با نزدیک شدن نسل کشی به پایانی نافرجام در نوار غزه، مجموعه ی صهیونیستی دولت کنونی اسرائیل در مقابل این پرسش قرار می گیرد که برای باقی ماندن در رأس قدرت و پیشبرد سایر بخش های طرح های خود باید دست به چه کاری زند. چه چیزی است که بتواند شکست فاجعه بار اخلاقی، سیاسی و نظامی دولت نتانیاهو در نوار غزه را لاپوشانی کرده و در سایه ی یک فاجعه ی عظیم، این ناکامی ذلت بار را به محاق فراموشی سپارد؟
در این راستا شاهدیم که دست و پا زدن های ارتش اسرائیل برای به راه انداختن یک جنگ تمام عیار در لبنان با موفقیتی توام نبوده است و حزب الله از ورود به یک رویارویی همه جانبه ی منجر به جنگ پرهیز کرده است. در سوریه نیز تمامی تجاوزات ارتش اسرائیل از بلندی های اشغال شده ی جولان نتوانسته برانگیزاننده ی جنگی باشد. حوثی ها نیز بیشتر با نیروهای دریایی آمریکا و بریتانیا درگیرند تا مستقیم با اسرائیل. بنا بر این، در ته انبان اسرائیل فقط تلاش مفلوکانه ای مانده برای کلید زدن یک جنگ با ایران. ایرانی که حکومت نامردمی و همدست آن با تل آویو کاندیدای مناسبی برای بقای صهیونیسم از طریق جنگ است.
چنین جنگی در واقع کارت نهایی باند صهیونیست های افراطی کنونی است تا بتواند جامعه ی دچار تقسیم و تشتت شده ی اسرائیل را – که به گمان برخی تا مرز جنگ داخلی به پیش خواهد رفت – پشت یک دلیل مشترک گرد آورد و مانع از سقوط حتمی خویش و ضرورت انتخابات زودرس شود. برای این منظور، به طور قطع، تل آویو یک سری حرکت ها، شامل عملیات متعدد را پیش بینی کرده است که امیدوار است در یک جایی بیت رهبری و فرماندهان تحت امر آن را در ایران به واکنشی حتمی و قاطع بکشاند تا از آن به عنوان نقطه ی آغازین هجوم مشترک اسرائیل و آمریکا به ایران استفاده شود.
بعد از حملات مکرر کوچک و متوسط در لبنان و سوریه و عراق، سرانجام هفته ی گذشته صهیونیست های جنگ افروز، با حمله به کنسولگری رژیم ایران در دمشق، برگی بزرگ را رو کردند که امیدوارند به بار نشیند و ایران را به واکنش و به دنبال آن، به یک جنگ بزرگ سراسری مجبور سازد. این که رژیم ایران بخواهد واکنش نشان دهد و این که چه حرکتی به این عنوان در راه باشد موضوعی مهم است، اما نکته ی مهم تر از آن، برای دولت مفلوک نتانیاهو، این است که واکنش ایران به موقع باشد؛ یعنی خیلی دیر و دور نباشد، تا آنها بتوانند بهره ی مورد نظر خود را از آن ببرند.
دلیل این شتاب و عجله آن است که حال صهیونیسم در اسرائیل خوب نیست.
وضعیت وخیم صهیونیسم
چندین مورد منفی و دردسرآفرین است که ضرورت حرکت «به موقع» رژیم ایران برای نجات دولت مفلوک و شکست خورده ی نتانیاهو را مطرح می کند:
- حمله ی اسرائیل به نوار غزه با شکست مفتضحانه ی تاریخی مواجه شد. ارتش پوشک پوش و تروریست اسرائیل جز قتل عام کودکان و زنان بی دفاع و تخریب خانه ها و بیمارستان ها و کشتن نوزادان در زایشگاه ها هیچ پیروزیی در زمینه ی نظامی به دست نیاورد. این ارتش با چند صد کشته و چندین هزار زخمی و معلول و بیمار روانی، به عنوان حاصل شش ماه عملیات نظامی، چیز دیگری به دست نیاورد. کارنامه ای که بدترین های تاریخ نظامی جهان را روسفید کرده است.
- چهره ی هیولا صفت صهیونیسم تروریست اسرائیل بر جهانیان آشکار شد و جامعه ی جهانی دریافت که با یک مجموعه از بیماران سایکوپت، به غایت تبهکار و غیرقابل کنترل طرف است که به عنوان بزرگترین و اولین خطر تاریخی برای منطقه، جهان و بشریت معرفی و معروف شد. اسرائیل دیگر، تا روزی که چنین کشوری وجود دارد، نمی تواند این تصویر آدمخوار قاتل را از خود دور سازد.
- اتهام «نسل کشی» و «جنایت علیه بشریت» و برپاسازی «هولوکاست برای فلسطینی ها» و نیز «تصفیه ی قومی» بر پیشانی اسرائیل به مثابه نازیسم قرن بیست و یکم مُهر شد و از این پس، تا دهها سال، تمام نهادهای بین المللی در پی آدمکشان و جنایتکاران تروریست اسرائیل خواهند بود، چه درسطوح بالا مانند نتانیاهو، گالانت، بنی گانتز و ژنرال های ارتش تروریست اسرائیل و یا سربازان ساده ی سایکوپت کودک کشی که در سراسر جهان تحت تعقیب دیوان کیفری بین المللی و امثال آن خواهند بود. نام اسرائیل از این پس با جنایت علیه بشریت همنشین شده است و فعالان حقوق بشر به دنبال ریز و درشت این آدمکشان خاطی خواهند بود.
- جامعه ی اسرائیل دستخوش بدترین نوع شکاف در درون خود شده است: طرفداران صلح در یک سو و طرفداران آدمخواری و نسل کشی در سوی دیگر. این جامعه با این ترکیب بیماروار و زخم روانی که خود را اینک به عنوان قاتل کودکان نوار غزه شناسایی می کند، دیگر هرگز رنگ «صلح اجتماعی» و آرامش داخلی را نخواهد دید. بخش آدمکش جامعه با بخش با وجدان آن برای دهه ها درگیر خواهند بود و فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی اسرائیل به سوی نوعی شکاف و تفرقه و نزاع و تشتت رو به وخامت بی سابقه خواهد رفت. مهر جنایتگری برای ابد بر ناسیه ی اسرائیل ثبت شد.
- اوضاع داخلی اسرائیل هرگز تا این حد آشفته، وحشت زده و به هم ریخته نبوده است. صدها هزار اسرائیلی از خانه های خود رانده شده اند، صدها هزار نفر در تدارک فرار از اسرائیل و بازگشت به کشورهای اصلی خود هستند، اقتصاد اسرائیل از هم پاشیده و در حال ضرر دهی میلیاردی برای مخارج جنگ و از کار افتادن برخی از فعالیت ها و بنادر و اسکله ها و فرودگاه ها است. کمبود نیروی کار و تعطیلی فعالیت ها برجسته است. بی ثباتی کشور سبب فلج شدن بخش سرمایه گذاری و حتی فرار سرمایه ها شده و شرکت های بزرگی مانند مک دونالد در حال بازخرید رستوران های خویش در سراسر اسرائیل هستند تا ضررهای جهانی ناشی از تحریم بین المللی خود را جبران سازند. اگر کمک های مالی میلیاردی آمریکا و دزدی های کلان شبکه ی صهیونسیم در جهان -و حتی در ایران- برای انتقال پول به این مجموعه ی قلابی نبود، اقتصاد اسرائیل چند ماه پیش فرو پاشیده بود.
- امپراتوری دروغپردازی اسرائیل در حوزه ی قدرت نظامی این کشور به مثابه یک کاخ کاغذی فرو ریخته است. معلوم شد که تمامی تبلیغات پوچ اسرائیل در مورد قدرت بالای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی آن در حد زنده سوزاندن نوزادان در زایشگاه ها بوده و نیم میلیون سرباز پوشک پوش اسرائیلی به اضافه ی تمامی تجهیزات و تکنولوژی نظامی پیشرفته ی آمریکا، بریتانیا، آلمان و … نتوانست حتی یک گروگان اسرائیلی را در نوار غزه ی ویران شده و بعد از تلفات 100 هزار کشته و زخمی آزاد سازد! این کارنامه ی فاجعه بار ارتش اسرائیل را به عنوان یکی از جنایت پیشه ترین و در عین حال خرفت ترین، کودن ترین و دست و پا چلفتی ترین ارتش های جهان، متشکل از مشتی فاسد جنسی و بدکاره و آدمکش تروریست شناساند. اینک برای کشورهای عرب و غیرعرب منطقه و جهان مسجل شده است که اگر غول نظامی آمریکا نباشد جارو کردن این ارتش ابله و توسری خور صحبت چند ساعت تا چند روز خواهد بود.
- تصویر بین المللی اسرائیل به درون یک منجلاب پرتعفن دیپلماتیک فرو رفته است. برخی دولت ها روابط دیپلماتیک خود را با این دولت تروریست قطع کرده اند، برخی سطح آن را کاهش داده اند، بعضی زبان انتقاد تند یا متوسط پیش گرفته اند، برخی از کشورها آن را به دادگاه بین الملل کشانده اند. اینک اسرائیل در چشم بسیاری از دولت های جهان به طور کلی به عنوان یک دولت شرور جنگ افروز، دروغ گو، نسل کش، ناقض حقوق بین الملل، وحشی و خطرناک برای صلح بین الملل محسوب می شود. اصلاح و بهبود این تصویر مخدوش به این آسانی ها و قبل از چندین دهه ناممکن خواهد بود. ضمن آن که اینک تمامی نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته به آن و دادگاه عدالت بین الملل و نیز نهادهای جهانی حقوق بشر، اسرائیل را به عنوان یک تمامیت ناقض حقوق بشر، بچه کش، دروغگو و غیرقانونی قلمداد می کنند.
در سایه ی این دلایل -که البته لیست آن طولانی تر است- مجموعه ی تروریستی صهیونیسم اسرائیل خود را در معرض یک تهدید وجودی می بیند و آن این که، به مانند مجموعه ی جنایتکار رایش سوم آلمان، آرزوی عمر هزارساله خود را به گور برد. امروز پروژه ی هزار ساله صهیونیسم و استقرار بر خاورمیانه و برقراری اسرائیل از نیل تا فرات و حاکم ساختن سلطه ی قوم یهود بر جهان چیزی جز آرزوهای مزخرف مشتی سایکوپت مخبط در میان این فرقه ی آدمکش خرفت جلوه نمی کند. نقشه ی پلیدی که بر آب شده است. صهیونیسم اینک در سراشیبی سقوط است و به عنوان مزاحم جامعه ی بشری بدیهی است که دیگر چرخ تاریخ به عقب باز گردد.
به دلیل این حتمی بودن نابودی در انتظار است که صهیونیسم دست و پا می زند با جنگ و آدمکشی بیشتر، شاید چند صباحی به عمر ننگین خویش بیافزاید. جنگ با ایران برای صهیونیسم یک راه نجات معجزه آساست. به راه انداختن جنگ با ایران، که معادل جنگ در خاورمیانه با حضور مستقیم یا غیر مستقیم دهها کشور خواهد بود و چندین سال به طول خواهد انجامید، چشم اندازی مطلوب برای آدمخواران صهیونیست است. به همین خاطر، برای آنها مهم است که هر چه زودتر و تا قبل از این که در یکی از این آخر هفته ها، تظاهرکنندگان معترض اسرائیلی که جلوی محل خانه ی نتانیاهو تجمع می کنند وارد خانه ی وی شده و او را تکه و پاره کنند، این جنگ کلید بخورد.
شانسی که صهیونیست ها دارند این است که برادرانشان در تهران نیز وضعیتی خیلی بهتر از پسر عموهای تل آویو نشین خویش ندارند.
وضعیت وخیم آخوندیسم
در آن سوی، رژیم همدست تل آویو در تهران نیز ممکن است، در حال و هوایی دیگر، اما همسوی با ایده ی جنگ، منافع خود را در گرو به خاک و خون کشیدن مردم ایران و ویرانی کشور و منطقه ببیند. از جمله به خاطر:
- اقتصاد ایران در مرز ریزش خطرناک ساختاری است. افزایش سریع قیمت دلار و نیز تورم کالاهای خوراکی از همین روزهای اول سال به خوبی حکایت از ماه هایی فاجعه بار در پیش روی ملت دارد. کسر بودجه ی شدید به دلیل کمبود درآمدهای ارزی محسوس است. بی ارزش شدن پول ملی امسال می تواند به دلاری کردن کامل مبادلات تجاری متوسط و کلان داخل کشور منجر شود.
- اضمحلال دستگاه دولت شدت گرفته است. در جای جای کشور و در مورد بدیهی ترین مسئولیت های بر عهده ی حکومت، دولت غایب است و مشتی ابله و فاسد و دزد و عقب مانده، به عنوان رئیس جمهور و وزیر و مسئولان حکومتی، می روند که ایران را برای نخستین بار در تاریخ خود با پدیده «نادولتی» (statelessness) مواجه سازند که در طی آن، ضمن آن که یک دستگاه اداری در پایتخت پول مردم را مصرف می کند اما کارکرد دولت غایب خواهد بود. کشور به تدریج به شیوه ی آتش به اختیار اداره شده و نوعی هرج و مرج پنهان می رود که با آشکار شدن خود، زنگ پایان عمر دولت مداری در ایران را به صدا درآورد. از آن جا به بعد آشوب واقعی شروع می شود.
- عدم امنیت در سراسر کشور در حال گسترش است. سرقت های کوچک و لخت کردن شهروندان در وسط شهر و خیابان به خوبی مشهود و در حال ترویج است. ماموران رژیم روزانه و به آسانی در استان های پرتنش مانند سیستان و بلوچستان شکار می شوند. فروش آزاد اسلحه به قیمت های نه چندان بالا در میادین دست دوم فروشی و نیز در فضای مجازی در حال گسترش است و تعداد بیشتری از ایرانیان ضرورت خودمسلح سازی را برای تامین امنیت خویش پی برده اند. حجم عظیمی از سلاح اینک به صورت پنهان در کشور در دست مردم است و با مساعد شدن اوضاع، استفاده ی آشکار از آن آغاز می شود. پدیده ای که در بسیاری از کشورها خبر از جنگ داخلی داده و می دهد.
- کمترین شانسی برای آرامش در صحنه ی دیپلماتیک مرتبط با ایران وجود ندارد. تنش ها در خاورمیانه در حال افزایش است و تعهد رژیم به بسیاری از نیروهای مسلح غیر دولتی یا دولتی در منطقه هزینه های مالی، نظامی، نیرویی و سیاسی زیادی روی دست حکومت آخوندی گذاشته است. بعید است که هیچ گشایشی در زمینه ی پرونده ی امنیتی یا رویدادهای پرتنش منطقه در چشم انداز باشد. ضعف دستگاه دیپلماسی رژیم اجبار روی آوردن آن به قدرت نظامیش را دو چندان کرده است و همین امر افزایش تنش ها و خطر جنگ را به همراه داشته و دارد.
- جامعه در حال رفتن به سوی طغیان اجباری است. هر چند اکثریت مطلق مردم ایران قید دمکراسی و امثال آن را زده اند، اما نمی توانند از خیر آب و نان بگذرند. با ناممکن شدن تهیه حداقل ها در ماه های آینده می توان تصور کرد که مردمی خشمگین و گرسنه، با نیت ایجاد جدایی میان سر و بدن آخوندها و پاسداران و دزدان میلیاردر مفتخور راهی خیابان ها شوند. شورش گرسنگان که این بار با تکیه بر تجربه هایی مانند دی 96 و آبان 98 به سلاح گرم و سرد مسلح خواهند بود چشم انداز اصلی آینده ی اجتماعی و سیاسی ایران است. جامعه ی ایران خصلت شورشی یافته و شورش ها شکل ناگزیر اعتراضات اجتماعی در ماه های آینده خواهند بود.
- شرایط اقلیمی رو به وخامت، مرگ سرزمین ایران را اعلام می کند. با در نظرگرفتن مجموعه ی چالش های اقلیمی بسیار بعید است که دهها میلیون ایرانی ساکن استان های آسیب دیده از شر گرمای غیر قابل تحمل، کمبود آب، آلودگی، قطع آب و نیز فرونشست زمین و امثال آن در امان باشند. به همین دلیل، باید منتظر مهاجرت های اقلیمی و حتی قیام های اعتراضی در پیوند با شرایط زیست محیطی باشیم. به هم ریختگی اوضاع اقتصادی و اجتماعی تحت تاثیر شرایط وخیم اقلیمی تشدید شده و نظم اجتماعی و امنیت را در کشور به چالش خواهند کشید.
- گسست ساختاری در بدنه ی حاکمیت در حال افزایش است. به محض مرگ جسمی خامنه ای مرگ سیاسی نظام آخوندی کلید خواهد خورد. هم تحت فشار دلایل بالا و هم به دلیل رقابت ناگزیر شدید میان مافیاهای آدمخوار رژیم که در پی حذف رقبا برای حفظ انحصار قدرت و ثروت خواهند بود. قابل پیش بینی است که یک شکاف و اختلاف عظیم در مدیریت اداری و فرماندهی نظامی کشور قابل مشاهده است که نوید نوعی جنگ قدرت را با کلید زدن از بالا و تشدید از پایین می دهد. این جنگ قدرت به فراخور توزیع نیروهای نظامی متعدد و متشتت در هر طرف می تواند شرایط متفاوتی را برای کشور رقم زند.
این جا نیز این دلایل گزینشی را اگر در کنار هم قرار دهیم می بینیم انگیزه برای دیدن جنگ به صورت «نعمت» در نظام اسلامی، به مثابه نظری که در این مورد در نزد دوقلوی صهیونیست خود وجود دارد، بالاست. به عبارت دیگر، بین بمباران های نابودساز ایران و قیام های نابودساز رژیم بدیهی است که مثلث آخوند-پاسدار- دزدان طبقه ی حاکم، اولی را ترجیح می دهند. اگر در سناریو جنگ کشور قرار است به نابودی کشیده شود در دومی رژیم است که قرار است محو شود. پس انتخاب حاکمیت مشخص است.
و در این میان ما از چند هزار سال پیش می دانیم که برای آغاز «حتمی» یک جنگ به دو طرف نیاز است.
حال که دولت مفلوک آدمخوار نتانیاهو در تل آویو از آن طرف و دولت مفلوک آدمخوار خامنه ای در تهران از این طرف هر دو در سراشیبی سقوط و حذف تاریخی خویش هستند، بعید است که بهانه و شرایط لازم برای آغاز جنگ فراهم نشود. این جنگی است که در آن برنده ای جز شرکت های بزرگ اسلحه سازی و نفتی و مالی مافیای صهیونیسم و سرمایه داری وجود ندارد، و البته در این میان مرگ و رنج و آوارگی دهها میلیون نفر را با خود در منطقه ی خاورمیانه به همراه خواهد داشت.
آری،
- سرنوشت تاریخی صهیونیسم امروز به جنگ با ایران پیوند خورده است،
- سرنوشت تاریخی آخوندیسم امروز به جنگ با اسرائیل پیوند خورده است و
- سرنوشت هر دو آنها به ویرانسازی و مرگ و کشتار میلیون ها انسان بیگناه در خاورمیانه گره خورده است.
از یاد نبریم که
- صهیونیسم همان آخوندیسم با آب و رنگ یهودی است،
- آخوندیسم همان صهیونیسم با ظاهر اسلامی است و
- هر دو نماد دشمنی سازمان یافته علیه اخلاق و عقلانیت بشرهستند.
یا جامعه ی مدنی اسرائیل در آن جا و بخش آگاه مردم ایران در این جا دست به حرکتی مهم و نجات بخش می زنند و یا سرنوشت هر دو در دست سایکوپت های آدمخوار تروریست ضد بشر تباه خواهد شد.
انتخاب با ماست. شدنی است اگر بخواهیم.
—
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بینهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: korosherfani@yahoo.com
توئیتر: KoroshErfani@