با ورود به سال نو و آغاز اعتراضات معیشتی و صنفی از همان روز دوم آن، هر ناظری می تواند ببیند که ایران در سال جاری به یک دوره ی پرتلاطم -از حیث اقتصادی، اجتماعی و سیاسی- پا گذاشته است. میراث جنبش مردمی ۱۴۰۱ روی دوش رژیمی که برای فردایش نقشه ای ندارد ۱۴۰۲ را به سالی پرچالش تبدیل می کند که بزرگترین آنها برای او، تامین حیات کوتاه مدت است. وقتی حکومتی به روزمره گی بقا دچار می شود مدت کوتاهی بحران فراگیر کافیست تا کنترل بلند مدت اوضاع را از دست آن بیرون آورد. این که به بن بست مطلق رسیده است برای رژیم آشکار شده، مانده که برای مردم نیز بدیهی شود.
بنابراین، روند کلی سال کنونی قدم به قدم به این گونه قابل پیش بینی است:
. چالش های اقتصادی به بحران اقتصادی تبدیل می شوند.
. نارضایتی ها درقالب اعتراضات معیشتی و صنفی بروز می کنند.
. نظم اجتماعی به دلیل اعتراضات به هم می ریزد و بازسازی آن، تغییرات سیاسی را ناگزیر می سازد.
البته باید واقف باشیم که
. چالش های اقتصادی ممکن است به بحران ختم شود یا خیر.
. نارضایتی ناشی از بحران ممکن است در قالب اعتراضات بروز کند یا خیر.
. نظم اجتماعی به هم ریخته توسط رژیم حاکم و از طریق اصلاحات ترمیم شود یا خیر.
اگر یک حاکمیت که با بحران نظم اجتماعی مواجه شده است دست به اصلاح نزند تغییر از بیرون باید به آن تحمیل شود. ممکن است یک نظام فروبپاشد اما سرنگون نشود. سرنگونی فقط در صورت وجود جایگزین محقق می شود. یک نیرو فقط زمانی می تواند نقش جایگزین معتبر و مشروع را داشته باشد که حرکت منجر به براندازی را رهبری کرده باشد.
برگردیم به مرحله ی نخست این مسیر که به طور بالقوه می تواند به یک «مسیر انقلابی» تبدیل شود. در این باره به یک نقل قول از سیامک قاسمی، کارشناس اقتصادی بسنده می کند: «رشد شدید پایه پولی، کسری بودجه قابل توجه، رشد شدید بخش پول نقدینگی و ادامه بیاعتمادی و انتظارات تورمی و ادامه افزایش قیمت دلار…اقتصاد ایران را بیشتر از هر زمان دیگری – اگر شوک مثبت به اقتصاد وارد نشود -، در آستانه تورمهای سه رقمی و شاید ابرتورم قرار داده است.» (پایان نقل قول)
اما به دنبال این توفان اقتصادی در راه، دو گام بعدی اعتراضات اجتماعی و تغییر اجباری سیاسی مطرح می شوند که نیازمند توضیح بیشتری هستند.
شوک های پیاپی تورمی و وخامت بی سابقه ی معیشتی «ذهنیت اعتراضی» مردم را فعال می سازد. محتوای ذهنیت اعتراضی این است: همه چیز تقصیر دولت است. این ذهنیت فقط زمانی به کنش اعتراضی تبدیل می شود که از سازماندهی برخوردار باشد. اگر چنین شد، ضعف تدریجی حکومت در مهار«جنبش اعتراضی» سبب شکل گیری «ذهنیت انقلابی» می شود. محتوای ذهنیت انقلابی این است: هر حرکت اعتراضی ممکن است به یک براندازی بیانجامد. این مهم نیست که در عمل این رخ دهد مهم باور عموم به آن است.
مدت زمان طی مسیر انقلابی را نمی توان حدس زد، ولی هر چه کوتاه تر هزینه ی انسانی و مادی آن کمتر. مهم کیفیت آن است: وقتی عنصر سازماندهی بهترین و کارآمدترین بخش خود را برجسته کند، آن بخش «رهبری» جنبش را برعهده می گیرد و ضمن مدیریت کلان جنبش، یک چشم انداز بهتر را برای دوران بعد از گذر از رژیم کنونی ترسیم می کند. منشور و امثال آن فقط در آن مقطع است که جای و جایگاه پیدا می کند نه قبل از آن.
یک جنبش اعتراضی که مسیر انقلابی را با تکمیل عناصر سازماندهی، رهبری و ترسیم چشم انداز تکمیل کرده است «جنبش انقلابی» نام می گیرد. جنبش انقلابی آن گاه از طریق ۱) سراسری کردن اعتراضات ۲) سراسری کردن اعتصابات و ۳) ترکیب سازمان یافته و رهبری شده ی این دو، به سوی سرنگون سازی نظام حاکم پیش می رود. پس از آن، رهبری جنبش انقلابی مدیریت دوران گذار را بر عهده می گیرد و بعد از دوران گذار، دوره ی پیاده کردن چشم انداز مطرح شده برای تغییرات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. به کل این روند، «انقلاب» می گویند.
انقلاب یک جبر متکی بر اختیار است. جبر است چون شرایط عینی، آن را در قالب موقعیت انقلابی، دیکته می کند، اما مقید اختیار آدم هاست. اگر حاکمیت عقب نشینی کند یا مردم نتوانند سازماندهی و رهبری پیدا کنند از انقلاب خبری نخواهد بود. حتی به قیمت ویرانی و فروپاشی مملکت. (سوریه، یمن، لیبی، مصر،…) ممکن است انقلاب در کار نباشد. شاید لازم باشد که فرمول توضیح پیدایش شرایط انقلاب را که با فرمول «بالا نتواند، پایین نخواهد» بیان می شد به گزاره ی دقیق تری تبدیل کنیم به عنوان «بالا نداند که نمی تواند، پایین بداند که می تواند». (اینجا)
مسیر انقلابی ترسیم شده ی بالا یک پیش بینی نظری است تحقق عملی آن، با قدری بالا و پایین، در گرو تعهد مشخص تک تک ایرانیان آگاهی است که می دانند برای رسیدن به یک «انقلاب» نیاز به کار جدی مبارزاتی، شجاعت، فداکاری، عقلانیت، بلوغ تاریخی، درایت، هوشیاری، اتحاد غیرهمه باهمی، وعبوراز موانعِ فراوان درونی و بیرونی است که توسط دشمنان داخلی و خارجی بر سر راه آن ها قرار می گیرد. در این میان، بزرگترین ضربه ها می توانند از جانب دو نیرو به جنبش وارد شوند: ۱) نوکران بیگانه که وطن فروش، تجزیه طلب، نفوذی و خائن هستند ۲) دلقک هایی که به خاطر بیسوادی، ناشی گری، ماجراجویی و جاه طلبی می توانند بدترین لطمه ها را به جنبش وارد کنند.
در پایان، نکته ی خوش بینانه این که همه ی این خطرات، موارد و موانع قابل شناسایی، پردازش و مدیریت است تا سرانجام انقلاب به ثمر برسد و به سوی داشتن یک ایران متفاوت برویم: یک ایران آزاد و آباد. شدنی است اگر بخواهیم. انتخاب با ماست.#
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
توییتر:@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد