شرایط خاورمیانه بحرانی است، مذاکرات برای آتشبس در غزه ناروشن و خطر جدی جنگ بالای سر آن است. برای آن که شرایط را بهتر ببینیم و ضریب وقوع احتمال مهم را وارسی کرده باشیم با سه گزارهی ساده آغاز کنیم:
– جنگ یک اجبار است که با اختیار شکل میگیرد.
– جنگها پاسخ بیرونی به مشکلات درونی هستند.
– در شرایط احتمالی بروز جنگ، تمایل طرف ضعیف به پرهیز از آن است و میل طرف قوی بیشتر به انجام آن.
با این گزارهها میتوان دریافت که آیا خاورمیانه آبستن یک جنگ بزرگ است یا خیر. شرایط کنونی در این منطقه کدام یک از این خصوصیات را در خود دارد؟
۱) جنگ اینک به یک اجبار تبدیل شده است که با اختیار صهیونیسم و سرمایهداری شکل گرفته. دیگر از آن گریزی نیست. البته میتوان از طریق عملیات محیرالعقول مانند آتشبس موقت، بعد از ده ماه نسلکشی و قتل عام ۲۰۰ هزار نفر و تخریب فیزیکی یک جامعه، به آن توقفی گذرا بخشید، اما نمیتوان بساط جنگ در راه را به طور کامل تعطیل کرد. جنگ در خاورمیانه به دلیل آن چه اسرائیل و آمریکا در سالهای اخیر -و به ویژه در ده ماه اخیر- صورت دادهاند حتمی و در راهست. خود را با افسانهی آتشبس و صلح فریب و تسکین ندهیم.
۲) جنگ در خاورمیانه پاسخ بیرونی صهیونیسم و سرمایهداری به مشکلات متعدد غیرقابل حلی است که در درون اسرائیل، آمریکا و به نوعی، مجموعهی کشورهای غربی شکل گرفتهاند و تبدیل به بحرانهایی شدهاند که این کشورها یا باید تحمل کنند و بها بپردازند یا آنها را بر سر جهان هوار کنند. در میان تمامی چالشهای تهدیدگر این دو، بحران ناشی از شرایط رو به وخامت و تخریب اقلیمی میرود که نقطهی پایانی به تمامی امیدهای کاذب برای آینده کرهی زمین بگذارد. صاحبان سرمایه و نیز هیولاهای حاکم بر شبکهی صهیونیسم این را میدانند و به همین دلیل میخواهند کارت آخر را اول کار بازی کنند. آنها یا باید واقعیت ناباورانهترین نوع فروپاشیهای درونی و ساختاری خود را تجربه کنند و یا با به راه انداختن جنگ در جهان، امر وحشتناک ریزش تمدن قلابی خود را تجربه کنند. بدیهی است که سایکوپتها همیشه هزینهی خیانتها و حماقتهای خود را به دیگران تحمیل میکنند.
۳) برای ایجاد جنگ در خاورمیانه این طرف قوی است که آن را میخواهد، هر چند که طرفهای ضعیف به هر زبان ممکن در حال فهماندن این هستند که فقط میخواهند از حیات خود حفاظت کنند و خواهان یک جنگ گستردهی سراسری نیستند. آمریکا و اسرائیل طرف قوی معادلهی جنگ در خاورمیانه هستند و نیازمند جنگ، ایران و لبنان و یمن طرف ضعیف هستند و مجبور به جنگ.
با ترکیب این سه گزاره درمییابیم که به سوی یک رویارویی تمام عیار تخریبگر و پرتلفات میرویم که به طور بالقوه میتواند به یک نزاع بزرگ منطقهای و حتی به جنگ جهانی سوم و نابودی بشر و زندگی در زمین ختم شود.
در این میان از دولتها جز ورود به جنگ کاری ساخته نیست، ملتها باید هوای یکدیگر را داشته باشند و در درون هر کشوری، مردم باید به همیاری یکدیگر بپردازند.
آن چه نباید فراموش کرد این است که اگر حتی علیرغم تلاش نابود شویم، یک شانس برای بقاء و نجات خود را امتحان کردهایم، اما در صورت انفعال، نابودی و محو فرد و جمع ما حتمی و بدون تردید است.
توصیهی نگارنده این است که هر یک از ما با درک جدیت خطر و ابعاد و گسترهی آن، میان خاموشی و مرگ از یک سو و قیام و نجات زندگی از سوی دیگر، به طور آگاهانه یکی را برگزینیم. انتخاب با ماست و چه خوب اگر این انتخاب از آگاهی ما برخیزد نه از ترس و تسلیم و ناامیدی.#
_________________________________________
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
ایکس (توییتر) :@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد