کورش عرفانی، ۹ آذر ۱۳۹۹
با ترور محسن فخری زاده، مقام سپاه پاسداران که ریاست سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع را بر عهده داشت یک گام دیگر به سوی عادی شدن حضور و عملیات واحدهای ترور کشورهای بیگانه در ایران نزدیک شدیم. حساسیت بحث تعیین معنا و جایگاه این حرکت و نیز عوارض و نتایج آن به حدی است که بسیاری از قلم بدستان و یا فعالان سیاسی از ورود به آن خودداری می کنند. اظهار نظر در این گونه موارد به یک دلیل مشخص حساس است: اگر دقت کافی مبذول نشود ممکن است مفسر متهم به هواداری از رژیم بدنام ایران و یا دولت بدنام اسرائیل شود. هر دو انگی است که بر پیشانی کسی بخورد با آب زمزم وارداتی از بهشت هم پاک شدنی نیست. به همین دلیل، احتیاط بیش از حد سبب می شود عده ای در این مواقع سکوت پیشه کنند که انگ نخورند و سالم بمانند. نگارنده اما بر این باورست که روشنفکری که شجاعت اظهار نظر ندارد بهتر است به شغل شریف تارزنی یا ساخت سنتور هندی مشغول شود.
در این میان یافتن یک پایه ی اصولی اخلاق مدار که بتواند به هر ناظر «ایرانی» یاری دهد که خط تحلیلی خود را مشخص سازد دشوار نیست. نخست باید ماهیت مشابه هر دو رژیم ایران و اسرائیل را برجسته کرد:
> هر دو بر پایه ی دروغ و تزویر و ترور بنیان گذاشته شده اند.
> هر دو آدم کشند.
> هر دو زندان و شکنجه دارند و حتی به همدیگر آموزش می دهند.
> هر دو اهل ترور مخالفان خود در داخل و خارجند.
> هر دو دورغگو و اهل کتمان جنایت و ترور خود هستند.
> هر دو به شدت عوام فریب و حقه بازند.
> هر دو تابع قوانین بین الملل و امثال آن نیستند.
> هر دو جنگ طلبند و جان انسان برایشان ارزشی ندارد.
> هر دو تابع ایدئولوژی های مذهبی توجیه گر جنایت می باشند.
بر این اساس می بینیم که دو پدیده ی دارای مشابهت های منفی فراوان با یکدیگر بر سر منافع خود درگیرند و لذا دفاع از هیچ یک از آنان برای فرد یا جریانی که خود را پایبند ارزش های اخلاقی می داند و برای جان انسان و حق ستمدیده ارزش قائل است جایز و قابل تصور نیست. یکی فلسطینی مظلوم را می چاپد و می کشد دیگری هموطن سیستان و بلوچستانی و کولبر کرد ما را. هر دو خیانت و جنایت است و ماهیتی یکسان دارد.
اگر بتوان خط تمایز کاذب میان این دو و جنگ بیهوده ی ضد بشری و ضد دمکراتیک این دو علیه ی یکدیگر را به کناری نهاد، می بینیم که با پدیده ای مشابه طرف هستیم. یک تن با دو سر در تضاد. هم مردم مظلوم ایران باید از این رژیم جنایت پیشه رها شوند و هم مردم اسرائیل از دست این جناح جنگ افروز و تجاوزگر. هر دو منافع مشترک داریم. ملت ها باید همدیگر را بیابند و دریابند تا به دولت های همذات تخریب گر اجازه ندهند شانس زیستن نسل های آینده در صلح و همزیستی پیشرفت گرا را نابود سازند.
نکته ی دیگر اما نگرانی از عادی شدن ترور خارجی در صحنه ی داخلی است که می توان از آن به عنوان «ورود بیگانه به معادله ی ملی» نام برد. یعنی در حالی که تعیین تکلیف با جنایت ها و خیانت های هر دولتی در یک کشور با ملت ساکن آن کشور است، می بینیم که اسرائیل به عنوان عنصر مزاحم و مداخله گر خود را به میدان کشور ما انداخته و در حال عملیاتی است که سال هاست در خاک ایران در جریان است و ترور اخیر نه اولین آنست نه آخرین آن.
این با ملت ایران است که در سایه ی رشد فکری، کسب آگاهی، سازماندهی و بلوغ تاریخی خود، بساط رژیم ضد بشری و ضد دمکراتیک جمهوری اسلامی را جمع کند و ایران را به سرزمین دمکراسی و آزادی و پیشرفت و صلح منطقه ای تبدیل سازد. این کار موساد و عوامل آنها نیست. کار آزادیخواهان ایرانی است که با رهاسازی کشور خود در فردای روشن منطقه، دست در دست سایر نیروهای دمکرات و انسان مدار عراقی و سوری و فلسطینی و اسرائیلی، خاورمیانه را، به جای منطقه جنگ و مرگ و خشونت به خاورمیانه صلح و آزادی و احترام به جان و کرامت انسان تبدیل کنند.
کشورهای بیگانه در این چهل و دو سال نشان داده اند که هرگز در پشتیبانی از مردم ایران و مبارزات آزادیخواهانه ی آن جدی نبوده اند و برعکس، هر جا توانسته اند با خیانت به مبارزین ایرانی به رژیم استبدادی مذهبی یاری های نظری، عملی، سیاسی و لجستیکی رسانده اند تا بماند و بکشد و تروریسم گسترش دهد و به این واسطه، آن ها فرصت داشته باشند از لولوخره ی حکومت ایران بهره برده و اسلحه بفروشند و طرح اسرائیل بزرگ خود را در خاورمیانه، به کمک اعراب دشمن سابق و دوست فعلی، به پیش برند. این روند می تواند تا نابودی و تجزیه ی ایران که هدف نهایی دشمنان آنست ادامه یابد.
ما ایرانیان باید آگاه باشیم که بقای نظام جمهوری اسلامی پای مزدوران رژیم های آدمکشی مانند رژیم اسرائیل را به ایران بازکرده و به دنبال آن، سایر قدرت های غارتگر، تجاوزگر و ضد ایرانی جهانی و منطقه ای هم به معرکه وارد خواهند شد. نباید اجازه دهیم این پدیده ی دخالت ورزی خبیث و بد نیت به یک سنت در روند تعیین تکلیف سرنوشت تاریخی ما تبدیل شود. منافع ملی ما در گرو نبود رژیمی است که سرمنشاء از دست رفتن حاکمیت ملی ایران شده است. هر چه زودتر دست به کار شویم بهتر است. جایگزین نظام جهل و جنون آخوندی-پاسداری موجود است: یک جمهوری دمکراتیک و لائیک برپایه ی حفظ نهادینه ی جان و کرامت انسان و حقوق شهروندی ایرانیان. این جایگزین به طور بالقوه و نظری آماده است، می ماند همت بالفعل سازی و تلاش عملی برای تحقق آن.#
—————————————————————–