حرکت اعتراضی جدید در خوزستان در هشتمین روز خود به سر میبرد و در لحظهای که این مطلب نگاشته میشود دورنمایی برای پایان سریع آن قابل تصور نیست. در سال ۱۳۹۱ پیش بینی کردیم که دیگر جنبشهای مطالبه گر آزادی و دمکراسی در ایران فعال نخواهد بود و به سوی جنبشهای معیشت محور میرویم. نگارنده در مقالهای با عنوان «گذر از انقلاب اسیدهای معده به دمکراسی» که درست ۹ سال پیش در چنین روزی (۱ مرداد ۱۳۹۱) انتشار یافت، در پایان آورده بود: «انقلاب اسیدهای معده حرکتی است در پی برطرف ساختن نیازهای معیشتی مردم، اما همهی ما میدانیم که این امر جز با بازسازی بنیادین اقتصاد کلان ایران ناممکن است و این بازسازی نیز با خود همهی تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دیگر را ضروری و لازم میسازد. از این وحشت نداشته باشیم که حرکتی که قرار است مسیر تاریخ کشورمان را تغییر دهد با شورش و یا انقلابِ اسید معدهها کلید بخورد، خود را آماده کنیم که آن را به یک جنبش اجتماعی آزادیخواه، عدالت طلب و دمکراتیک تبدیل کنیم.»
این پیش بینی درست از آب درآمد. بعد از سال ۱۳۹۱ تاکنون دو خیزش مهم دیگر در ایران روی داد: در دی ۱۳۹۶ و در آبان ۱۳۹۸. نخستین، به دلیل افزایش قیمتها بود و دیگری، به خاطر جهش قیمت بنزین. اعتراضات دیگر، از جنس غیر اقتصادی، موردی، مقطعی و گذرا بوده است مانند اعتراضات به جنایت سقوط هواپیمای اوکراینی. اما در غیر این صورت، اکثریت مطلق اعتراضات، تجمعات و تظاهرات بن مایهی اقتصادی، صنفی و معیشتی داشته و آب و رنگ طبقاتی به خود گرفته است.
در یک سال گذشته اما به طور برجستهای وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم به واسطهی افسار پاره کردن تورم کالاهای اساسی، رکود شدید اقتصادی، انباشت و طولانی شدن تحریمها و نیز، بحران همه گیری کووید-۱۹ رو به وخامت گذاشته است. در این میان به دورهای رسیدهایم که چالشهای اقلیمی نیز به شکل معضل فوری و اضطراری مطرح شده است.
شرایط فعلی:
پس موقعیت کنونی و آغاز قیام خوزستان را باید نتیجهی تجمیع و انباشت این عوامل دید:
۱. ضعف ساختاری اقتصاد در طول چهاردهه فقدان سرمایه گذاری کافی
۲. سوء مدیریت و اعمال طرحهای مبتنی بر نادانی و نبود کارشناسی
۳. فساد گسترده، فراگیر، نهادینه، عمیق و خانمانسوز دستگاه اداری و اقتصادی
۴. تحریمهای همه جانبهی اقتصادی که تمامی منافذ تنفس اقتصاد ایران را تعطیل کرده است.
۵. بروز بحران کرونا و عواقب و عوارض آن که به واسطهی سوء مدیریت تشدید و چند برابر شده است.
۶. بحران زیست محیطی و اقلیمی که به شکل ناگزیر و غیرقابل فرار درآمده است.
این شش مورد، دست در دست هم، یکدیگر را تشدید و تقویت کردهاند و امروز به مرحلهی تعیین تکلیف اوضاع عمومی رسیدهایم. در این مرحله، مجموعهی مشکلات موجود چندین برابر منابع موجود کشور برای حل آنهاست و به همین دلیل، از موقعیت کنونی به عنوان «بحران» نام میبریم. بحرانها، وقتی مدیریت و رفع نشوند، با انباشت ضررها و آسیبها به تولید آشفتگی و سرانجام، به نتیجهی شرایط آشفته، یعنی فروپاشی، ختم میشوند. قیام مردم تشنه لب خوزستان نماد رسیدن به آغاز روند فروپاشی است.
فروپاشی به صورت تدریجی و گام به گام صورت میگیرد:
۱. نخست، انباشت کمبودها و نارساییها آشفتگی پدید میآورد.
۲. آشفتگیها اعتراضات را بر میانگیزد.
۳. نبود پاسخ مناسب به مطالبات مطرح شده در اعتراضات آنها را تشدید و فراگیر میکند.
۴. با تشدید اعتراضات فراگیر، حاکمیتِ مقصر بین تسلیم شدن و واگذاری قدرت و یا سرکوب باید یکی را انتخاب کند.
۵. اگر حاکمیت به سراغ سرکوب رود، واکنش معترضین رادیکال میشود.
۶. واکنش رادیکال مردم سبب شروع درگیریهای گسترده و بنا به توازن قوا میان دو طرف، کوتاه یا کمابیش طولانی میشود.
۷. وخامت کلی اوضاع کشور به واسطهی درگیریها افزایش پیدا کرده و زمینهی سقوط حاکمیت را فراهم میکند.
۸. پس از سقوط حکومت، سرنوشت کشور بستگی به آمادگی، توان و ارادهی نیروهای مردمی برای جمع و جور کردن اوضاع و مدیریت مملکت دارد. (نگارنده با پیشرفت جنبش و در صورت نزدیک شدن به خروجی آن نوشتههای متعددی را که حاوی راهکارهای مشخص برای مدیریت آن دوران است ارائه خواهد. ضرورت آن هنوز مطرح نیست. به قول آن ضرب المثل، نخست باید چاله را بکنیم بعد به فکر دزدیدن مناره باشیم.)
این فرایند هشت مرحلهای -در صورتی که در مرحلهی چهارم با تسلیم حاکمیت و واگذاری قدرت همراه نشود- پیش رفته و به سرانجام میرسد.
الان کجا قرار داریم؟
به طور مشخص ما در حال حاضر در ایران در مرحلهی دوم هستیم. یعنی آشفتگی کشور صدای مردم را درآورده است و این امر از یکی از آسیب دیده ترین استانهای ایران، یعنی خوزستان، آغاز شده است. بهتر است به عنوان یک دورنمای از حالا به بعد، سناریوی احتمالی مراحل بعدی را بررسی کنیم. با در نظر گرفتن این نکته که سرکوب شدید قیام خوزستان -اگر هم قابل تصور باشد- موقتی و سبب تشدید رفتار رادیکال معترضین در بازگشت دوباره به خیابانها خواهد بود.
اما مراحل احتمالی از این جا به بعد:
۱. اعتراضات در خوزستان ادامه یافته و به تدریج به سایر استانهای مستعدِ اعتراض گری در کشور سرایت خواهد کرد. (چنانچه این روند از همین حالا شروع شده و هم اکنون در استانهای اصفهان، لرستان، تهران و البرز هم شاهد نخستین آثار همه گیر شدن تجمعهای اعتراضی هستیم).
۲. گسترش اعتراضات به فراخور شرایط و نوع برخورد حاکمیت، زمان لازم را به خود اختصاص میدهد تا به مرحلهی فراگیری برسد. (منظور از «فراگیری» موقعیتی است که در آن در سراسر شهرهای بزرگ و مهم کشور اعتراضات اجتماعی با سطوح مختلفی از رادیکالیسم به طور نسبتا مداوم در جریان باشد.)
۳. در روند فراگیرشدن، جنبش اعتراضی برای خود شعار واحد و رهبری مشترک پیدا میکند. (یافتن این دو البته سخت اما ضروری است و از مرحلهای که نیروهای معترضِ در صحنه لزوم آنها را احساس کنند این دو معین خواهند شد. شعاری که من و همکارانم پیشنهاد دادهایم تا هم وجه صنفی-معیشتی و هم وجه سیاسی را در برگیرد عبارت است از: زندگی انسانی جمهوری ایرانی)
۴. یک جنبش فراگیر با شعار واحد و رهبر، سناریوی «دولت ضعیف-ملت قوی» را تبلور میبخشد. (در این حالت هم برای جامعه و هم برای حاکمیت این مسلم و آشکار میشود که جایگزینی نه فقط ممکن و میسر بلکه ضروری است).
۵. در نهایت، جنبش فراگیر، تحت هدایت رهبر خود، در یک مقطعی آماده میشود تا یا به صورت برنامه ریزی شده و یا بر مبنای یک حادثهی مهم وارد فاز نهایی تهاجمی خود شده و کار رژیم را یکسره کند.
تحقق این پنج مرحلهی احتمالی کار نیاز به دو چیز دارد: ۱) منابع و ۲) پرداخت هزینه. منظور از «منابع»، نیروی انسانی، تدارکات تبلیغاتی و لجستیکی و نیز آمادگی برای رویاوریی با دستگاه سرکوب است. منظور از «هزینه»، آمادگی روانی و مادی برای تلفات انسانی احتمالی سنگین و خسارات و ضایعات مالی و مادی فراوان میباشد. البته میزان هزینه را نمیتوان از پیش تعیین کرد چرا که تابع پارامترهایی است که قابل پیش بینی نیست. تنها امر قابل پیش بینی این است که، مثل هر اقدام بزرگ دیگری، «بی هزینه» نخواهد بود.
در این میان یک سری اقدامات است که هر ایرانی تغییرطلبی میتواند از همین حالا آن را شروع کند تا بتوان این مسیر را سریعتر و با تلفات و خسارات کمتر طی کرد.
در داخل کشور:
· شرکت فعال در تظاهرات اعتراضی
· به راه انداختن تجمعات اعتراضی، تظاهرات خیابانی و اعتصابات
· تبلیغات در جهت بالابردن روحیهی مبارزاتی و محو ترس و ناامیدی
· کسب آمادگی برای مقابلهی عملی با ماشین سرکوب
· پیش بینیهای لازم برای شرکت فعال و مستمر و همراهی جنبش تا به انتها
در خارج از کشور:
· تجمعات و تظاهرات در سراسر دنیا برای اعلام حمایت از جنبش مردمی داخل کشور
· دیدار با نمایندگان مجالس، احزاب و سازمانهای سیاسی مترقی و سیاستمداران و فعالان حقوق بشری و مدنی شناخته شده برای جلب حمایت رسمی و علنی آنان از جنبش اعتراضی مردم ایران
· ارائهی همیاریهای مادی و مالی به کنشگران و اعتصابیون داخل کشور و به ویژه تدارک یاری عملی برای ایجاد دسترسی به اینترنت جایگزین در صورت قطع اینترنت عادی توسط دولت سرکوبگر
· تبلیغات گسترده در رسانهها و فضای مجازی به نفع جنبش
· پیوستن به احزاب مردمی و عمل گرای اپوزیسیون خارج از کشور برای تقویت فعالیتهای مبارزاتی آنها در داخل و خارج از کشور
نتیجه گیری:
جان کلام این که شرایط در حال مشخص شدن، استراتژی مبارزاتی عمل گرا در حال تعریف شدن و چشم انداز آیندهی کشور در حال تعیین تکلیف است. رمز و راز زیادی برای کشف این که فردای ایران چه خواهد شد باقی نمانده است: در شرایط فعلی بیش و پیش از هر چیز، نیاز داریم به تداوم حرکت و گسترش آن، با هر تلاشی که لازم است.
متغیر دخالت دولتهای بیگانه، چه در قالب حملهی نظامی اسرائیل و آمریکا، چه به صورت توطئههای کشورهایی که میخواهند ایران را از درون تجزیه کنند، پارامترهای همیشگی این معادله هستند. اما یک حرکت مردمی آگاه و دارای رهبری هشیار راه را بر این احتمالهای شوم و منفی خواهد بست. کافیست باور داریم که مبارزه، مثل هر چیز دیگری نیاز به دانش دارد؛ در کنار خشم و احساسات -که نقش موتور انگیزشی را ایفاء میکنند- خود را به دانش مبارزاتی و عقلانیت مدیریتی مجهز سازیم. این زمانی است مناسب برای بهره بری از تمام پتانسیلهای نظری و عملی، فکری و مادی، که افراد یا تشکلها برای مبارزه ذخیره و پس انداز کرده بودند. اینک که رژیم در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد باید با حداکثر توان به آن تاخت و کار آن را یکسره ساخت. تاخیر امروز همان قدر مضر است که تعجیل دیروز. باید موقعیت شناس بود و از فرصت موجود بیشترین بهره را برد. اینک که مردم از حیث احساسی در اوج آمادگی به سر میبرند میبایست تشکلهای سیاسی برانداز، با عقلانیت مدیریتی و توان سازماندهی به آنها این اطمینان را بدهند که حضور گستردهی تودهها در صحنه میتواند کار رژیم را با هزینهای نه چندان بالا به پایان برد. و با ترکیب این دو – احساسات مردمی به اضافهی عقلانیت مدیریتی و سازمان یافته- میتوانیم به سوی حرکتی رویم که با کامیابی خویش، کشورمان را از لوث وجود آخوند و پاسدار دزد و غارتگر رها ساخته و بعد همگی به بازسازی آن اقدام خواهیم کرد. حاصل کار بعد از سالها تلاش منظم و هدفمند به تمام این زحمات و فداکاریها معنا، ارزش و جایگاه میدهد: یک ایران آزاد و آباد. انتخاب با ماست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
مقالات مرتبط
در همین مورد