در حالی که قتل عام روزانه و وحشیانهی مردم بیدفاع غزه در جریان است، نیروهای اسرائیل به جان فلسطینیها در کرانهی باختری افتادهاند و تصمیم دارند ۳ هزار خانههای فلسطینیان را در این منطقه ویران و به جای آنها شهرکسازی کنند؛ کاری که چیزی از سرزمین فلسطین برای یک دولت احتمالی در آینده به جای نمیگذارد. همزمان بیروت پایتخت لبنان را به طور مستمر بمباران میکنند و مناطق جنوبی لبنان را مورد تجاوز زمینی قرار دادهاند. تلاش اسرائیل بر این است که جنگ داخلی و شورش در لبنان به پا کند از پشت جبهه حزبالله را تضعیف و مناطق جنوب لبنان را به طور درازمدت اشغال کند. جتهای جنگندهی اسرائیلی به دمشق و سایر مناطق سوریه حمله میکنند و به دنبال بمباران بنادر نفتی و تجاری یمن میباشند. آنها در تدارک بمباران و کشتن رهبران شیعهی عراق مانند آیتالله سیستانی هستند تا این کشور را نیز با به راه انداختن دوبارهی جنگ داخلی به آشوب بکشند. آنها به دنبال فعالسازی دوباره تشکیلات موساد ساخته معروف به «داعش» میباشند. کابینهی اسرائیل به حملهی به ایران رای داده و نتانیاهو و گالانت وزیر دفاع در حال تصمیمگیری در مورد زمان حمله هستند. هماهنگیهای لازم برای برخورداری از پشتیبانی سیاسی، نظامی و اطلاعاتی آمریکا انجام گرفته است. وزیر دفاع اسرائیل، یوآو گالانت، صحبت از حملهی «مرگبار، دقیق و غافلگیر کننده» به ایران میکند. وزیر دارایی اسرایئل، اسموتریچ، میگوید که لبنان، عربستان سعودی، سوریه، بخشهایی از مصر و عراق جزیی از اسرائیل هستند. او ترکیه را محل مناسبی برای پایتخت اسرائیل بزرگ میداند.
در درون اسرائیل مردم این کشور، به ویژه در شمال و نیز در شهرهای بزرگی چون حیفا و تل آویو در ترس و وحشت مستمر آژیرهایی که خبر از احتمال موشکباران توسط حزبالله یا حوثیها یا نیروهای شیعی عراق میدهند به سر میبرند. اقتصاد اسرائیل در حال فروپاشی است و هزاران متخصص و پزشک و اساتید دانشگاه از اسرائیل فرار کردهاند. برخی آمارها حکایت از خروج ۲۰۰ هزار نفر دارد. پشتیبان اصلی اسرائیل، آمریکا، در حالی که در فاجعهی توفندههای مرگبار و خسارتآفرین در فلوریدا، یک اقتصاد دچار بدهیزایی تاریخی و یک انتخابات دارای پتانسیل برانگیختن جنگ داخلی است، باید خود را آماده سازد که برای صهیونیستهای اسرائیل به یک جنگ بزرگ خاورمیانهای بپردازد.
هر گونه جنگی در منطقه میرود که منابع سوخت و انرژی را چنان به خطر بیاندازد و رسیدن ۱۲ میلیون بشکه نفت روزانه به بازارهای جهانی را مختل کند؛ امری که اقتصاد جهانی را با یک بحران بیسابقه مواجه میسازد. اهمیت خاورمیانه و نفت آن برای چین ممکن است زمینهساز ورود قدرتهای اتمی جهانی به یک رویارویی مستقیم شود. چین، روسیه و کرهی شمالی در کمین درگیر شدن آمریکا در خاورمیانه هستند تا حساب تایوان، اوکراین و کرهی جنوبی را یکسره کنند. رویدادهایی که جهان را به سوی جنگ جهانی اتمی میبرد.
تمامی این شرایط هولناک، که خبر از بدترین و سیاهترین آینده برای بشریت میدهد، به واسطهی وجود غدهی سرطانی رو به وخامتی به اسم صهیونیسم اسرائیل است. پدیدهای که به عنوان محصول عفونت پیکرهی سرمایهداری اینک میرود کل اندام بشریت را از زندگی محروم سازد. صهیونیسم میتواند همان ویروس نابودساز تمدن و حیات و بشریت باشد.
در چنین شرایطی آن چه قابل تاسف است فرصت طلایی بشر برای زندگی در صلح و صفا و رفاه بود. اما هر مجموعهای مانند جامعهی بشری، هرگز نمیتواند روزگاری خوب را برای خود تصور کند وقتی از شکلگیری کثیفترین و آسیبرسانترین پدیدهی تاریخ خود، یعنی صهیونیسم اسرائیل، غافل شده و این غدهی سرطانی اینک فعال شده تا او را از میان برد. این غفلت میرود که این بار هم هر گونه شانس انسانها برای بقاء در سیارهی زمین را از میان برد و باز باید برای میلیونها تا میلیاردها سال منتظر بمانیم تا شاید موجودات دوپای دیگری در کرهی خاکی ظهور کنند و این بار غدههای سرطانی مانند صهیونیسم، سرمایهداری، نظام طبقاتی و مذهب را تولید نکنند.
در این فاصله باید امیدوار بود بشریت بتواند راهی پیدا کند حافظهی تاریخی خود را به صورت مادی در جایی حفظ کند و در اختیار آن موجودات دوپای آینده قرار دهد.
نقطهی امید
در فلسفهی بینهایتگرایی -که صاحب این قلم پیشنهاد داده است- عنوان می شود که به دلیل بینهایت پیچیدگی هستی، همیشه شمار بیپایانی از احتمالها میتوانند بروز کنند. به همین دلیل، آیندهی اسفبار و فاجعهبار کنونی را نباید به عنوان تنها احتمال برای سرنوشت آدمی در نظر گرفت، هر چند که در حال حاضر قویترین احتمال است و تا امروز نشانهای جدی از امکان توقف روند انقراض انسان توسط صهیونیسم و سرمایهداری موجود نیست.
اما باید این گونه تصور کرد که این پیچیدگیِ بینهایت قادر باشد شرایط متفاوتی را سبب و باعث شود. به طور مثال، محو و نابودی صهیونیسم و رها شدن متعاقب جهان در درازمدت از شر طبقه و مذهب. اینها البته امکانهایی است که احتمال بروز آنها با توجه به شرایط کنونی ضعیف هستند، اما ناموجود نیستند. هر انسان عاقل و اخلاقمداری به سهم خود میتواند تلاش کند، این شانسهای ضعیف اما موجود را تقویت کند به نحوی که احتمال بیشتری برای تحقق پیدا کنند.
درک عمیق ما از وضعیت تاسفبار انسان روی زمین و چرایی آن، نخستین پیش شرط برای دانستن کاریست که باید به آن بپردازیم.#
_________________________________________
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید:
«بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
ایکس (توییتر) :@KoroshErfani
مقالات مرتبط
در همین مورد