کورش عرفانی ، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
صدای زنگهای خطر برای رژیم حاکم بر ایران ایران بلند شده است. روزی نیست که یکی از مهرههای دور و نزدیک نظام به نظر مخالفان و براندازان نپیوندد و ناقوس پایان را به صدا در نیاورد. این مهرهها، از دریچهی دلسوزی یا از سر نگرانی، تلاش میکنند به تصمیم گیرندگان راءس نظام بفهمانند که اوضاع عمومی کشور به وخامت گراییده و اگر اقدام مهمی صورت نگیرد باید منتظر فاجعهای برای رژیم اسلامی بود.
بدیهی است که در این میان نباید بستر آمادهی روانی مردم معترض را از یاد ببریم. بستری که از آبان ۹۸ با آغاز قیام اعتراض به گرانی بنزین به مثابه موج اول جنبش مردمی مطرح شد. بعد از آن در موج دوم این قیام خود را در دی ماه آن سال تثبت کرد. سپس، با اعتراضات به سقوط هواپیما جنبش پای به موج سوم گذاشت تا خود را به سوی یک تعیین تکلیف هدایت کند. هر چند که ورود پارامتر همه گیری ویروس کرونا، جریان تهاجمی کنشگران را تحت الشعاع قرار داد، اما این بدیهی است که اینک کشور به سوی تدارک یک هجوم فراگیر در موج چهارم و تعیین کنندهی جنبش گرایش دارد.
این روند را فقط مخالفین حکومت و نیروهای برانداز دنبال نمیکنند، اتاقهای فکر رسمی و غیر رسمی نظام هم از نزدیک این فرایند حرکت به سوی فروپاشی را تعقیب میکنند. از جمله، پاسداران سیاسی نظام، اصلاح طلبان.
محمد خاتمی که در راءس جریان اصلاح طلب حافظ نظام قرار داشته و دارد در مصاحبهای میگوید: «ممکن است جامعه برای ابراز نارضایتی و رهایی از ناامیدی میل به خشونت پیدا کند و طبعا ممکن است حکومت به خشونت متقابل متوسل شود و یک سیکل ایجاد شود.» وی نتیجه میگیرد: «این سیکل باعث میشود که نفرت و خشونت از هر دو طرف زیادتر شود و مشکل بسیاری به وجود بیاید.» این “مشکل بسیار” همان فروپاشی ساختار رژیم، انفجار اجتماعی ناشی از آن و آغاز شورش هایی است که در یک رویارویی رادیکال میتواند تا مرز براندازی به پیش رود.
صادق زیباکلام، چهرهی دیگر همیشه نگران آیندهی نظام، با اشاره به روند خشن سرکوبگری در کشور مینویسد: «این رویه سرکوب تدریجا زمینه ساز مبارزات مخفی و در مرحله بعد، مبارزات مسلحانه میشود». او نیز مثل خاتمی بر این باور است که روی آوردن به مبارزهی رادیکال در حال ترویج است.
احمد نادری، رئیس موسسهی مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران میگوید: «شورش ناشی از ترکیدن حباب بورس بزرگتر از آبان ۹۸ خواهد بود».
اینها تنها موارد هشدار نیستند. به تدریج زبانها همه جا باز شده است. اقتصاددانها از اَبر بحران اقتصادی در راه میگویند، جامعه شناسان از تلاشی بافت اجتماعی، روانشناسان از بروز گستردهی رفتارهای خشن فردی و البته، سیاستمداران و سیاست شناسان از فروپاشی حکومت.
جامعه ایران که بعد از سال ۸۸ توان خود در بازتولید جنبشهای مدنی را از دست داد در چنبرهی دوگانهای گیر کرده است که انتخاب او را سخت و مشکل میکند: سکوت و زجر روزانه برای مرگ تدریجی اما حتمی و یا طغیان خشن و رادیکال و پرداخت هزینهی آن. دو انتخاب متفاوت. فاصلهی این دو بسیار زیاد است و به همین دلیل انتخاب، دشوار و دردناک. اما آیا چارهی دیگری هست؟
پیش از این، عدهای دل به این بسته بودند که رژیم به بن بست رسیده در دقیقهی ۹۰ تن به سازش میدهد. اما آنها اینک با مشاهدهی بحران اقتصاد جهانی ناشی از شیوع کرونا و فرورفتن کشورهای سرمایه داری مرکز در باتلاق آن، دیگر به این که رژیم بتواند ایران ویران شده را به عنوان طعمهی اقتصادی طمع برانگیز به غرب بفروشد امیدی ندارند.
