دکتر کورش عرفانی – ۲۷ اردیبهشت
در شرایطی که سرنوشت کشوری رقم می خورد، به طور «طبیعی» انتطار می رود که ساکنان آن فعال در صحنه حضور داشته باشند. در این شرایط که سرنوشت ایران رقم می خورد بسیاری از هموطنانمان، شوربختانه، در صحنه حاضر نیستند. اما چرا؟ دلایل فراوان و ریشه دار هستند. از چهل سال حاکمیت سرکوب و جهل گرفته تا انفعال عادی شده و عادت به تن دادن به قضا و قدر تاریخ. این ها را نیک می دانیم. اما در ورای درک چرایی موضوع، پرسش دیگری هم مطرح است و آن این که : آیا راهی برای خروج از حال و هوای تماشاگری و ورود به فضای کنشگری هست؟ اگر بلی چیست؟
در این باره پاسخ آسانی در دسترس نیست. اما می توان به توضیح زیر بسنده کرد.
درس مهم تاریخ:
تاریخ اجتماعی بشر نشان داده است که در بزنگاه های مختلف حیات یک جامعه، این هرگز اکثریت یک جامعه نبوده که مجهز به عنصر آگاهی و اراده وارد کارزاری شده و در مقابل تمام فراز و نشیب ها، کشوری را از گردنه های سخت تاریخ خویش عبور داده است. خیر، هرگز این اکثریت جامعه نبوده است. شاید نه اکثریت مطلق و نه اکثریت نسبی. بر عکس، در تمامی، اگر نه در بسیاری از مواردی از این دست، این اقلیتی کوچک بوده است که مجهز به دو عنصر آگاهی و اراده، جامعه ای را از تاریک راه های سخت و پیچیده به روشنی مسیرهای هموار هدایت کرده است. اگر جز این می بود، بی شک بشریت در مرحله ی بسیار متعالی تر از رشد و پیشرفت و ترقی قرار می داشت.
کافیست نگاهی به جنبش کنونی معترضین در فرانسه بکنیم. «جلیقه زردها» کیستند؟ اکثریت جامعه؟ شمار زیادی از مردم فرانسه؟ خیر، جمعیتی در حدود 50 تا 100 هزار نفر از جمعیت 67 میلیونی این کشور. چیزی کمابیش معادل یک هزارم جمعیت فرانسه. اینک حدود شش ماه است که این بخش اقلیتی جامعه، با یک اعتراض مستمر، اما فعال و پرهزینه، کل جامعه ی فرانسه را در مقابل یک انتخاب تاریخی قرار داده است: یا تن دادن به روش های نوین غارتگری سرمایه داری که رئیس جمهور کنونی در حال تحمیل به این کشور است و یا مقاومت و وادار ساختن طبقه ی حاکم به تقسیم اندکی از ثروت انباشته ی خود. اگر قرار بود که این یک هزارم جمعیت فرانسه منتظر ورود گسترده و میلیونی دیگران شود، تاکنون ماکرون و باند تبهکاری که او را احاطه کرده است، هر بلایی که می خواست بر سر ملت فرانسه آورده بود. اما این ترمز یک هزارمی در حال به هم زدن بساط او و دزدان دیگری هستند که با وی به قدرت رسیده اند.
چندی پیش در الجزایر، باز هم بخش قلیلی از جامعه به مقاومت علیه دیکتاتور این کشور، بوتفلیقه، پرداختند و موفق شدند ادامه سلطه ی وی و تبهکاران همدستش در قدرت را ناممکن سازند. آنها منتظر میلیون ها نفر از مردم الجزایر نشدند، همان تعدادی که بودند ایستادند، مقاومت کردند، هزینه پرداختند و درنهایت، این غاصب قدرت را وادار به ترک پست ریاست جمهوری کردند.
در سودان پدیده ی مشابه ای در جریان بود و هست. در آن جا نیز، باز اقلیتی به پاخاسته و دلاورانه در تظاهراتی مستمر موجبات پایین کشیده شدن دیکتاتور سی ساله ی این کشور، عمر البشیر را از قدرت فراهم کردند. آنها در ادامه ی حرکت خود به نظامیان اجازه ندادند که با نمایش کنترل نظم کشور، زمینه تداوم استبداد و انحصار قدرت را فراهم سازند. حرکت هم چنان در جریان است تا بستری برای یک سودان دمکراتیک در آینده بسازد.
در تمام موارد بالا و در هر مثال تاریخی دیگر، واقعیت چیزی، کم یا بیش، شبیه به این است. همیشه تناسب هایی مثل «یک در هزار» تا در بهترین حالت ها «یک درصد جامعه» است که موتور حرکت های مهم تاریخی بوده اند. این یک امر بدیهی است که وقتی جنبش های اجتماعی توسط این اقلیت های کم و کوچک زاده شده، دوام آورده و می روند که سرنوشت ساز شوند، بخشی از آن 99 درصد نیز به جنبش می پیوندند و سعی در همراهی آن می کنند؛ اما حضور آنان کمتر یک عامل تعیین کننده و بیشتر یک شاخص بدیهی روند تغییر حساب می شود.
آن چه آمد حاصل یک کشف قانومندی تاریخی نیست. حاصل مشاهده و فرموله کردن یک واقعیت تاریخی است که از دیرباز در جوامع بشری عمل کرده و همچنان پابرجاست؛ شاید پانصد یا هزار سال دیگر تغییر کند، اما چند هزار سال است که به عنوان یک امر تجربه شده عمل کرده همچنان پابرجاست.
شرایط کنونی ایران:
به کشورمان و دوران حساسی که طی می کند برگردیم. حالا نیز باز داستان مشابه ای در مورد کشور ما صادق است. اینک نیز 99 درصد، در انتظار و انفعال، پذیرای سختی ها و فقر و جنایت و شاید به زودی جنگ هستند و باز، مثل همه ی جوامع دیگر، این به یک درصدی ها باز می گردد که برای رهایی ایران از این فلاکت و فاجعه ی در راه کاری کنند.
آن چه اما در مورد ایران، یا هر کشور دیگری، می تواند محل نگرانی جدی باشد اینست که در یک بازه ی تاریخی مهم، مثل شرایط کنونی در سال 1398 خورشیدی (2019 میلادی)، در جامعه ای، و به طور مشخص در ایران عزیزمان، آن یک درصد همیشگی تعیین کننده حاضر و فعال نباشند. این آن واقعیتی است که باید به شدت نگران آن باشیم. این که 99 درصد مردم ساکت و منفعل باشند قابل فهم و حتی قابل انتظار است؛ این که آن یک درصد نجات بخش در صحنه نباشند می تواند فاجعه ی تاریخی را برای ایران رقم زند.
به همین خاطر، این به حس مسئولیت هریک از ما باز می گردد که در این شرایط حساس، که کشورمان بین دشمنان خارجی و دشمنان داخلی خود گرفتارست، تصمیم بگیریم که آیا من، به عنوان یک فرد، به عنوان یک ایرانی، می خواهم بخشی از آن یک درصد باشم یا خیر. هر گونه سوال دیگری مانند این که چگونه می توان مردم را متقاعد کرد که به صحنه ی مبارزه پا بگذارند یا چگونه می توان اپوزیسیون را متحد کرد، همگی سوالاتی انحرافی محسوب می شوند. پرسش واقعی این است: آیا من می خواهم جزو یک درصدی ها باشیم یا 99 درصدی ها؟ #
———————————————————————————————————
دکتر کورش عرفانی عضو حزب ایران آباد است و برنامه های تحلیلی و آموزشی خود را از تلویزیون دیدگاه ارائه می دهد. برای آشنایی با حزب ایران آباد به این وبسایت مراجعه کنید: www.iraneabad.org