ناظران داخلی و خارجی در یک نکته اتفاق نظر دارند: ایران آبستن حرکت اعتراضی دیگری است. مفسر روزنامه ی لوموند وضعیت معیشتی را عامل نارضایتی دانسته و خشم مردم را «آتش زیر خاکستر» قلمداد می کند. به این ترتیب می توان انتظار داشت که به بهانه ای یا به بهانه ای دیگر، دیر یا زود، حرکتی اعتراضی شکل گیرد که شاید ترکیبی باشد از «جنبش مهسا» و یک قیام شورش وار ناراضیان اقتصادی و صنفی و معیشتی. مقاومت دلیرانه ی زنان ایرانی در مقابله با حجاب اجباری و نیز اشکال دیگر مقاومت باقی مانده از جنبش «زن، زندگی، آزادی» در بطن جامعه همین حالا نیز جریان است، به همین دلیل شاید دور از انصاف نباشد که از حرکت در راه به عنوان «موج دوم جنبش مهسا» نام ببریم؛ هر چند که نباید خود را درگیر نام و عنوان خاصی کنیم.
تفاوت این موج دوم با موج نخست در این است که هنوز کلید نخورده و نمی دانیم که چه زمانی شروع می شود، اما می دانیم که به احتمال بسیار در راهست. بنابراین، برخلاف موج نخست، این بار، جنبش به تمامی کنشگران و فعالان واقعی اجازه و فرصت می دهد که خود را از قبل آماده سازند تا دیگر بهانه ی «غافلگیر شدن» را نداشته باشند.
اما این آمادگی به چه معناست؟
در دو مقاله ی پیشین خود، نگارنده به «آن چه نباید کرد» و «آن چه باید کرد» اشاره نمود. در بخش نخست گفتیم بهتر است دیگر به سوی رویاپردازی های غیرواقعی -اما جا افتاده در قالب باورهای مطمئن- نرویم. گفتیم نه همه مردم متحد می شوند، نه همه ی اپوزیسیون متحد می شود، نه همه ی کشورها از ما حمایت می کنند، نه رژیم خود به خود سقوط می کند، نه بخشی از مردم بالاخره می آیند و کار را به نیابت از اکثریت خاموش انجام می دهند، نه کل ملت ایران قرار است در دقیقه نود بیاید و رژیم سرنگون کند… اینها همه رویابافی است و هرگز رخ نخواهد داد. مبارزه امری است ارادی و بر مبنای آگاهی، خواست، سازماندهی، مدیریت و رهبری صورت می گیرد و یا -به هیچ وجه- روی نمی دهد.
در بخش دوم – چه باید کرد- گفتیم باید میان «اصل» و «فرع» مبارزه برای براندازی تفکیک قائل شد و تمرکز را روی «اصل» کار که عبارت است از آماده شدن و اقدام کردن برای حرکت تهاجمی سازمان یافته جهت تصرف مراکز حکومتی و تمام کردن عملی عمر رژیم بگذاریم و به فرعیات، که عبارت است از برنامه های ایران اینترنشنال، مبارزه وکالتی، سفر به اورشلیم، دعوای طرفداران پرویز ثابتی آدمخوار با ایرانیان معترض در خارج از کشور و تویت زنی و سلبریتی بازی و امثالهم توجهی نداشت.
بدیهیاتی که باید دانست
در سایه روشن سازی دو نکته ی بالا، اینک به این می پردازیم که برای آماده سازی موج دوم جنبش چه می توان کرد. این نکات برای همه ی کسانی است که نمی خواهند مثل سابق خود را معطل دیگران – اپوزیسیون و اتحاد و دولت های خارجی و معجزه – بکنند و تصمیم دارند، به عنوان انسان های بالغ و عاقل و واقع گرا و مستقل از کلیشه ها، عمل کنند. این افراد به نکات زیر اهمیت می دهند:
۱. مبارزه باید یک نقشهی راه داشته باشد. این نقشه راه که به آن استراتژی هم میگویند به مبارزین نشان میدهد که قرار است از کجا راه بیافتند، از چه نقاطی عبور کنند و سرانجام به کجا برسند.
۲. مبارزه باید مراحل مقطعی نقشهی راه را مشخص سازد. این مراحل مقطعی را گامهای تاکتیکی هم مینامند. تاکتیکها به طور منطقی دارای تقدم و تاخر هستند؛ یکی باید طی شود تا دیگری آغاز و به سرانجام برسد و در نهایت، به پایان نقشهی راه، یا همان مقصد و هدف، برسیم.
۳. مبارزه باید بداند که در هر یک از این مراحل تاکتیکی مندرج در نقشهی راه، چه روشها و راهکارهایی را به کار بندد. این روشها را هم چنین تکنیک هم میگویند. در هر مرحلهی تاکتیکی یک سری تکنیکها قابل استفاده است.
۴. مبارزه باید بداند که اجرای نقشهی راه یک کار جمعی و منظم است. کار جمعی منظم را سازماندهی میگویند. بنابراین مبارزه باید در دو سطح خرد و کلان سازماندهی داشته باشد.
۵. مبارزه باید بداند که حرکت سازمان یافته نیاز به مدیریت دارد. جمعهای منظم برای هماهنگی میان خود نیاز به مدیریت خرد و کلان یا همان رهبری دارند.
پس در درجهی اول، برای کسب آمادگی در موج دوم جنبش نیاز داریم به این که از حالا بدانیم
۱. استراتژی مبارزه چیست،
۲. تاکتیکهای این استراتژی کدام است،
۳. تکنیکهای هر بخش تاکتیکی چیست،
۴. جمعهای منظم را تشکیل داده و کار سازمان یافته فراگیریم،
۵. برای حرکت، مدیریت یا رهبری پیش بینی کنیم.
هریک از این موارد پنج گانه نیازمند توضیحات خاص خویش است. اما در این جا به اختصار به برخی از نکات پیرامون آنها اشاره می کنیم.
استراتژی:
استراتژی مهمترین بخش کار است. اگر نقشه ی راه دقیق و واقع گرا باشد شانس پیروزی بالاست و اگر رویابافی و ذهنی باشد شکست می خوریم. برای این منظور، نخست باید مقصد یا هدف را بشناسیم: پایین کشیدن رژیم کنونی از قدرت و جایگزینی آن با یک حکومت متعارف. برای رسیدن به این هدف می بایست:
· شرایط کنونی را سنجید،
· ظرفیت حرکت را شناسایی کرد،
· با ترکیب این دو، گام نخست نقشه را ترسیم کرد،
· بعد دید که پس از گام نخست، قدم بعدی چه می تواند باشد،
· و به همین ترتیب قدم های پس از آن، تا رسیدن به هدف.
تدوین یک استراتژی مبارزاتی کاریست سهل و ممتنع. سهل است چون اصول نظری آن را می شناسیم؛ ممتنع است چون باید با رویکردی فنی و دقیق و براساس واقعیت ها باشد. آن چه در زیر می آید تلاشی است برای این منظور:
شرایط نشان می دهد که بقای رژیم آخوندی معادل نابودی ایران است. برای جلوگیری از نابودی میهن باید رژیم را از قدرت کنار زد. از آن جا که رژیم با زبان مسالمت آمیز نمی رود، باید، به اجبار، با زبان قهر آمیز آن را کنار زد. برای مبارزه ی قهر آمیز باید یک حرکت تهاجمی و شاید پرهزینه را متقبل شویم. این دیگر جنبش اعتراضی کلاسیک نیست، یک جنبش قهر آمیز مردمی است برای سرنگون سازی یک رژیم تا دندان مسلح. این نوع مبارزه به قیمت جان عده ای از دو طرف و نیز تخریب برخی از تاسیسات و امکانات کشور خواهد بود. اما هزینه ای که مردم و ایران برای کل این مبارزه پرداخت خواهند کرد بسیار کمتر از ضرر و زیان چند روز حیات رژیم است.
مبارزه ی قهرآمیز از طریق حرف و شعار صورت نمی گیرد، از طریق هجوم مردم به نیروها و مراکز رژیم شکل بخشیده می شود. بنابراین، این بار بحث در مورد ماه ها اعتراض کف خیابان ها نیست بلکه در مورد مدت زمانی است که در طی آن، با هجوم مستمر و هدفمند و تصرف پایگاه های بسیج و سپاه و نیروی انتظامی و به اسارت درآوردن آمران و عاملان جنایت ها و دزدی های رژیم به پایان می رسد. این همان نقشه ی راه یا استراتژی از نوع «جنبش اجتماعی قهرآمیز» است برای براندازی تمامیت نظام جمهوری اسلامی. یک جنبش اجتماعی قهرآمیز هوشمند که سعی می کند با حداقل هزینه بر کشوری که می خواهد حفظ و نگه داری کند حداکثر شر و خباثت را که رژیم اشغالگر اسلامی نمایندگی می کند از آن دور سازد.
پس این بار، با آغاز موج دوم، به هر بهانه که باشد، نیاز به حضور قوی کنشگرانی است که
· جمع های چند نفره ی خود را تشکیل داده اند
· تجهیزات و تسلیحات حداقلی را برای خود فراهم کرده اند،
· آموزش مرتبط با روش های رزم خیابانی و هدایت مردم را در این گونه موقعیت ها دیده اند،
· مراکز و پایگاه های رژیم را شناسایی کرده اند،
· خود را از حیث جسمی و روانی برای نبردی جدی و تعیین کننده آماده کرده اند، و
· به دلیل همه ی این آمادگی ها، از توانایی لازم برای هدایت موج اعتراضی مردم برخوردارند.
تاکتیک ها و تکنیک ها:
کنشگران می دانند که در راستای تکنیک های مناسب برای مرحله ی نخست تاکتیکیِ استراتژی جنبش قهرآمیز مردمی
· باید اعتراضگران را به سوی پایگاه های متعلق به حاکمیت ببرند،
· با هدایت معترضین، این پایگاه ها را با کمترین هزینه ی ممکن تصرف کنند،
· سلاح ها، مهمات و تجهیزات این پایگاه را برای پیشبرد جنبش مصادره کنند،
· حرکت را به سوی پایگاه های دیگر حکومتی ادامه دهند،
· همزمان کنترل خیابان ها و عبور و مرور را به دست گیرند،
· عوامل رژیم را میان جمعیت شناسایی و خنثی کنند،
· دوربین های مستقر در سر چهارراه ها و خیابان ها و ساختمان ها را از کار بیاندازند،
· تاسیسات و مراکز دولتی که در خدمت تامین مالی رژیم هستند، مانند بانک ها و امثال آن را، از کار بیاندازند،
· نیروهای رژیم را به اسارت درآورده و به مراکز امن انتقال دهند،
· جمع های معترض در حال عمل در مناطق مختلف یک شهر را به تدریج به هم متصل سازند،
· پس از اتصال، با تشکیل یگان های مردمی قویتر، به سوی هدف های بزرگتر و تعیین کننده بروند.
این روند تاکتیکی حرکت و برخی تکنیک های آن است و این که چه مدت طول بکشد تا به نتیجه ی نهایی، یعنی تصرف تمامی مراکز اصلی حکومت در مراکز استان ها و پایتخت و از جمله بیت رهبری برسد، نیاز به این دارد که ضربآهنگ حرکت، میزان حضور مردم و شکاف در رژیم را ببینیم و بسنجیم. اما به طور کلی، این گونه از جنبش های دارای وجه تهاجمی نمی توانند از حیث مدت زمان زیاد طولانی باشند و باید در یک بازه ی معقول به نتیجه برسند.
در حالی که این نکات بخش اصلی و قلب حرکت را ترسیم می کند، جنبش باید آمادگی هر گونه انعطاف تاکتیکی یا تکنیکی برای موضوعات غیر مترقبه را نیز داشته باشد. به طور مثال، اگر شاهد حضور میلیونی مردم مانند ۲۵ خرداد ۸۸ بودیم، بخش سازمانده جنبش باید قادر باشد آن را، با یک مدیریت هوشمند، تبدیل به یک هجوم سیل آسای توده ای برای تصرف مراکز حکومتی و به دست گرفتن شهر کند، بدون آن که به طور لزوم به یک نبرد طولانی قهر آمیز نیاز باشد. اما این ها احتمال است و جنبش باید در کنار پیش بینی حدودی آنها، خود را از پیش برای طی کردن یک نقشه ی راه اصلی آماده سازد.
اهمیت همسویی استراتژی و تاکتیک ها
آن چه در این میان تعیین کننده است استراتژی جنبش است و نه تاکتیک های آن. تا زمانی که جنس و نوع تاکتیک با ماهیت استراتژی همخوانی دارد جای امیدواری برای موفقیت باقی می ماند؛ و درچارچوب سرنگون سازی رژیم کنونی، همخوانی تاکتیک با استراتژی مبارزه، در تهاجمی بودن و برانداز بودن هر دو است؛ کافیست این نکته را نادیده بگیریم تا کل استراتژی جنبش فرومی پاشد. منطق حاکم بر استراتژی پیشنهادی روشن است و باید در طی مراحل تاکیتکی ودر تمام طول مسیر براندازی، از زمان کلید خوردن دوباره ی جنبش حفظ شود: تهاجم برای تضعیف مداوم دشمن و تقویت مداوم مردم؛ یعنی دشمن باید هر روز ضعیف تر از روز قبل و جبهه ی مردم هر روز قویتر از روز گذشته ی خود شود. برای این منظور، تهاجم بی وقفه، گسترده، هدفمند و همه جانبه مورد نیاز است تا دستگاه امنیتی و سرکوبگر رژیم را از یک سو و ساختار مالی و مادی و پشتیبانی کننده ی آن را از سوی دیگر با شتابی تصاعدی بپاشاند و رژیم را در تمامیت خود مستعد سرنگونی سازد. پس، تردید نیست که استراتژی باید از روز نخست تا روز انتها، خصلت اصلی خود، یعنی وارد کردن مستمر و بی وقفه ی ضربه های پیاپی به رژیم و دستگاه سرکوب و ماشین مالی آن را، از یاد نبرد.
نکته ی کلیدی این که در این استراتژی هیچ امر تاکتیکی و یا هیچ محدودیت تکنیکی نباید خصلت تهاجمی براندازی را از آن بگیرد، به طور مثال یک عقب نشینی ظاهری و مقطعی توسط رژیم برای خواباندن آتش تند حرکت. رفتن به سوی هر گونه آلترناتیوی براین ویژگی تهاجم مستمر، استراتژی را باطل و ناکام می کند. از مرحله ی نخست می بایست با تهاجم آغاز کرد، با تهاجم ادامه داد و با تهاجم براندازی کرد. «تهاجم مداوم»، اسم رمز موفقیت استراتژی موج دوم جنبش خواهد بود.
دقت داشته باشیم که این تهاجم، ضمن آن که خصلت کلان دارد، اما نیازمند مدیریت کلان نیست. هر جمعی از کنشگران حتی در حد تشکل های دو نفره قادر خواهد بود که آن را در حد محدود محله ای اجرا کند. .مهم این است که هر واحد عمل کننده با رصد افقی و عمودی آن چه در پهنه ی مبارزه می گذرد خود را با حرکت دیگران هماهنگ سازد. ازدل این خودهماهنگ سازی که حرکت شبکه واری که نخست غیر متمرکز و بعدها به شکل متمرکز خواهد بود بیرون می آید. این ترتیب آن چه تمام واحدهای شهروندی عمل گرا در سراسر کشور را به هم پیوند خواهد زد، مخرج مشترک فعالیت همه ی آنهاست که همانا تمرکز بر تهاجم مداوم و بی وقفه به ماشین سرکوب و دستگاه مالی و اقتصادی رژیم است. این نقطه ی اشتراک توسط تیم های شهروندی کنشگر بدون نیاز به فراخوان خاص یا مدیریت متمرکز یا رهبری سیاسی بخصوص ادامه می یابد تا به عنوان برآیند جمعی و کلی آن، از مرحله ی تاکتیکی نخست استراتژی جنبش عبور کنیم. نباید فراموش کنیم که موفقیت پروژه-محور استراتژی در این است که هر یک از مراحل آن باید «تکمیل» شود تا بتوان مرحله بعدی را آغاز کرد. به این ترتیب همچنان که در پایین می بینیم، در مرحله ی نخست نیاز به هیچ مرکزیت مشترکی برای هدایت عملیات تهاجمی شهروندان خودسازمان یافته نیست. این عملیات ایذایی، پراکنده اما مستمر و بی وقفه ادامه یافته، گسترش پیدا کرده و رژیم را به آستانه ی از هم پاشی دستگاه امنیتی، سرکوبگر و مالی و اقتصادی می رساند. در آن زمان است که به سراغ مرحله ی دوم می رویم. تداوم و پیوند استراتژیک مراحل تاکتیکی به شرح زیر است. در هر مرحله از استراتژی فوق یک گام مهم تکمیل می شود:
· مرحله ی نخست: شکستن همزمان ماشین سرکوب و ساختار مالی رژیم
· مرحله ی دوم: تدارک تهاجم نهایی و آماده سازی جایگزین
· مرحله ی سوم: تهاجم نهایی و براندازی هدایت شده
· مرحله ی چهارم: جایگزینی و مدیریت دوران گذار.
پس، به یاد داشته باشیم که سخت ترین مرحلهی کار همانا بخش نخست است که باید با کمترین امکانات و تجهیزات صورت گیرد. اما وقتی به این مرحله حداکثر اهمیت را خواهیم داد که بدانیم تمامی جنبشهای قبلی در سال ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ و حتی ۱۴۰۱ در طی کردن همین گام نخست بود که ناکام ماندند و عمر و حیاتشان هرگز به مراحل بعدی نرسید. طنز تاریخ این که در اپوزیسیون خارج از کشور، بدون کمترین اهمیتی به سه مرحله ی نخست، یک دعوای چهل ساله بر سر فقط مرحله ی چهارم برپا بوده است. این در حالی است که به طور منطقی، در طی این روند قدم به قدم، نیرویی به عنوان «جایگزین» مطرح خواهد شد که در سه بخش اول تاکتیکی و به ویژه، در بخش نخست، فعال ترین و موثرترین نقش را در آموزش و هدایتگری تهاجم مردمی قهرآمیز به رژیم ایفاء می کند. این نیرو، هر که و هر چه باشد، به طور طبیعی در جایگاه هژمونی، هدایت، مدیریت و رهبری و لذا، جایگزینی (آلترناتیو) قرار می گیرد. نیروهایی که در سه بخش اول کاره ای نیستند برای جایگزینی هم مطرح نخواهند بود و صرف به راه انداختن بوق و کرنای تبلیغاتی و رسانه یا چیزی را عوض نمی کند. بعد از عبور ازمراحل سخت دوران گذار و استقرار امنیت و آرامش در کشور است که آن دسته از نیروهای سیاسی که در تدارک و هدایت و رهبری مبارزه ی قهر آمیز و تهاجم در مسیر براندازی نقشی نداشته اند می توانند بیایند و در یک فضای دمکراتیک تدارک دیده شده توسط جایگزین حاکم به فعالیت سیاسی متعارف در کشور بپردازند. این روند به شکل «دوفاکتو» صورت می گیرد و به نظر و خواست ما ربطی نخواهد داشت.
جمع بندی:
موج دوم جنبش در راهست. برای پیروزی این بار باید «استراتژی جنبش قهرآمیز مردمی» را پیش گرفت. در این استراتژی باید آماده بود که از ابتدا در قالب جمع های شهروندی خودسازمان یافته با تهاجم گسترده ی مردمی به دستگاه سرکوب و ماشین پولسازی رژیم آن به سمت تضعیف مداوم ها داد و در ادامه به صورت هدایت شده و هدفمند، با هجوم نهایی، حاکمیت ضد مردمی را از قدرت پایین کشید و آن را با جایگزینی که نقش اصلی را در این استراتژی داشته است تعویض کرد. کسب آمادگی برای این منظور از حالا ممکن و میسر است و نیاز دارد به نیروهایی که حاضرند، بدون نیاز به یک مدیریت متمرکز از ابتدا، دشواری ها، هزینه ها و جانفشانی های مبارزه ی قهرآمیز را پذیرا شوند. تردیدی نیست که در ادامه و با کسب سازماندهی کلان و رهبری مناسب این روش مبارزه می تواند به عنوان استراتژی پیروزی در موج دوم جنبشی که در راهست مطرح باشد. شدنی است اگر بخواهیم.#
_________________________________________
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
توییتر:@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد