظهاری قابل انجام است.
میخواهیم فضایی ایجاد کنیم که بیشناسنامهها از تحصیل بهرهمند شوند.
وی تصریح کرد: هدف از اجرای این طرح، شناسایی افراد فاقد مدارک هویتی و همچنین ایجاد فضایی برای بهره مندی این افراد از تحصیل است.
برازنده ادامه داد: مدارک لازم برای ارائه درخواست این افراد ۲ قطعه عکس از والدین و ۲ قطعه عکس از دانشآموز همراه با پر کردن فرم الف و ب در فرمانداریها براساس دستورالعمل ابلاغی است.وی افزود: همه افراد فاقد مدارک هویتی واجبالتعلیم بدون محدودیت سنی میتوانند در این یک ماه برای تحصیل نامنویسی کنند.
بخش دوم
تا وقتی کسی شناسنامه ندارد، سر کلاس درس نشستن چه فایدهای دارد؟!
در این خبر چند ابهام نگرانکننده وجود دارد؛ اول اینکه تفکیک جمعی از فرزندان این مرز و بوم و قراردادن آنها در چهارچوبِ خاص، تحت عنوان «فاقدان شناسنامه و مشکوکالتابعین» به هیچ وجه صحیح نیست؛ چراکه این کودکان در ماهیت هیچ فرقی با سایر دانشآوزان ندارند و بنابراین بهتر است ابتدا معضلِ فقدان شناسنامهی آنها به صورت بنیادین حل شود و بعد بتوانند برابر با دیگران از حق تحصیل بهرهمند شوند؛ به عبارت دیگر تا وقتی فردی شناسنامه و اوراق هویت ندارد، سر کلاس درس نشستن چه فایدهای میتواند داشته باشد؟
و مسالهی بعدی این است که آیا این سرکلاس نشستن در نهایت میتواند بدون اوراق هویت و بدون شناسنامه، منتج به اخذ مدرک تحصیلی باشد؟ به نظر نمیرسد که برای این چالش، راهحلی داشته باشند.
"نه" به برخوردهای خیریهای با کودکان بیشناسنامه!
زهره صیادی از کنشگران کودکان کار و بیشناسنامه که سالهاست پیگیر حقوق کودکانِ بیشناسنامهی بلوچ است و از نزدیک این معضل اجتماعی را پیگیری میکند، در ارتباط با این مجوز نصفه- نیمه برای تحصیل بیشناسنامهها، این اقدام را نوعی «برخورد خیریهای» و نگاه از بالا به پایین توصیف میکند و میگوید: مسئولانِ استان ِ سیستان و بلوچستان، اگر به روند دریافت شناسنامهی افراد بیشناسنامهی استان کمک نمیکنید، لطفا با رفتارهای ِ نمایشی، بازتولیدهای به نفع سرمایه، احقاق ِ یک حق بدیهی را تا اندازهی برخوردهای خیریهای پایین نیاورید.
وی به گذشته بازمیگردد و نادیده گرفته شدنِ یک «حق بدیهی» را مورد انتقاد قرار میدهد: سالها پیش، وقتی پشت ِ در اردوگاه برای اثبات ِ ایرانی بودن ِ کودکانی که در آستانهی اخراج از کشور بودند، در انتظار «مرحمت آقایان» بودیم، امکان ِ گفتگو با چند مسئولِ استانی را یافتیم. یادم هست که پیشنهاد ِ واضح و روشنی برایِ دستیابی این هممیهنان به شناسنامه داشتیم و آن فراخوان و ثبتنام در ادارههای مرتبط ِ محلی بود و البته کمک گرفتن از معتمدهای محلی یا به اصطلاح ِ سیستان و بلوچستان «سردارها» جهت استشهاد و تایید سکونت و …
چرا برای شناسنامهدار شدنِ این کودکان اقدام نمیشود؟!
او ادامه میدهد: ایران پیماننامه حقوق کودک را امضا کرده است و متعهد به اجرای آن است. این خیلی تلخ است که بعد از سالها مراجعه و پیگیری هممیهنان ِبدون شناسنامه برای دریافت ِ شناسنامه، تازه گفته شود؛ با عکس مادر و پدرهایتان مراجعه کنید برای ِ سوادآموزی. چالش حتی در نام و عنوان ِ این طرح هم به چشم میآید. "ثبتنام ِ واجبالتعلیمهایِ فاقد ِ شناسنامه و مشکوکالتابعه". گذشته از این اصطلاح، وقتی امکان ثبتنام و دریافت ِ آمار و پیگیریهای اینچنینی هست، چرا معطوف به دریافتِ شناسنامه نباشد؟
او میگوید که نمونههایی از این دست اقدامات قبلاً هم صورت گرفته؛ بدون اینکه مشکل به صورت بنیادین حل شود: در خوشبینانهترین برداشت از اجرایی شدن چنین طرحهایی، میشود داشتن ِ کارت هنری و نوازندگی از وزارت ارشاد را متصور شد برای هنرمندان فولکورِ بدون ِ شناسنامه. کارتهای هنری که مشخص میکند طرف «هنرمند» است فقط همین؛ لیکن امکانی از بیمه و بازنشتگی و … ندارد. مسئولان بهانهای مییابند تا تکرار کنند کلیشهی «خودشان نمیخواهند را….»
بخش سوم
او مسئله بعدی را عام نبودن این اقدام میداند: خانوادههایِ بدون ِ شناسنامهیِ بسیاری خارج از استان ِ سیستان و بلوچستان در گلستان، خراسان، اصفهان، شیراز، سمنان وتهران هستند. نیاز به آموزش و مدرسه برایِ این نازنینها چه میشود؟ کودکانی که به دلیل نداشتن اوراق ِ هویت، حتی امکان ِ ورود به سیستان و بلوچستان را ندارند. مادر و پدری که شناسنامه ندارد و یارانه دریافت نمیکند و بیمه ندارد و خودش یک کارگر فصلی بدون هویت است، با چه امکان ِ مالیای کودکش را برای ثبتنام ِ طرحِ واجبالتعلیمهای فاقد شناسنامه و مشکوکالتابعه راهیِ زاهدان کند؟!
صیادی معتقد است بخش بزرگی به همین دلیلِ عدم ِ توان ِ اقتصادی، برایِ ثبتنام مراجعه نخواهند کرد و این طرح صرفاً با مانوری تبلیغاتی، در نهایت انگشت ِ اتهامی خواهد شد به سوی ِ فرودستها. مسئولان بهانهای مییابند تا تکرار کنند کلیشهی «خودشان نمیخواهند را….».
مهربانی ِ آموزگاران ِ استان ِ سیستان و بلوچستان، هیچ بر چسبی بر پیشانی ِ کودکان نمیگذارد
صیادی بر این باور است که لازم نیست «مرحمت» نمایند و اجازه دهند کودکان بیشناسنامه همینطور بیشناسنامه سر کلاس درس بنشینند. او ادامه میدهد: کاری که بخشی از آموزگاران ِ مهربان، مدیرهای مدرسه و مسئولان منطقهایِ آموزش و پرورش ِ استان سیستان و بلوچستان سالهاست فروتنانه انجام میدهند را خدشهدار نکنید. ما دانشآموزگاران ِ بسیاری را میشناسیم که با شناخت از مردم ِ محلی، کودکانِ بدون شناسنامه را میانِ دانشآموزان ِ خود میپذیرند و هر آنچه با مهر به دانشآموزان دارایِ شناسنامه میآموزند به کودکان بدون شناسنامه هم میآموزند. فقط براساس ضوابط و قوانینِ دست و پاگیر وزارتخانه، از دادن ِ مدرکِ تحصیلی به این کودکان ناتوانند. مهربانی ِ آموزگاران ِ استان ِ سیستان و بلوچستان، هیچ بر چسبی بر پیشانی ِ کودکان نمیگذارد؛ همه با هم در جایی که نامش مدرسه است، حاضر میشوند.
حرف آخر صیادی ساده و سرراست است؛ یا مشکل را ریشهای حل کنید یا دست از التفات کردن و برخوردهای خیریهای بردارید: مسئولان سیستان و بلوچستان اگر نمیخواهند یا نمیتوانند برای احقاق ِ حق ِ داشتن ِ شناسنامهی شهروندان اقدامیِ موثر انجام دهند، حداقل دست از برخوردهای مرحمتی بردارند؛ مردمی که سالهاست با مهر، ضعفهای ِ هم را پوشش میدهند، آموزگارانی که همین که میدانند کودک ِ ساکن ِ روستایِ «دهنو» حق دارد به مدرسهیِ دهنو بیاید و با اعتماد به شناخت از هم، میپذیرندش، شایستهی تقدیرند. شایستهی تعمیم ِ رفتاری که سالهاست انجام میدهند به شهرهایِ دیگرهستند؛ تحمیلِ مدرسههای غیرِ رسمی تهران با نامهایی که برچسبی است بر پیشانیِ کودک بلوچ، به هیچوجه زیبنده نیست؛ لطفاً عزت نفس ِ مردم را بارفتارهای تبلیغاتی آسیب نزنید!