در نتیجه چشمها اینک به داخل دوخته میشود؛ جایی که ریزش سازوکارهای مدیریتی و از دست رفتن کنترل کشور، به ملت این ایده را میدهد که مملکت به زودی به مرحلهی دردناک سقوط آزاد خود خواهد رسید. نگرانیها در مورد آیندهی اقتصادی کشور اینک در حد توان یا ناتوانی رژیم در زنجیرهی تهیه، تولید و توزیع کالاهای خوراکی لازم (گندم، ذرت،…) برای تامین حداقل معیشتی مردم است. کمترین چشم انداز تغییر مثبتی در صحنه نیست. ترکیبی از سوء مدیریت مطلق کشور و عوارض ناگهانی شیوع کرونا، هرگونه چشم اندازی را برای کوچکترین بهبودی در اوضاع اسف بار کشور از میان برده است.
به این ترتیب از فرمول سه دههای دولت قوی-ملت ضعیف، چند سالی است به موقعیت قابل پیش بینی دولت ضعیف-ملت ضعیف رسیدهایم. حکومت که میداند اگر ضعف خود را آشکار سازد مردم را برای هجوم به خویش تشویق کرده سعی دارد با افزایش شدت سرکوب این ضعف را پنهان کند. اما این فرار به جلوست. سرکوب تمامی مرزهای قابل تصور را در نوردیده و میرود که محدودیت نهایی تاثیرگذاری خود، برای خاموش کردن صدای معترضین را آشکار سازد. وقتی مردم از مرز ترس از سرکوب عبور کنند وارد فرمول سومی میشویم که برای تغییر ضروری است: فرمول دولت ضعیف – ملت قوی.
یادآور شویم که در موقعیت دولت قوی- ملت ضعیف دولت سوار بر گردهی مردم است. در حالت دولت ضعیف- ملت ضعیف، ایستایی وسکون پدید میآید. اما در شرایط دولت ضعیف- ملت قوی، تهاجم مردم آغاز میشود. این موقعیتی است که هم اکنون در لبنان و عراق حاکم است و تودههای فعال برای تعیین تکلیف حکومت در خیابانها هستند و میمانند.
با ورود به موقعیت دولت ضعیف – ملت قوی، تهاجم مردمی به نهادها و نمادهای رژیم آغاز خواهد شد و در کنار سوء مدیریت و آشوب فراگیر درون نظام، شرایط برای یک رویارویی تعیین کننده آماده خواهد شد. این تهاجم البته که مثل هر مورد و هر کشوری پرهزینه خواهد بود. اما بعید است که مردم جان به لب آمده، پس از قتل عام تازهی آبان ماه و به دنبال آن کشتار کرونایی مردن توسط رژیم، بخواهند این بار فرصت را از دست دهند. وقتی تهاجم جامعه به حکومت آغاز شود، یک نفرت و خشم چهاردههای آن را تغذیه خواهد کرد.
مثل هر نبردی، نبرد مردم با رژیم نیاز به سه عنصر هدف، سازماندهی و رهبری دارد. عناصری که در حال حاضر در شکل بالفعل خود آشکار نیست، اما در حضور و وجود آنها به صورت بالقوه نیز جای تردید وجود ندارد. تجربه و مطالعهی روند مبارزاتی چهار دهه به ما این درس را میدهد که آن چه روند تبدیل هدفمندی، سازماندهی و رهبری بالقوه به بالفعل را کلید خواهد زد، نه فقط تلاشهای قبل از تهاجم جامعه به رژیم، بلکه به ویژه، تلاشهای پس از آغاز این تهاجم است.
البته ممکن است برخی از بابت دیرظهور بودن این سه عنصر، در تعیین سرنوشت نبرد مردم با حکومت، نگران باشند؛ این نگرانی بجاست، اما واقعیت با احوال ذهنی ما تغییر نمیکند و از قانومندیهای عینی خویش پیروی میکند.
نکات مهم این نوشتار درپیوند با موضوع نگرانی حاد کنونی اصلاح طلبان حافظ نظام را این گونه جمع بندی کنیم:
. رژیم آخوندی با شتابی بی سابقه مسیر سقوط مدیریتی و فروپاشی ساختاری را طی میکند.
. جامعه در حال رسیدن به مرز انتخاب بین مرگ توسط رژیم یا مرگ رژیم است.
. افراط در سرکوب وخشونت حکومتی مردم را به عبور از مرز از ترس سرکوب هل میدهد.
. با بی اثر شدن سرکوب، سکون کنونی ناشی از موقعیت دولت ضعیف- ملت ضعیف به موقعیت تازهای تبدیل میشود.
. این موقعیت تازه دولت ضعیف – ملت قوی است که سبب آغاز تهاجم اعتراضی گام به گام مردم به ساختارها و باورهای نظام میشود.
. با آغاز تهاجم مردم سه عنصر هدفمندی، سازماندهی و رهبری از شکل بالقوه به صورت بالفعل درخواهند آمد.
. در صورت استقرار این سه عنصر بر تهاجم جامعه به حکومت به سوی تعیین تکلیف رژیم جمهوری اسلامی خواهیم رفت.
همهی نیروهای تغییر طلب در این شرایط به فراخور نقشی که در این فرایند برای خود در نظر میگیرند از حالا میتوانند در تهیه و تدارک باشند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