نیروی انقلابی می داند که در مسیر خود تا هدف، موانع و چالش های بسیار مانند حضور نیروهای ضد/غیر انقلابی در انتظارش هستند. اما به واسطه ی وجود آنها حرکت خود را تعطیل نمی کند. از خود انعطاف و ابتکار نشان می دهد تا بتواند شرایط درک ناگزیر بودن انقلاب را برای اکثریت جامعه فراهم کند.
جریان انقلابی آگاه است که برای پیروزی نیاز با بالاترین درجه از کارآمدی (effectiveness) دارد. و نیز می داند که کسب این سطح از کارآمدی در گرو 1) سازماندهی و 2) رهبری است. سازماندهی یعنی هم افزایی منظم نیروها و رهبری یعنی مدیریت هم افزاییی منظم نیروها. ترکیب این دو ضامن پیروزی است.
در حالی که نیروهای غیر انقلابی و ضد انقلابی به تلاش برای نوقف انقلاب مشغولند، نیروی انقلابی با برخوردی حرفه ای گرا می داند که اگر جامعه نیاز به انقلاب داشته باشد، بروز آن بالاترین شانس را دارد. برای همین تمرکز خود را روی تقویت این شانس می گذارد، با دو عنصر: سازماندهی و رهبری.
نیروی انقلابی منابع و وقت خود را صرف پرداختن به موضوعات فرعی و جنجالی و غیر مولد نمی کند. از بزرگترین سرمایه ی خود که «انضباط» باشد استفاده می کند. رفتار منضبط انقلابی به او اجازه می دهد فقط روی کار اصلی خود که پیشبرد سازمان یافته و رهبری شده ی جریان انقلاب است متمرکز باشد.
از طریق ۱) انضباط رفتاری و ۲) انضباط کار جمعی، نیروی انقلابی تمرکز خود را می گذارد برای ۱) اعتراضات سراسری ۲) اعتصابات سراسری و ۳) تهاجم به دستگاه سرکوب و مالی. با این سه حرکت و تمرکز کامل و بی خدشه بر این سه، نیروی انقلابی از پیروزی انقلابش اطمینان کامل دارد و تردید نمی کند.
جنبش انقلابی کنونی در ایران می بایست بداند که نیازی به گذران وقت برای ماجرای وکالت و میرحسین و سایر فیل های هوای شده ی آینده ندارد. وقت و انرژی خود را می گذارد که اعتراضات و اعتصابات را سراسری کند و ماشین سرکوب و دستگاه مالی و اقتصادی را فلج کند. در مسیر سایر مشکلات را حل می کند.
نمونه ی بارز درک انقلابی را در همین ویدیوهای بچه های سنندج امشب در کف خیابان می بینید. این نیروها خانه و پای تلویزیون نشسته اند ببینند ایران اینترنشنال راجع به وکالت و یا بی بی سی راجع به ظهور مجدد میرحسین چه می گویند. شعار اعتراض را با آتش برافراشته اند: مرگ بر دیکتاتور.
حواس نیروی انقلابی جمع است که آثار شکست دشمن را که ناشی از تداوم حرکت ها و فعالیت های خوداست می بیند: ۱) رژیم در صحنه ی بین المللی منزوی شده است. ۲) فروپاشی اقتصادی نزدیک تر شده است. ۳) رژیم توان مدیریت سرکوب و نگه داشتن زندانیان را ندارد. ۴) گیج و آشفته و بی هدف دور خود می چرخد.
نیروی انقلابی منتظر پیروزی یک شبه نیست، مکانیزم پایین کشیدن دیکتاتوری را می شناسد: عمل انقلابی نظم اجتماعی را به بی نظمی عمومیت یافته می کشاند و مملکت را برای رژیم غیر قابل حکومت می کند. به واسطه گسترش آشوب سازمان یافته و هدفمند دولت از هم می پاشد و آماده ی ضربه ی آخر می شود.
در حالی که نیروهای منفعل ساکتند، نیروهای غیر انقلابی درجا می زنند و نیروهای ضد انقلابی فرسوده تر می شوند، نیروی انقلابی با طراوت و شادابی و علیرغم هزینه ی سنگین، قدرت خود را هر چه منسجم تر به سوی تضعیف مداوم رژیم و آماده ساختن آن برای فاز نهایی سرنگونی افزایش می دهد، تا پیروزی.#
****
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
توییتر:@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد