کورش عرفانی، ۱ فروردین ۹۹
سال ۱۳۹۹ در حالی آغاز می شود که کمتر کسی درباره ی آن و آن چه در این سال در انتظار ایران است نظری خوش و مثبت داشته باشد. برعکس، فراوانند آنان که، به شکلی یا به شکلی دیگر، پیش بینی می کنند یا هشدار می دهند که مرگ، مصیبت، بحران و فاجعه در کمین کشور است. از احتمال کشتار وسیع ویروس کرونا در ایران به دلیل توامان بی لیاقتی دولت و بی خیالی ملت گرفته تا فروپاشی اقتصاد، بیکاری گسترده، معضلات صنفی و معیشتی و بحران اجتماعی و امنیتی در خبر و گزارش و تحلیل موج می زنند تا تصویری سیاه از آینده ای نه چندان دور در این سال ارائه دهند. به طور مثال فرشاد مومنی اقتصاددان با خطرناک دانستن سیاست های پیش روی دولت می گوید «پیشبینی می کنم در سال آینده نرخ تورم صعودی و رکودعمیقتر خواهد شد.» علاوه بر صاحب نظران و کارشناسان مردم عادی هم با حس و غریزه ی اجتماعی خود دریافته اند که ایامی سخت در راهست. در یک گزارش میدانی یک جوان دستفروش می گوید: « اگر حکومت تا بعد از سیزده به در کاری کرد که کرد، اگر نکرد و مریضی بیشتر شود مردم مثل آبان میریزند توی خیابان …».
از آن جا که نظراتی که جمع بندی آنها در نهایت به احتمال آغاز جنگ اجتماعی مردم با نظام و جنگ سرکوبگرانه ی نظام با مردم ختم می شود بسیار است، نگارنده بد نمی داند که یک گام جلوتر رود و از همین ابتدای سال ۹۹ توجهات را به این جلب کند که پس از آغاز این جنگ «چه باید کرد؟»
ویژگی های موقعیت بحرانی پیش رو:
از شرایطی صحبت می کنیم که گام به گام به سوی آن می رویم و با گذر زمان تردیدها درباره ی عدم تحقق آن ضعیف و ضعیف تر می شود:
۱) دولت در عمل از حیث اداری، مدیریتی و کارکردی وجود نخواهد داشت.
۲) بسیاری از خدماتی که تامین آنها نیاز به دستگاه کارآمد دولت دارد ارائه نخواهد شد.
۳) بخش عمده ای از مردم از تامین نیازهای معیشتی بدیهی و پایه ای خود عاجز خواهند ماند.
۴) شرایط هر چه بیشتر به سوی تنازع بقای معیشتی می رود و این با خود نزاع و نبرد بسیار به وجود می آورد.
۵) امنیت از کشور رخت بر می بندد و ناامنی فراگیر حضور و وجود حکومت مرکزی را به چالش می کشد.
۶) رفتارهای تند و رادیکال و وحشت زده از جانب رژیم صورت می گیرد اما ره به جایی نخ واهد برد.
در این شرایط است که آشوب و ناامنی و بر کشور حاکم شده و جامعه به حال خود واگذاشته می شود. ایران می ماند با یک دولت کلنگی، یک ملت خشم زده و گرسنه و هزار و یک ماجرا و خطر داخلی وتوطئه های خارجی که تمامیت ارضی، وحدت ملی و صلح اجتماعی را در ایران زیر سوال خواهند برد.
از یاد نبریم که سناریوی بالا در صورتی رخ می دهد که رژیم حاکم هر چه سریعتر برای تغییری مهم و اساسی در مسیر چهل و یک ساله ی خود دست به کار نشود. اگر زمان از دست رود، یا اگر رژیم مصمم به تغییر کیفی برای واگذاری قدرت نداشته باشد، نباید تردید کرد که وضعیت فرضی توصیف شده ی بالا، با قدری کم و زیاد و دیر یا زود، اما به هر روی، در همین بازه ی سال ۱۳۹۹ شکل خواهد گرفت.
حال سوال این است که اگر به آن جا رسیدیم چه باید بکنیم؟
چه باید کرد؟
نگارنده بر این باور است که زمان یافتن پاسخ برای این پرسش حالاست و نه دیرتر. چه، اگر دیرتر از این باشد نباید روی موثر بودن یا قابل اجرا بودن راه حل های شتاب زده ی خود در اوج بحران امید ببندیم. آن چه لازم است از حالا مد نظر قرار گیرد سه نکته است:
. یک چارچوب کلی برای اقدام در آن شرایط
. راهکارهای واقعی و قابل اجرا
، اراده ی جدی و انضباط کاری برای تحقق راهکارها
چارچوب کلی برای اقدام
هدف کلی اقدام برای بیرون کشیدن از موقعیت بحرانی آتی باید حفظ «منافع ملی» باشد. منافع ملی در این جا معنای مشخصی در بردارد که عبارت است از تامین تمامیت ارضی ایران، وحدت ملی کشور، امنیت داخلی، سلامت عمومی و حداقل های رفاه اقتصادی. تنها در صورت شمول این عناصر است که می توان از شرایط مناسب برای استقرار فضای دمکراتیک در کشور در جهت استقرار صلح اجتماعی و آزادی های لازم برای تغییر بنیان های حکومتی در ایران از طریق انتخابات سخن گفت.
راهکارهای واقعی و قابل اجرا
حال باید مشخص کرد که برای تامین منافع ملی در آن شرایط چه موضوعاتی باید مورد توجه قرار گیرد. به چند مورد که باید به طور جدی از حالا مد نظر قرار گیرد اشاره می کنیم:
۱) چگونه باید با یک قیام مردمی رژیم کنونی را خلع قدرت کرد؟ (ویژگی های فنی و مدیریتی برپایی و رهبری این قیام)
۲) چگونه پس از خلع قدرت از رژیم فعلی، با اتکاء به نیروهای سازمان یافته ی مردمی حاضر در صحنه یک دولت جایگزین را مستقر کرد؟( ساختاری مرکب از نیروهای مردمی و بازمانده ی نهادهای دولتی زیر نظردولت موقت جدید)
۳) چگونه دولت موقت می بایست امنیت مرزها، امنیت داخلی، تمامیت ارضی و وحدت ملی را تامین کرده و شرایط را برای آغاز فعالیت های حداقلی اقتصادی و زندگی اجتماعی فراهم آورد. (به کارگیری منابع و نیروها برای پاسخ دهی به نیازهای مشخص در یک روند مدیریتی برنامه ریزی شده)
اراده ی جدی و انضباط کاری
تدارک این اقدامات نیاز به کار فراوان، حساب شده و مستمر دارد؛ از همین حالا. نیرویی قادر به انجام این کار است که نسبت به حتمی بودن حرکت کشور به سمت موقعیت فاجعه باری که در بالا برشمردیم باور داشته باشد. چنین نیرویی در سال جاری، از همین حالا، نه یک روز، که حتی یک ساعت را هم برای تدارک منابع مهار و مدیریت شرایطی که در راهست هدر نخواهد داد. این روند یک شاخص خوب برای غربال کردن نیروهای اپوزیسیون است. هر تشکلی که توان عملی، عملیاتی و مدیریتی نداشته باشد یا نخواهد آنها را برای خود تدارک ببیند، به کناری خواهد رفت تا نقش ناظر و نقاد را ایفاء کند. هر حزب و سازمانی هم که اهل عمل و دخالت فعال در موقعیت است- در ورای این که چه خط سیاسی را دنبال می کند- می تواند جزو بازیگران اصلی یا فرعی این میدان پرحادثه در سال جاری باشد. قیام خلع قدرت از رژیم را رهبری کند، مدیریت دوران گذار را بر عهده گیرد و در ایران آینده به عنوان یک نیروی سیاسی تعیین کننده به فعالیت بپردازد.
کلیات همین است. اما شیطان در جزییات است. جزییاتی که فقط برای لایه هایی از مردم که اهل کنش هستند در داخل و جریان های سیاسی مصمم به اقدام در خارج جالب است. این جزییات را باید پخت و پرداخت تا تبدیل به راهکارهای مشخص و قابل اجرا شوند.#
مقالات مرتبط
در همین مورد