تجربه های مندرج در تاریخ نشان می دهد که هر چه رفتار یک حکومت مخرب تر بوده باشد، شانس تغییر آنها کمتر می شود. حکومت هیتلر، با اتخاذ سیاست های رادیکال، مانند اشغال اروپا و تلاش برای اشغال شوروی، به یک استراتژی توسعه طلبی افراطی دست زد که هیچ راه برگشتی در آن موجود نبود. صدام نمونه ی دیگری از این امر بود که با تحمیل دو جنگ پیاپی در عرضِ ده سال به مردم عراق، به سوی نابودی خود و کشورش پیش رفت و راه بازگشتی نگذاشت.
ویژگی خاتمه بخش این حکومتها این است که وقتی به بن بست نهایی رسیده و بر ناممکن بودن نجات بساط خویش واقف می شوند، به جای عقب نشینی، اصلاح و بهبود، برعکس، بر تندتر کردن رفتارهای غلط قبلی خویش پافشاری می کنند. هیتلر به محضِ اطلاع از عدم توانِ ارتشِ آلمان در مقابله با پیشروی ارتش سرخِ شوروی در جبهه ی شرق و هجوم نیروهای متفقین در جبهه ی غرب، به جای عقب نشینی توام با سازش و صلح، دستور پیاده کردن تاکتیک افراطی «سرزمین های سوخته» را صادر کرد. براساس این فرمان، ارتش آلمان می بایست تمامی تاسیسات و ساختمان های هر منطقه ای را که تخلیه می کرد به کلی نابود می ساخت. در بسیاری از موارد اجرای این فرمان به معنای منفجر کردن پل ها، دکل های برق، تخریب ریل راه آهن و به آتش کشیدن بناها و حتی خانه ها و مزارع بود.
روانشناسی سقوط را می توان نوعی «فرار به جلو» ارزیابی کرد. دیکتاتور می فهمد که راه گریزش بسته شده است اما به جای تعقل و یافتن راهکارهای مناسب، به احساسات روی آورده و خود را به آب و آتش می زند. این یعنی اوضاع را از بد به سوی بدتر هدایت کردن. فراموش نکنیم! در این جا به افرادی اشاره داریم که به واسطه ی قدرت بی حد و حصر انباشته در دست خویش، برای سال ها بلکه دهه ها، دچار نوعی خودشیفتگی مسخ آفرین می شوند. سلامتِ روانِ این افراد به شدت آسیب دیده و ذهنهای بیمار و رویاپرداز دارند. هیتلر در آخرین روزهایی که نیروهای دشمن به برلین نزدیک می شدند در مورد جا به جایی تیپها و لشگرهایی دستور صادر می کرد که دیگر وجود خارجی نداشتند. اطرافیان صدام مجبور به گزارش از برقراری امنیت در بغدادی بودند که به هنگام گزارش تسلط رژیم بر اوضاع در حال بمباران بود. اطرفیان هیتلر می دانستند که او دیگر هیچ ظرفیتی برای دانستن واقعیت هولناک شکست ندارد، لذا گزارش های وخیم را از وی پنهان کرده و یا روایت هایی که خشم او را برانگیزد به وی ارائه نمی دادند. حتی فرامین رویاپردازانه ی او را در مقابلش با دقت یادداشت و بعد از خروج از اتاق فرماندهی به فراموشی می سپردند.
وضعیت خامنه ای و نظامش
ما می توانیم موقعیتی مشابه را برای حال نزار دیکتاتوری آخوندی در ایران ببینیم. شخص علی خامنه ای و مشتی فرماندهان چاپلوس سپاه که او را محاصره کرده اند در حال حکمرانی بر ایرانی هستند که بیرون از بیت رهبری وجود خارجی ندارد. آنها نقشه های مشعشانه برای فتح الفتوحاتی را طراحی می کنند که با عقل و واقعیت ایران و منطقه و جهان انطباقی ندارد.
انتخاب ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور نظام، تزریق گله وار سپاهی به دستگاه های دولتی، سپردن قراردادها و امور به دست پاسداران فاقد دانش و مهارت و تصفیه ی بدنه ی دولت از آخرین بازماندگان فن سالاران و مدیران کاربلد نسل های قبلی نشانه های شدت گرفتن خطاهای استراتژیک نظام می باشد و به خوبی گواهی است بر فرار به جلو رهبری نظام از واقعیت بی رحم و تلخی که در انتظارشان است.
برای تصویر کردن امپراتوری ویران خامنه ای و نشان دادن خطراتی که ساعت به ساعت به منطقه ی پاستور، بیت رهبری، مراکز فرماندهی سپاه و نیز آپارتمان های لوکس آنها در برج ها و یا کاخ ها و ویلاهای ساخته شده در مناطق خوش آب و هوای شمال تهران و بهشت یک درصدی وابسته به آنها نزدیک می شود بد نیست که فهرست برخی از واقعیت هایی را که رژیم می خواهد انکار کرده، کوچک جلوه داده و یا از آنها فرار کند را بیاوریم تا تصویر بهتری از موقعیت نظام را آشکار ساخته باشیم:
• عدم علاقه ی چین به سرمایه گذاری اقتصادی، پشتیبانی سیاسی و یا حمایت نظامی نسبت به رژیم ایران
• محاسبه گری بارز مسکو برای بهره برداری ابزاری حداکثری از وضعیت فلاکت بار رژیم و فدا کردن آن برای مصالح و منافع استراتژیک روسیه
• استقرار طالبان در افغانستان با نقشه ی مشخص تبدیل شرق ایران به یک جهنم تروریستی توسط داعش و ولایت خراسان و اربابان آنها
• فعال شدن پاکستان برای شرکت در طرح تجزیه ی ایران تا مرز استفاده از بمب اتمی در صورت درگیری تهران با یکی از متحدان منطقه ای اسلام آباد (عربستان سعودی، ترکیه، جمهوری آذربایجان)
• تدارک جمهوری آذربایجان برای جلب حمایت نظامی و سیاسی ترکیه، اسرائیل و پاکستان با هدفِ دست اندازی به استان های آذربایجان شرقی و غربی در ایران
• طرح ترکیه برای تصاحب بخش هایی از خاک ایران و همراهی با جمهوری آذربایجان برای شراکت در استان های مرزی ایران تجزیه شده
• استقرار رسمی اسرائیل و نیروهای آن در کردستان عراق و جمهوری آذربایجان و تدارک عملیاتی در خاک این دو کشور علیه رژیم
• آماده شدن کردستان برای اعلام استقلال پس از ضمیمه سازی کردستان ایران به کمک اسرائیل و به رسمیت شناخته شدن آن توسط تل آویو و واشنگتن
• اقدام نیروهای سیاسی ملی گرای عراق برای حذف شاخه ها و شعبه های نیروهای وابسته به رژیم ایران از صحنه ی سیاسی و نظامی این کشور
• فعال شدن دیپلماسی عربستان سعودی برای جلب نظر آمریکا در جهت اقدام نظامی برای پایان بخشیدن به خطر اتمی و تروریستی رژیم ایران
• همکاری امارات متحده ی عربی با اسرائیل و عربستان برای تدارک حمله ی نظامی به ایران با هدف تصرف جزایر سه گانه ی ایران در خلیج فارس و تبدیل آنها به قطب اقتصادی و پایگاه نظامی برای خود و اسرائیل
• تلاش های بحرین برای پایان بخشیدن به حضور سیاسی و نظامی رژیم در این کشور و در سایر کشورهای حاشیه ی جنوبی خلیج فارس با کمک اسرائیل و آمریکا
• تحرکِ نظامی بیسابقه ی عربستان سعودی و نیروهای دولتی یمن برای ضربه های سنگین به حوثی ها در خاک این کشور و کشاندن آنها به پای میز مذاکره و تسلیم.
• اقدامات هماهنگ دولت روسیه و سوریه با پشتیبانی برخی از کشورهای منطقه برای بیرون کردن رژیم ایران و نیروهایش از خاک سوریه
• تلاش نیروهای سیاسی غیرمذهبی لبنان برای پایان بخشیدن به سلطه ی نظامی و سیاسی حزب الله لبنان در این کشور
• بسیج کشورهای اروپایی علیه رژیم ایران و فعالیت های آن و آوردن پرونده ی توسعه ی موشک های دوربرد ایران بر روی میز مذاکرات
• تحرک قابل توجه آژانس بین المللی انرژی اتمی برای فشار بر جامعه ی جهانی جهت اقدام جهت مهار کردن فعالیت های هسته ای غیرقابل بازرسی رژیم ایران
• بسیج گسترده ی نظامی، سیاسی، مالی، امنیتی، دیپلماتیک و تبلیغاتی تل آویو برای آماده سازی حمله ی نظامی به تاسیسات اتمی ایران و به این واسطه آغاز یک جنگ سراسری برای تجزیه و محو ایران از نقشه ی خاورمیانه
• نزدیک شدن آمریکا به نقطه نظر اسرائیل و تدارک گسترده ی تسلیحاتی برای آغاز حملات نظامی بی سابقه به تاسیسات اتمی و موشکی ایران در صورت بن بست مذاکرات برجام
• سنگین شدن پرونده ی برجام به دلیل آورده شدن موضوعات دیگری مانند پرونده ی توسعه ی موشکی، پایان بخشیدن به حمایت از تروریسم، تعهد به عدم دخالت در امور سایر کشورها، رعایت حقوق بشر، پذیرش FATF و تحت نظارت قرار گرفتن تراکنش های مالی کلان دولت ایران در سطح جهانی
• آغاز فروپاشی مشخص اقتصادی کشور در تمامی حوزه ها از جمله با شاخص های مانند:
• تورم افسار گسیخته رو به سه رقمی شدن
• رکود بی سابقه در تمامی بخش های صنعت، خدمات و کشاورزی
• بی ارزش شدن برابری پول ملی (ریال) در مقابل دلار با پیش بینی یک دلار معادل سه میلیون ریال در آینده در گزارش سازمان برنامه و بودجه
• صندوق های خالی و بدهی بی سابقه ی دولت به بانک مرکزی که معادل یک سوم کل اقتصاد ایران است.
• نزدیک شدن غول نقدینگی به رقم ۴ هزار هزار میلیارد تومان
• گسترش فقر و قرار گرفتن دو سوم کل جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق
• گرسنه شدن دهها میلیون ایرانی و آماده شدن برای شورش گرسنگان، شورشی که می دانند خونین و سخت است و از حالا سپاه را دارند در محله ها مستقر می کنند. با اعلام آزاد شدن قیمت ارز و پایان ارز دولتی (۴۲۰۰ تومانی) واکنش های جامعه شروع خواهد شد.
• مشکلات زیست محیطی رو به افزایش از جمله
• کمبود آب آشامیدنی
• کمبود آب برای کشاورزی
• فرونشست گسترده ی زمین
• از میان رفتن دریاچه ها؛ تالاب ها و حتی نابودی قابل پیش بینی دریای مازندران
• بحران های اجتماعی مانند:
• خشونت بی سابقه و گسترده
• خودکشی در ابعاد فاجعه بار (ممنوعیت اعلام آمار واقعی)
• طلاق و از هم پاشی خانواده (یک مورد از هر دو ازدواج)
• پایین آمدن نرخ زاد و ولد
• افزایش مرگ های غیر طبیعی
• ابعاد فاجعه بار ناشی از بیماری میلیون ها ایران به ویروس کووید و مرگ ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر بنا به آمار غیر رسمی
• کودک فروشی و تجاوز به دختران تحت عنوان «ازدواج شرعی» کودکان
• شکسته شدن رکوردهای اعتیاد مواد مخدر سنتی و صنعتی و الکل
• نابرابری اجتماعی تاریخی با گسترش اشکال و عوارض فقر مطلق اکثریت و ثروت افسانهای اقلیت
• گسترش سرکوب و حبس مخالفان و فعالان
• افزایش بی سابقه ی اعدام ها در زندان ها و در خیابان ها در قالب تیراندازی به مردم و کولبران
• افزایش سرقت های مسلحانه و قتل و جنایت
• تصفیه و تخریب سیستم دانشگاهی کشور و تبدیل آن به حوزه های مذهبی
• اخراج اساتید و اعضای هیئت علمی دانشگاه ها و سپردن پست های آنها به آخوندها، بسیجی ها و پاسداران
• استقرار سپاهیان در تمام پست های مهم دولتی و حساس
این نمایه ی مختصری است از وضعیت فاجعه بار کشور. وقتی رهبر و یارانش متن کامل شده ی این لیست را جلوی خود می گذارند در ناخودآگاهشان می دانند که این پایانِ بازی انحصار قدرت و ثروت اندوزی غارتگرانه و آغازِ سقوط و فروپاشی است، اما این را نیز می دانند که کمترین درجه ی از اعتراف علنی به آن، شیرازه ی نظام را از هم خواهد پاشاند. هیتلر نیز تا یک ساعت قبل از شلیک گلوله به مغز خود در حال صدور فرامین پرنبوغ نظامی خویش برای نجات رایش سوم بود. ساعتی بعد چند سرباز جسد او را به گودالی که از قبل کنده شده بود می بردند تا آن را بسوزانند.
علی خامنه ای و فرزندانش، به همراه حسین طائب و وحید حقانی و سایر اعضای حلقه ی اصلی فرماندهان سپاه می دانند که سرانجام کفگیر کل نظام به ته دیگ خورده است. از این روی، بر مبنای آن چه در مورد روانشناسی انکارگرایی گفتیم مجبورند که با وعده هایی مثل ساختن 4 میلیون واحد مسکن – که همگان آن را به مسخره گرفته اند- به خود بباورانند که همه چیز تحت کنترل است و در حال فتح و موفقیت و پیروزی هستند. آنها تصاویر مقوایی رنگ شده ی خود را بر روی ستون های ویران شده ی بنای کشور می چسبانند تا به آن دل خوش کنند و از کابوس دستگیری و محاکمه و فرار و آوارگی و مرگ بگریزند.
روایت حال رژیم حکایت مولوی است: صاحب خانه از دزد می پرسید پای دیوار خانه ام چه می کنی؟ دزد گفت: طبل می زنم؟ صاحب خانه سوال کرد: صدایش کو؟ دزد گفت: فردا می شنوی. خامنه ای و حلقه ی نزدیک می دانند که بحران ها و ابربحران های یاد شده در بالا همان صدای فروپاشی نظام است که قرار است زمانی بشنوند که برای هر اقدامی دیر است.
آن چه گفته شد ما را به یک موقعیت حساس می رساند: فروپاشی و شورش به جای جنبش اجتماعی هدفمند در راهست. سرنوشت ایران در این میان چه خواهد شد؟
نگارنده براین باورست که استعدادهای خوبی برای ورود به صحنه و تلاش جهت نجات ایران و ایرانی به طور بالقوه در داخل و خارج از کشور موجود است. این توان، بالفعل نمی شود مگر مملکت به راستی به سوی نابودی رود. پس، یگانه کاری که در حال حاضر شدنی است تقویت این توان بالقوه است، نه انتظارِ هیچ توان بالفعلی برای اقدام. بدیهی است که خطر این رویکرد در این است که اگر ابعادِ فاجعه ی در راه بیش از حد وسیع باشد نمی توان آن را مهار کرد. این خطر واقعی است، اما هم اکنون راه حاضر و آماده ی دیگری در این زمینه موجود نیست.
جمع بندی کنیم:
• فروپاشی اقتصاد ایران شروع شده است.
• فروپاشی جامعه ی ایران کلید خورده است.
• فروپاشی سیاسی ایران در راهست.
• نظام مدیریت دولتی فشل شده و از کار افتاده است.
• شورش های بزرگ و خشن قابل پیش بینی است.
• توان بالقوه برای هدایت و رهبری و مدیریت این شورش ها موجود است.
• اگر این توان، که در شرایط فاجعه بار فعال خواهد شد، به اندازه ی کافی قوی باشد می توان تتمه ای از ایران را نجات داد.
• اگر این توان، نسبت به عمق و گستره ی فاجعه ی آن زمان، بیش از حد کم و کوچک باشد، ایران و دهها میلیون ایرانی نابود خواهند شد.
• از آن جا که دیگر فرصت برای ساختن و پرداختن یک جایگزین فعال برای رژیم و مملکت در حال فروپاشی نیست، عاقلانه است که توان بالقوه ی موجود را برای بالفعل شدن قدرتمند و موثر در فردای پرحادثه ی ایران از حالا تقویت کنیم.
چگونه؟
• به احزاب سیاسی بپیوندیم.
• تشکل های سیاسی مردمی را تقویت نیرویی و مادی و تبلیغاتی کنیم.
• رسانه های مردمی را گسترش داده و پشتیبانی کنیم.
• شبکه های مردمی و مستقل را در قالب تعاونی ها یا سَمَن ها (سازمان های مردم نهاد) ایجاد کرده و توسعه بخشیم.
• از هر فرصتی برای صحبت با هموطنان برای یادآوری وظایف آنان در قبال جامعه و کشور استفاده کنیم.
• آموزش های مختلف برای اداره ی امور کشور در شرایط بحران را بیاموزیم.
• راه های نجات ایران را از حالا در قالب طرح و پروژه درآوریم و در یک کلام،
• به قدرت بینهایتِ انسان برای تغییر در خود و جامعه باورِ تزلزل ناپذیر داشته باشیم.
در شورش بعدی که در راهست به یاد داشته باشیم که انتخاب روشن است: یا رژیم باید بماند یا ایران. جا برای هر دو نیست. انتخاب با ماست.
————————————————————————————————
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: korosherfani@yahoo.com
End: