رژیم آخوندی بار دیگر در یکی از بدترین و بحرانیترین موقعیتهای وجودی عمر تباه ۴۵ سالهی خود، میخواهد از طناب انتخابات برای نجات حیات ننگین خویش بهره برد. این سنت دیرینهی نظام ضدمردمی است که، در هر مقطعی که با بحرانهای مرگآفرین روبرو می شود، یک «شات» انتخاباتی به پیکر مفلوک خویش تزریق میکند تا قدری جان بگیرد. بارها این کار را کرده است: در خرداد ۱۳۷۶ با بازی خاتمی و اصلاحطلبی، در سال ۱۳۸۸ با بازی موسوی و سبزگرایی و در ۱۳۹۲ با کلیددار معروف اصلاحات. اینک نیز بدش نمیآید که سقوط هلیکوپتر را به پرواز مشروعیت نظام تبدیل سازد.
در این میان البته، مثل همیشه، هستند نیروهایی سیاسی در داخل و خارج از کشور که به این بازی تکراری و تهوعآور ورود کرده و مردم و دیگران را به آن دعوت میکنند، و نیز هستند سادهدلانی که میخواهند باور کنند از این آتش انتخاباتی قرار است آبی برای آنها گرم شود. به این ترتیب میبینیم که تلهی نظام باز هم پهن شده است تا خوشباورها، ترسوها، محافظهکاران و حداقلگرایان را در کنار مزدورها و وظیفهایهای ناگزیر به میدان انتخابات بکشاند.
با نگاهی به کاندیداها میبنییم که بازی طوری چیده شده است که از هر سلیقهای -در میان سلائق حداقلی قابل تحمل برای نظام فاقد تحمل- یک کاندیدا حضور داشته باشد تا تمامی کسانی که زاویهی برخوردشان با نظام قهر و براندازی نیست بتوانند نگاه یا شانس خود را در این میان یافته و وارد بازی شوند. این کاندیداها نیز به تمامی نقش دلقکبازی مورد انتظار نظام را در صحنهی نمایش مناظرات و گردهمآییهای انتخاباتی بازی میکنند. بدین شکل، تمامی طیف سلیقههای کج و معوج نیروهای نزدیک یا متصل به نظام و نیز نیروهای سیاسی و اجتماعی متوهم و ناامید و سرگردان تحت پوشش قرار گرفته و همگی، خواسته و ناخواسته، پا به میدان تقویت و تشویق و گرم کردن تنور انتخابات میگذارند.
تودهنی انتخابات ۳ درصد مشارکتی از سوی جامعه به نظام آنها را وادار کرده که رونق تبلیغاتی را با باز گذاشتن دست و دهان کاندیداها و طرفداران آنها تا حدی تامین سازند. طبق معمول پاسداران سیاسی نظام، یا همان اصلاحطلبان دولتی مانند خاتمی و ظریف و امثال آن، پابرهنه به وسط سفره دویده و سهمی از قدرت و ثروت را برای باند فاسد خویش گدایی میکنند.
آخر بازی یا بازی آخر
این انتخابات شاید آخرین نمایش به نسبت صلحآمیز قابل به راه انداختن میان باندهای مافیایی نظام اسلامی بوده باشد. به محض فروکش تب کاذب نمایش اکسیژنرسانی به ریههای پوسیدهی مشروعیت نظام، نزاعها و چالشهای واقعی در انتظار نظام ایستادهاند. لیست بدبختیهای واقعی درازمدت نظام بعد از خوشبختی کاذب زودگذر «حماسهی میلیونی انتخابات» چنین خواهد بود:
۱) چالش فروپاشی اقلیمی کشور در فصل تابستان با قطع آب و برق و گرمای کشنده
۲) چالش بهداشتی و درمانی با ریزش ساختار مراقبتی کشور و بروز همهگیریهای جدید و کشنده
۳) چالش اقتصادی کشور با کاهش بیسابقهی درآمدهای ارزی و افزایش وحشتناک قیمت دلار و تابع آن تورم افسار گسیخته
۴) احتمال بروز جنگ منطقه ای و کشیده شدن پای نیروهای آمریکا و اسرائیل بر آسمان و سواحل ایران
۵) از دست رفتن مدیریت کشور به دلیل از همپاشی دستگاه دولت و ناتوانی در ادارهی امور جاری کشور
۶) تشدید بحران اتمی و احتمال ارجاع پروندهی ایران به شورای امنیت سازمان ملل از سوی آژانس جهانی انرژی اتمی
۷) بالا گرفتن جنگ مافیاها پس از دوش آب سرد انتخابات ریاست جمهوری بر سر آنها و آغاز تسویه حسابهای داخلی
۸) بحران مرگ خامنهای و بحث جانشینی او در فضای پر التهاب و شرایط از دست رفتن کنترل اوضاع
۹) احتمال بروز جهش کودتاوار سپاه برای به دست گرفتن تمامیت قدرت در صورت آشکار شدن ضعف و یا بروز مرگ رهبری نظام
۱۰) افزایش تنشهای اجتماعی ناشی از فقر و تورم و بیکاری و گسترش اعتراضات خشن و شورشوار و احتمال بروز جنبش انتقامی
اینها فقط بخشی از بحرانهای حاد در انتظار کشوری است که یک مقام تشریفاتی و اخته شده به اسم ریاست جمهوری کمترین تغییری در شرایط ساختاری وخیم آن ایجاد نخواهد کرد. خانه از پایبست ویران است بیت رهبری در پی نقش ایوان ریاست جمهوری است.
در پی تغییر باشیم
توصیهی نگارنده به تمامی ایرانیانی که تغییر واقعی برای کشور میخواهند این است که تمرکز تلاشهای خود را بر تدارک و کسب آمادگی جهت هدایت حرکتهای تند و رادیکال طبقاتی که در انتظار است بگذارند. شورش گرسنگان و محرومین در راهست. جنبش انتقامی کور میلیونها ایرانی در زجر و عذاب و رنج که واکنشی خشن و تاریخی از خود نشان خواهند داد. این حرکتها نیازمند هدایت و سازماندهی و رهبری است.
هر جریانی که بدون توجه به دلقکبازی شش کاندیدای خودفروش مشغول این سازماندهی باشد و مانند تودهایهای سابق و اکثریتیهای سابقتر و اصلاحطلبان خائن به ملت، خود را معطل این بازیها نکرده باشد میتواند به کار واقعی یعنی سازماندهی و شبکهسازی و تجهیز و تسلیح کنشگران بپردازد و برندهی واقعی شرایطی که در راهست باشد.
من و یارانم در تدارک تشکیل «جبههی مردمی جمهوری دوم» هستیم تا شبکههای سازمان یافتهی شهروندی را به وجود آورده و آماده شویم تا با بروز شورشها برای به دست گرفتن کنترل محلات، ساختمانها، خیابانها، مراکز دولتی و … توسط شهروندان مجهز و مسلح و سازمانیافته بتوانیم مانع از رفتن کشور به سوی آشوب و جنگ داخلی و تجزیه شویم.
آماده شویم و تمرکز تدارک مدیریت جنبش انتقامی در راه را از دست ندهیم. مهم نیست رئیس جمهور بعدی که باشد، مهم برنامهریزی برای تصرف کاخ اوست. فراموش نکنید که دیکتاتوریها همیشه شکنندهتر از آن چیزی هستند که جلوه میکنند، به ویژه در ایام بحرانزدگیشان. رژیم آخوندی مستعد سرنگونی است، آیا ما مستعد سرنگونسازی هستیم؟ #
_________________________________________
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
ایکس (توییتر) :@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد