کورش عرفانی
کم نیستند کسانی که بر این باور رسیده اند دیگر متغیرهای اقتصادی در ایران قابل تغییر نیستند و هیچ گونه بهبودی در شرایط فعلی ممکن نیست. آنها سفارش می کنند که یا شرایط اسف بار کنونی را پذیرا باشیم و ادامه دهیم تا مضمحل شویم و یا به سوی یک «تغییرسیاسی» برویم.
این توصیه نیکو و واقع بینانه است. اما اگر به گفتن آن بسنده کنیم و به دنبال کار خود برویم، مخاطب با این پرسش به دنبالمان می آید که: تغییر سیاسی، خوب بله، اما چگونه؟
در این جاست که می بینیم به شدت از شمار کسانی که، ضمن تشخیص بالا، پاسخی هم برای این سوال مهم که چگونه در ایران تغییر سیاسی لازم، ضروری و حیاتی را پدید آوریم، کاسته می شود.
در این مورد پیش از این بسیار گفته و نوشته ایم، اما در این جا به ارائه ی یک چارچوب کلی برای آن بسنده می کنیم:
تغییر سیاسی در هر کشوری به دو نوع اختیاری و اجباری تقسیم می شود.
تغییر سیاسی اختیاری به طور معمول از راه های مختلف می تواند رخ دهد؛ از جمله از طریق: کودتای نظامی، کودتای سیاسی از درون رژیم، اصلاحات از بالا، جنبش های اجتماعی منجر به تعویض رژیم یا همان انقلاب. وقتی به این لیست نگاه می کنیم و شرایط ایران را از نزدیک می شناسیم می دانیم که هیچ یک از این روش های ارادی و اختیاری به طور مشخص در آن جا شانسی برای تحقق ندارند. تقریبن هیچ یک از آنها و به هیچ میزان.
این بدان معناست که ما نمی توانیم در ایران تغییر سیاسی اختیاری داشته باشیم. منظور حرکتی است که منظور و هدف و برنامه دارد. اما این ایران را از یک تغییر سیاسی اجباری مصون نمی دارد. این نوع از تغییر، بر عکس، فاقد منظور است، هدف خاصی در آن دنبال نمی شود و از جمله، برنامه ای ندارد یا به قولی، برنامه پذیر نیست.
تغییر سیاسی اجباری اشاره به رویدادهایی دارد که در کشورهایی که نمی توانند تغییر سیاسی اختیاری و ارادی و هدفمند دست بزنند رخ می دهد و به طور معمول شامل چند مورد است: فروپاشی اقتصادی، فروپاشی سیاسی، جنگ آب و نان، جنگ های قومی و نژادی، جنگ های منطقه ای و سرزمینی، جنگ داخلی فراگیر، شورش های کور گرسنگان، فروپاشی مادی دولت مرکزی، جنگ با کشورهای دیگر و…
به نظر می رسد که با عبور ایران از نقطه ی ممکن پذیری تغییر سیاسی اختیاری، اینک، یگانه سرنوشتی که در انتظار کشورمان است یک تغییر سیاسی اجباری تحمیل شده توسط شرایط از هم پاشیده است که توام با خسارات، تلفات و فجایع بسیار خواهد بود.
بدیهی است که با بروز این نوع از تغییر در ایران چیز زیادی از یک کشور متحد و یک پارچه باقی نخواهند ماند. تجزیه ی سرزمینی و ملی در انتظار ایران خواهد بود و حتی در این صورت نیز بسیاری از مناطق «ایرانستان» فرضی آینده از حیث زیست محیطی غیر قابل سکونت خواهد بود. تنها بخشی هایی از ایران، که به چنگ بیگانگان می افتند می توانند بخشی از جمعیت ایران را در خود داشته و به عنوان شهروندان کشورک های جدید التاسیس زنده بمانند. بخش عمده ای از جمعیت ایران به واسطه ی گرسنگی و تشنگی و جنگ داخلی و آوارگی تلف خواهند شد.
چه موقع این رخ خواهد داد؟
به نظر می رسد که کشور در سال کنونی گام های تازه ای را به سوی این مسیر خواهد پیمود و به تدریج وارد مراحل فاجعه بار ناشی از 1) سوء مدیریت و غارت و فساد از بالا و 2) سکوت و انفعال و تماشا از پایین خواهد بود.
تلاش مجموعه ی فعالان و مخالفان در داخل و خارج از کشور، تا بدین جا، نتوانسته در ایران حرکتی تغییرآفرین پدید آورد و با وخامت هر چه بیشتر اوضاع کلی کشور این احتمال باز هم کمتر و ضعیف تر خواهد شد.
در این شرایط، یافتن جای پایی برای استوارسازی امیدواری خود برای آینده ی مملکت مان آسان نیست. اما از آن سوی ناامیدی هم راهکار نیست. بهتر است امید را حفظ کرده و همچنان به تلاش های خود ادامه دهیم. این واقعیتی است که هر شانس ناشناسی که در آینده بروز کند فقط توسط جمعی که امیدواری خویش را نگه داشته و به کوشش های مستمر خود ادامه داده است قابل استفاده خواهد بود.
توصیه ی نگارنده این است که اقلیت اندک کنشگران، در داخل و خارج از کشور، خود را برای سناریوهای تباه و سیاه آینده آماده کند تا شاید به واسطه ی سازماندهی، آموزش، تدارک و مدیریت و رهبری بتوانیم از بروز بدترین امکان جلوگیری کرده و مسیری دیگر برای تحولاتی که پیش رو است ترسیم کنیم. تبدیل تغییر ناهدفمند به تغییر هدفمند کاریست دشوار اما ممکن.
شدنی است اگر بخواهیم. انتخاب با ماست.#