مسموم سازی دانش آموزان دختر و پسر، دانشجویان و به زودی مردم، با گازهای شیمیایی فلج ساز، بیمارساز و کشنده، یک طرح چند منظوره از جانب بالاترین سطوح نظام است که دربیت رهبری و فرماندهی سپاه تصمیم گیری و اجرا می شود. هدف آن خریدن وقت و به تاخیر انداختن انفجار اجتماعی ناشی از فروپاشی اقتصادی است. بدیهی است که نقش یک مُسکن را دارد را برای یک بیماری سرطانی در فاز نهایی بیماری خود.
کارکردهای پیش بینی شده برای این جنایت سیستماتیک این گونه است:
۱) انحراف توجه و تمرکز جامعه از بحران حاد اقتصادی و ممانعت از ورود به این بحران در قالب اعتراض و اعتصاب. فراموش نکنیم حملات همزمان با حرکت دلار به سوی 60 هزار تومان اوج گرفت. به محض فروکش حملات شیمیایی، فروپاشی بازار و اقتصاد خرد به مرکز بحران سیاسی رژیم تبدیل خواهد شد.
۲) ایجاد ترس و وحشت در دل جامعه و خود را مخرب و کشنده نشان دادن به نحوی که ترس مضاعف، بر اساس فرمول «شوک و وحشت» (Shock and awe) فلج مغزی ایجاد کرده، ابتکار عمل را از مخالفین گرفته و جنبه ی بازدارنده ایفاء کند. فرمول «النصر بالرعب» خامنه ای در قامت هولوکاستی خود در حال پدیدار شدن است.
۳) کسب آمادگی برای عملیاتی کردن طرح قتل عام در سطح گسترده در صورت مواجهه با خطر انفجار اجتماعی قریب الوقوع. اگر رژیم دریابد که راهی برای بقایش نمانده است سناریو غرق کشتی یا همان عدم بقای ملت ایران را کلید خواهد زد. این ها بازندگان جِرزن و سایکوپت و بیمار هستند که باید در طی یک قیام مردمی رادیکال راهی سه مکان قبرستان، بیمارستان و تیمارستان شوند؛ چرا که تا باشند می کشند، روزی نمی کشند که نباشند. جنبش زن، زندگی، آزادی، رژیم را به گرگ زخمی تبدیل کرده است که با بوی خون دچار جنون شده و در پی انتقام است. اگر به آن فرصت دهیم نوبت به نوبت از لایه های شرکت کننده در جنبش انتقام خواهد گرفت: با دختران دانش آموز شروع کرده، اما به سراغ پسران هم خواهد رفت، بعد دانشجویان، بعد زنان، بعد جوانان و… مار زخمی کینه جو را باید تلف کرد.
۴) پیش آگهی دادن به قدرت های غربی و منطقه ای در مورد این که، به مثابه حکومت دوقلوی خود کره ی شمالی، رژیم آخوندی تا چه حد می تواند مخرب و قاتل و خطرناک باشد: هم برای ملتی که به اسارت درآورده است و هم برای ملل دیگر که بخواهند وارد فعالیتی برای حذف وی شوند.
با این وصف بار دیگر در مقابل این واقعیت قرار می گیریم که یا باید با هزینه ای نسبی رژیم را براندازی کنیم و یا با هزینه ای مطلق آن را تحمل کنیم. تفاوت این دو چقدر است؟
تعداد تلفاتی که مردم بابت فرار رژیم از خطر سرنگونی خود باید متحمل شوند، هزاران بار بیشتر از تعداد کشته هایی است که برای سرنگونی باید پذیرا شوند.
این انتخابی روشن است.#
کورش عرفانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: korosherfani@yahoo.com
توییتر:@KoroshErfani