انتخابات در ایران به چنین امری در هیچ کجای دنیا شباهت ندارد. عدهای ضدایرانی در بالا برای تقسیم قدرت و ثروت میان خود هر از چندگاهی افرادی را به عنوان رئیسجمهوری و نمایندهی مجلس میآورند و میبرند؛ این امر نه از جانب مردم مورد اعتناء قرار میگیرد و نه از آن سوی واکنش و رفتار مردم در بالا مورد توجه است.
در ایران، دو جهان بالا و پایین، جامعه و طبقهی حاکم، دیگر با هم ارتباطی ارگانیک ندارند. یک رابطهی صرف مکانیکی بین آنها برقرار است: بالا غارت میکند و میچاپد و میکشد و پایین غارت میشود و میمیرد، اگر هم اعتراضی کند زودتر میرانده میشود.
در چنین شرایطی، یک نوع قهر طبیعی میان جامعه و حکومت برپاست؛ جا دارد اشاره کنیم که این قهر، کلیت جمعیت ایران را در تضادی آشتیناپذیر با کل طبقهی حاکم قرار میدهد. تضادی که در ذهن هر ایرانی نظریهپردازی و تعریف نشده است اما در قلب هر ایرانی در قالب حس نفرت موج میزند.
بالاییها در دنیای خویش غرقند و حاکمیت اسلامی با تمام زیورآلات مذهبی و ایدئولوژیک خود، نقش مدافع و نگهبان و مدیر اجرایی برای کسانی را دارد که در بهشت خود غرق در ثروت و رفاه و عیش و نوش به زندگی خوش و سرمستانهی خویش مشغولند.
خبر بد برای طبقهی حاکم اما این است که این بازی، دیر یا زود، رو به پایان است، پایانی بد و سخت و تلخ.
نوکران طبقهی حاکم در دستگاههای سه گانهی مجریه، مقننه و قضاییه به قدری ابلهانه و بد عمل کردهاند که اینک جامعهی فقر زده میرود که به جامعهای عصیانزده تبدیل شود، عصیانی خشن و خونین. تمامی مطالبی که هموطنان از ایران ارسال میکنند نشاندهنده به جوش آمدن دیگ نارضایتیهاست.
اینک که جامعه شاهد انعطافپذیری صفردرصدی حاکمیت در مقابل خواستها و مطالبات و نارضایتیهای تودههاست، و همین نمایش انتخابات و ردیف کردن شش نوکر سرسپردهی نظام نماد آن است، سرانجام، فکر یک جنبش انتقامی در او در حال شکل گرفتن است.
شرایط در ایران به گونهای است که جامعهی مدنی در مقابل اجبار حذف جنبش اجتماعی کلاسیک قرار گرفته است. در مقابل جنبش اجتماعی که با طراحی و هدف و برنامهریزی صورت میگیرد، جنبش انتقامی به مثابه شورشی کور میآید که خشم انباشته شده جامعه را در خشنترین شکل خود تبلور بخشد. این در راهست و بروز آن، بحث زمان است.
و زمان همان عنصری است که نیروهای مبارز و مخالف در اختیار دارند تا خود را برای استقبال از این شورش و سوار کردن حداقلی از مدیریت دارای اصالت مردمی بر آن آماده سازند.
یادآوری کنیم که جنبش انتقامی از این ویژگی برخوردار است که کور است و احساسی، توأم با در جهی بالایی از شور و هیجان و حس قوی انتقام گرفتن از هر آن چه حاکمیت و ستم آن را نمایندگی میکند. در این شرایط، کم نخواهند بود جریانهایی که با سوءاستفاده از این جو غلیظ طغیان ستمدیدگان در صدد خواهند بود از آن استفاده کرده و با عوامفریبی و دروغ، اهداف تجزیهطلبانه و یا منفعتجویانهی مافیایی خویش را دنبال کنند.
این برای تمام جریانهای اصیل مردمی یک ضرورت است که از حالا خود را برای ایفای نقش فعال و هدایتگر جنبش انتقامی آماده سازند.
این آمادگی به معنای داشتن یک تشکل هویتدار است که باید با تمرکز برای کارهای ضروری، در چارچوب مشخص «فرماندهی شورشها»، به مقولهای بیاندیشد به اسم «رهبری جنبش انتقامی».
رهبری جنبش انتقامی آن چیزی است که در قالب یک تشکل مردمی قدرتمند، با هدفی معین، صریح، محدود و تعریف شده باید آمادهسازی شود. این رهبری در یک در روند عملی ساخته و گام به گام شکل میگیرد. در حالی که چنین کاری یک استراتژی کلان را میطلبد، آن چه به عنوان استخوانبندی اصلی و عملیاتی آن عمل میکند همانا تشکیل هستههای شهروندی کنشگر است که در محل، یعنی در درون جامعه، به فعالیت میپردازند.
این هستهها با کار محلی در داخل از یک سو و پیروی از راهبردهای کلان ارائه شده از سوی ساختار رهبری تشکیلاتی در خارج از سوی دیگر زمینههای تشکیل یک شبکه قدرتمند، موثر و کارآ را برای رهبری جنبش انتقامی و هدایت شورشها آماده میسازند.
این همان شبکهای است که از همین حالا باید شکل گیرد و آماده شود تا هم شورشهای کور را در خیابانها رهبری کند و هم به محض براندازی نظام، امنیت و نظم و مدیریت امور جاری را در شهرها و روستاهای سراسر کشور عهده دار شود. از همین حالا باید در مملکتی که با مدیریت آتشبیاختیار به طور عملی در بسیاری از موارد فاقد دولت است به صحنه آید.
این کسب آمادگی از حالا است که شانس تبدیل جنبش انتقامی به انتقالی را برای مدیریت کشوری که فردا با فروپاشی یا سقوط نظام به معنای واقعی کلمه بیدولت و بیصاحب خواهد شد فراهم می آورد. در همین ایام نبودِ دولت در بسیاری از کوچهها و محلات در قالب فقدان امنیت شهروندان از ساعتی از شب به بعد آشکار است. این جای خالی را همین واحدهای عملیاتی شهروندی باید پر کنند.
در چنین شرایط ما با پیشنهاد تشکیل جبههی مردمی جمهوری دوم به دنبال پایهگذاری و گسترش این مهم بوده و هستیم.
جبههی مردمی جمهوری دوم تشکیلاتی است اجتماعی که دارای رهبری سیاسی میباشد. اعضای این جبهه، متشکل از مردم کوچه و بازار، خود را آموزش داده، مجهز کرده، مسلح کرده و سازماندهی میکنند تا با آغاز جنبش انتقامی، بدون فوت وقت، وارد صحنه شوند و هدایت این شورشها را به سوی مراکز حساس و مهم حکومتی بر عهده گیرند و از رفتن حرکت مردم به سوی قتل و غارت انتقامکشی کور جلوگیری کنند.
برای این منظور جبههی مردمی جمهوری دوم پیشبینی میکند که اجزاء زیر را برای ماموریت خود نیاز دارد:
۱. یک بدنهی اجتماعی متشکل از شهروندانی که در پی آموزش و تجهیز خود و شبکهسازی هستند تا در روز ر وارد عمل شوند.
۲. یک بدنهی مدیریتی که کار هدایت و سازماندهی بدنهی اجتماعی را بر عهده دارد.
۳. یک رهبر که راهبردهای کلی حرکت جبهه را برای پیشبرد جنبش انتقامی ارائه میدهد.
با این سه جزء، جبههی مردمی جمهوری دوم باید در صدد تدارک آن چه برای اجرای ماموریت خویش لازم دارد باشد:
۱. یک پوشش رسانهای قوی ماهوارهای برای رساندن آموزشها و دستورات به داخل کشور.
۲. یک شبکهی قدرتمند اینترنتی برای تامین اطلاعرسانی کاری به سطوح مختلف شبکهی کشنگران جبهه. (با پیشبینیهای لازم برای دسترسی به اعضای خود در صورت قطع اینترنت دولتی)
۳. یک شبکهی مالی قدرتمند برای حمایت مالی از اعضای فعال شبکه در جهت تهیه امکانات مادی و تجهیزات لازم.
جبهه با داشتن این ملزومات هم چنین به یک نقشهی راه با خطوط کلی نیاز دارد تا تمام کسانی که میخواهند در چارچوب تشکیلات به عنوان عضو یا همراه و هوادار عمل کنند بدانند قرار است چه کنیم. نکات برجستهی این نقشهی راه چنین است:
۱. تهیه، تدارک، تشکیل، تجهیز شبکه و معرفی جبهه به جامعهی ایرانی و قشرهای مستعد جذب و همکاری با آن (هم اکنون)
۲. ورود به صحنهی مبارزاتی به محض کلید خوردن زنجیرهای شورشها، (یا همان آغاز جنبش انتقامی)
۳. هدایت و مدیریت جنبش انتقامی و تلاش برای تبدیل به آن یک جنبش اجتماعی برانداز نظام (سقوط و پایان جمهوری اول)
۴. به محض پایان براندازی، به دست گرفتن مدیریت کشور و استقرار نظم و امنیت و تامین نیازهای ضروری کشور (دوران گذار یا همان جنبش انتقالی)
۵. مدیریت جامع کشور در دوران گذار با هدف روی غلتک قرار دادن اقتصاد و حکمرانی امور کلان کشور
۶. با استقرار ثبات و آرامش و رفاه نسبی، تدارک برگزاری انتخابات آزاد و نهادینهسازی دمکراسی در ایران (آغاز دوران جمهوری دوم ایران).
این یک روند است که در صورت بروز جنگ در خاورمیانه و کشیده شدن پای ایران به آن باید حتی با سرعت و انعطاف بیشتری انجام گیرد. از همین روی، هر چه زودتر، سریعتر و قویتر به این مراحل تدارکاتی و مقدماتی بپردازیم بهتر است.
نگارنده به همراه همکارانش در حزب ایران آباد در راستای تشکیل جبههی مردمی جمهوری دوم کوشاست و از همهی هموطنان میخواهد که با قبول مسئولیت، در راستای حفظ بقای ایران، به این حرکت بپیوندند و در این مسیر تلاش کنند.
شدنی است اگر بخواهیم. انتخاب با ماست.#
_________________________________________
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
ایکس (توییتر) :@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد