کورش عرفانی، ۲۴ شهریور
رژیم ورشکسته ی جمهوری اسلامی در ورطه ی بحران های چندگانه ی خود دست و پا می زند و با افزایش اعدام ها و حملات نظامی، در این سوی و آن سوی، ادای یک حکومت زنده را در می آورد. این در حالیست که مرگ نظام در زیربار فشارها، تحریم ها، سوء مدیریت، فساد و خشم تاریخی مردم حتمی است. با این وجود نباید از یاد برد که مثل هر تغییر رژیمی، این یکی هم به یک قدرت جایگزین دارد تا شر حاکمیت دیکتاتوری را از وجود میهن ما بکند. نیروی جایگزین عبارت است یک قدرت سیاسی که از حمایت مردم برخوردار است و توانایی کنار زدن رژیم و مدیریت دوران گذار را برعهده دارد.
برای این منظور، در کنار سایر تلاش ها، «حزب ایران آباد» به همراه «جریان ایران لیبرال» اقدام در مرداد ماه ۱۳۹۷ اقدام به تشکیل جبهه ای کردند به نام «جبهه ی جمهوری دوم ایران». این نام بر مبنای یک طرح سیاسی انتخاب شد: جمهوری دوم به آن دورانی اطلاق خواهد شد که پس از پایان دوران تاریک و نابودساز چهل ساله ی رژیم جمهوری اسلامی، به عنوان دوران «جمهوری اول»، کشورمان به سوی یک جمهوری لائیک و دمکراتیک حرکت می کنیم.
جبهه ی جمهوری دوم می بایست برای این منظور دو کار مهم را تدارک ببیند: نخست هماهنگی و هدایت اعتراضات اجتماعی برای پایان دادن به عمر رژیم پلید اسلامی کنونی و دوم مدیریت کردن جوانب مختلف کار مدیریت کشور در دوران گذار، دوران پس از خلع قدرت نظام. در برنامه ها و مطالبی که تا به حال توسط جبهه ی جمهوری دوم منتشر شده است و در وبسایت آن در دسترس همگان می باشد روش های کاری برای این منظور توضیح داده شده و بازهم توضیحات فنی بیشتری بر آن افزوده خواهد شد. مشکل اما در طراحی برنامه های لازم در این زمینه نیست. چالش اصلی کار در اجرای آنهاست.
مثل هر پروژه ی دیگری، طرح های جبهه ی جمهوری دوم ایران نیز نیاز به دو عنصر دارد:
۱) نیروی انسانی کافی و کارآمد
۲) امکانات مادی و منابع مالی.
در صورت عدم تهیه ی این دو، طرح های این جبهه نیز، مثل موارد گذشته، با ناکامی مواجه خواهد شد. هر جبهه ی سیاسی برای کسب قدرت نیاز به این دو سری ملزومات دارد. اما برای دستیابی به آنها نیز دو روش متداول است: در روش نخست جبهه به مردم روی می آورد و از شهروندان جامعه ای که قرار است این تغییرات در آن صورت گیرد می خواهد که نیروی انسانی و منابع مادی را برای آن فراهم کنند. در این روش، سلامت و خصلت مردمی کار حفظ می شود و در صورت موفقیت نیز شانس برای برقرار یک حکومت مطلوب مردم فراهم می گردد. در روش دوم، جبهه به سراغ منابع غیر مردمی می رود. به طور مثال کمک های مالی دولت های بیگانه و در این صورت، خواسته یا ناخواسته، به نوکر دست به سینه ی آنها تبدیل می شود و نمی تواند از منافع ملت خود دفاع کند.
جبهه ی جمهوری دوم ایران برای پیشبرد کار خود، و به عنوان یک تشکل مبتنی بر اخلاق و حرفه ای گرایی، روش نخست را انتخاب کرده است. یعنی نیازهای خود را در دو زمینه ی نیروی انسانی و منابع مادی با مردم در میان گذاشته و می گذارد. هدف آنست که مردم از محتوا و برنامه ی کاری جبهه برای کنار زدن استبداد اسلامی و جایگزینی آن با یک جمهوری دمکراتیک و لائیک آشنا شوند و تصمیم بگیرند که چه می خواهند کنند: حمایت و پشتیبانی فعال و یا انفعال و بی توجهی. نتیجه ی هر یک از این دو نیز مشخص است: اولی به یک تغییر دمکراتیک و نجات بخش میهن می انجامد و دومی به ادامه ی استبداد مذهبی و نابودی کشور.
پس اینک و امروز، در ورای آن چه سیاسیون ما باید می کردند، موضوع جدیت شهروندان ایرانی در داخل و خارج از کشور مطرح است که آیا تغییر می خواهند یا خیر. این نکته از آن روی مهم است که سیاست یک مسیر دو طرفه است میان فعالین سیاسی از یکسو و شهروندان از سوی دیگر. هر دو باید به یکدیگر بپردازند و به هم توجه کنند. در غیر این صورت در بن بست باقی خواهیم ماند.
هر شهروند ایرانی باید بداند که سازمان ها و احزاب سیاسی قادر به هیچ معجزه ای نیستند. در سیاست معجزه معنی ندارد. فقط تلاش برنامه ریزی، هدفمند و جدیت است که تعیین می کند چه روی خواهد دهد. از انفعال، تماشا، ترس و ناامیدی چیزی بیرون نمی آید. شهروندی که کوشش و تلاش نکند مجبور به تحمل شرایط وخیم است تا فاجعه از راه رسد. تلاش هایی مانند جبهه ی جمهوری دوم ایران از جانب فعالین سیاسی تشکیل دهنده ی آن نشان می دهد که بستر کار و تلاش به طور مشخص و ملموس برای شهروندان فراهم شده است. امروز این جبهه یک چارچوب قوی است برای هر میزان کار یا هر میزان مشارکتی که یک ایرانی می خواهد برای تغییر سرنوشت کشور داشته باشد. هرکس می تواند در حد یک ساعت در هفته هم که هست کوشا باشد، تلاش منظم بکند و یا با همیاری مالی خود امکانات مادی برای پیشبرد پروژه ی سیاسی جبهه را فراهم کند. چه در داخل و چه در خارج از کشور.
جبهه ی جمهوری دوم نیاز به همه ی آن ایرانیانی دارد که باور داشته باشند تغییر لازم و شدنی است. در نبود هر یک از این دو عنصر، فرد حرکت نخواهد کرد. از یک سو باید باور آوریم که بدون تغییر، ایران نابود خواهد شد؛ پس، لازم است که تغییر کنیم. دوم، باید باور داشته باشیم که این تغییر شدنی و امکان پذیر است و موفقیت آن، در صورت مشارکت ما، حتمی است. یعنی هم به آگاهی از ضرورت تغییر نیاز است و هم به امید در مورد شدنی بودن آن. این دو عنصری است که اگر نزد هر هموطنی یافت شود می تواند راه و بستری برای حضور او در جبهه ی جمهوری دوم ایران باشد. چرا که این جبهه از چنین افرادی ساخته شده است. از کسانی که در مورد اهمیت و لزوم کنار زدن رژیم جمهوری اسلامی کمترین تردیدی ندارند و در عین حال اطمینان دارند که این مهم شدنی و قابل تحقق است. این همان اعتماد به نفس جمعی است که در این شرایط بسیار حساس از تاریخ ایران نیاز داریم.
پس، این جبهه متشکل از ایرانیان باورمند و پرکاری است که می خواهند کشورشان را از دشمنانی که نزدیک به چهل سال است بر آن حاکم شده اند پس بگیرند و آن را به یک ایران متفاوت تبدیل کنند. یک ایران شکوفا، دمکراتیک، پیشرفته و آزاد که در آن بساط دین از سیاست جدا گشته و مردم به طور فعال در مدیریت کشور در سطوح خرد و کلان مشارکت می کنند. درهای این جبهه هم به روی سازمان ها و احزاب سیاسی مردمی باز استو هم به روی هموطنانی که به آزادی و آبادی ایران در سایه ی آگاهی، هم عشق و هم باور دارند.#